رفتارهای ناپسند ترامپ دافعه برانگیز است؟!
ارسیا تقوا در خبرآنلاین نوشت: اگر حدود یک سال پیش که مردم دنیا دونالد ترامپ را شناختند، کلام و حضور و رفتارش در قامت یک رییس جمهور شبیه یک شوخی بامزه بود، اکنون که او پنجاه درصد شانس انتخاب شدن به عنوان رییس جمهور تاثیرگذارترین کشور دنیا را دارد بیشتر به یک مصیبت تمام عیار شبیه است.
از همان روزهایی که در مصاف با سایر رقبای جمهوری خواه دیده شد، هر خبر و صحبتش را خبرگزاری ها مشتاقانه دنبال می کردند و به گوش و چشم شیفتگان تشنه کام می رساندند. هرچه صحبت های خانم کلینتون کلیشه ای،تکراری و خسته کننده بود، حرف های ترامپ تازه و بدیع می نمود. و این آغاز راهی بود که ترامپ را طی یک سال از شروع کارزار انتخاباتی اش رفته رفته جذاب تر و نقل محفل تر می کرد.کار به آن جا رسید که حتی کسانی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را تاکنون دنبال نمی کردند ،نام این تحفه را به خاطر سپردند واین رقابت برایشان هیجان انگیز شد.
از منظر روانشناختی جذابیت دوگونه دارد: جذابیت جامعه سنجی(sociometric) و جذابیت ادراک شدهpercieved) ). از نگاه نخست کسی که می خواهد مورد پذیرش عمومی قرار بگیرد باید به اخلاق و صفات نیک آراسته باشد؛ خوش خلقی،مردم داری،متانت ظاهر، راستگویی، فراگیر بودن،پرهیز از خشونت،امانت داری ... مجموعه ای از صفاتی هستند که از منظر اجتماعی فردی را مقبول نظر دیگران می سازد. در این صورت مردم به حرف او گوش می کنند و او را نماینده ی امین خود می خوانند (جذابیت جامعه سنجی). اما در عمل دیده می شود که این صفات خوب الزاما به معنای پذیرفته شدن یک فرد از سوی یک جمع نیست.
مردم از نگاه خود معیارهایی دارند (جذابیت ادراک شده) که خاص خودشان است و بسته به شرایط روانی، اجتماعی و تاریخی برخی از این شاخصه ها برایشان با اهمیت تر می شود. به علاوه یک مشخصه و صفت در یک زمان ممکن است بیشتر از زمانی دیگر اهمیت داشته باشد؛ به طور مثال در یک زمان ممکن است راستگویی مشخصه ی چندان مهمی نباشد و برعکس در موقعیتی دیگر صداقت مطالبه ای جدی از سوی رای دهندگان باشد.
اگر سیستمی موفق شود حداقلی از جذابیت ها را برای کاندیداهایش ایجاد کند دیگر آن معیارهای اتوکشیده و جامعه پسند قبلی چندان از سوی عموم جدی گرفته نمی شوند و ملاک های ناهشیارو نهفته در پشت ذهن اهمیت می یابند. رین شرمن طی یک مطالعه بر روی حمایت کنندگان از ترامپ نشان داد که آنها بیشتر به مفاهیم زیر اعتقاد دارند. مواردی هم چون:برنامه های رفاهی دولت مردم را تن پرور می کند،مردم فقیر باید بیشتر زحمت بکشند، در زندگی یک اصل مهم "بردن" است. انگار به زعم ترامپ فقرا انتخاب کرده اند که فقیر باشند و بدبختی شان دست خودشان است. اگرچه از دید اجتماعی این جملات بوی نخوت،تبعیض و فاشیسم می دهد، اما الزاما دافعه برانگیز نیست و برعکس حتی ممکن است بر روند اوج گیری محبوبیت ترامپ بیافزاید. به این ترتیب وقتی فردی توانست به مقام جذابیت حداکثری- بخوانید محبوبیت- برسد در این صورت عیب ها و ضعف های اخلاقی و شخصیتی اش به جای این که از او تصویری دافعه برانگیز بسازد او را فردی دلنشین و شیرین می کند.
در این صورت دروغ هایش نه شیادی و عوام فریبی که زرنگی نام می گیرد. خشونت و پرخاشگری اش بامزه می شود و لازمه ی کار تبلیغاتی در این دنیای پرخشم و هیاهو تلقی می گردد. به این برداشت کهنه دامن زده می شود که کشوری که از هر طرف آماج تیرهای خدعه و نیرنگ است باید هم دندان های تیزی داشته باشد!. این که امروز یک حرف می زند و فردا حرفش را پس می گیرد، انعطاف پذیری لازم در دنیای سیاست نام می گیرد. و جر زدن و تکه انداختن و پریدن وسط حرف دیگرانش شورآفرین و گرمابخش می شود. حتی اگر با مشت های گره شده، دهان کف کرده و با ادبیاتی لجام گسیخته و عده ی نابودی هر حریفی را بدهد نامش را می گذاریم: قاطع !
بررسی ها نشان داده در این گرمای جذابیت انتخاباتی حتی عیب های ظاهری و رفتاری تعبیر به حسن می شود. زنگ صدا آهنگین شنیده می شود، اضطراب و تند تندعرق ریختن، او را انسانی تر می کند. اگر تک روی بکند رهبر دیده می شود و اگر قایل به کار مشارکتی باشد یک مصلح دمکرات خوانده می شود.حتی اگر حرف های غیر اخلاقی بزند و کارهایی خلاف مروت مثل افشاگری و ریختن پته ی حریف روی دایره بکند باز هم جذابترمی شود. حتی اگر بی عفتی و رسوایی اخلاقی از او سر زده باشد ممکن است همپالکی هایش در نگاه عمومی او را سرزنش کنند، اما در روز انتخاب و درخفا به این تپه ی نمکین رای خواهند داد. و بعید نیست که در این وانفسای احساس فراگیر بی پشت و پناهی، هر کسی که با یادآوری روزهای خوب گذشته به سراغ عوام برود بر خر مراد سوار خواهد بود.
شاید ترامپ با این خصوصیات و سوار بر این موج عوام پسندی رای بیاورد، اما آنها که به او رای دادند چند صباح دیگر و در خلوت خود حال خوشی نخواهند داشت. آنها که به امید فردایی بهتر او را حلوا حلوا می کردند می بینند که برای فرزندانشان چندان صلح و امیدی به یادگار ندارند.دیگر آن شور و ولوله ها راضی شان نمی کند. به جای آن ترس در دلشان می نشیند، مضطرب می شوند که وای ما چه کردیم! در این وانفسا و برای تطهیر عذاب وجدان راهی را می روند که بسیاری دیگر در دنیا به آن روی آوردند. آنها که بیشترین حمایت از تحفه شان را داشتند به بزرگترین دشمنانش تبدیل می شوند. معجزه ی هزاره یک شبه مفسد فی الارض شناخته می شود. و برای این که این لکه ی ننگ را پاک کنند سعی می کنند دورترین فاصله ی ممکن را از او بگیرند. شاید دوستداران ترامپ ادامه ی این داستان را ندانند ولی این ور دنیایی ها نمونه ی این قصه را از حفظند. پس بگذریم !باری! این بازی ادامه می یابد تا دوباره چرخ بچرخد و بچرخد!
ارسال نظر