درس خواندهاند و حالا بايد وارد بازار کار شوند؛ کاري مرتبط با رشته تحصيليشان، جايي که سالها براي فعاليت در آن زحمت کشيده و هزينه کردهاند. هر روز که ميگذرد، آگهيهاي استخدام را براي يافتن کاري همشأن با مدرک دانشگاهيشان، مصممتر دنبال ميکنند.
روزنامه وقایع اتفاقیه - فاطمه آقاييفرد: درس خواندهاند و حالا بايد وارد بازار کار شوند؛ کاري مرتبط با رشته تحصيليشان، جايي که سالها براي فعاليت در آن زحمت کشيده و هزينه کردهاند. هر روز که ميگذرد، آگهيهاي استخدام را براي يافتن کاري همشأن با مدرک دانشگاهيشان، مصممتر دنبال ميکنند، «به يک مهندس مکانيک (آقا)، با سابقه حداقل پنج سال نيازمنديم»، «به يک مسئول فني مواد غذايي با سابقه کار نيازمنديم»، «فقط مدرسان حرفهاي و با سابقه بيمه تماس بگيرند» و «شرکت انتقال آب به مهندس ناظر با ۶ سال سابقه نيازمند است».
تماس با هر يک از شمارههاي اعلامشده، کافي است تا يأس ناشي از نداشتن رزومه چندين ساله، ذهنشان را درگير کند. هنوز مهر فراغت از تحصيلشان خشک نشده، حرف از سابقه کاري ميزنند و کولهباري از يأس و نااميدي مهمان روزهاي شيرين جوانيشان ميشود. هر قدمي که بهسوي کارکردن برميدارند، راه خداحافظي با رؤياهاي دوران کودکيشان هموارتر ميشود؛ رؤياي خطاب قرارگرفتن با عناويني چون دکتر، مهندس و نشستن پشت ميزهايي که روزگاري براي دستيابي به آن از خواب شب و تفريح روزهاي نوجواني هزينه کردهاند. حکايت زندگي و کار دهه شصتيها و هفتاديهاي تحصيلکرده، داستان صرف هزينههاي گزاف کلاسهاي کنکور و آزمونهاي شبيهسازي شده مؤسسات و آموزشگاههاي معروف است؛ هزينههاي چند صد هزار توماني براي نشستن در اتاق مشاوره کارشناسان و دلبستن به طبل مثبتانديشي آنها.
در ميان اين گروه، برخي هم هستند که حتي نام و نشاني از رشتهاي که در آن درس خواندهاند در آگهيهاي کاريابي نديده و سرخوردهتر از ديگر جوانان تحصيلکرده قدم در جادههاي بيکاري گذاشتهاند، برخي بهدنبال کار آزاد رفته و عدهاي هم در انديشه مهاجرت به کشورهاي ديگر روزگارشان را سپري ميکنند. براي برخي از آنها داشتن ذهني آکادميک و ورود به بازار کار و صرف هزينههاي ميليوني در راه علم، نتيجهاي جز پشيماني و افسوس نداشته و انگيزه و کشش لازم براي ورود به مقاطع تکميلي را از آنها گرفته است. عدهاي از آنها براي صرف هزينههاي چند ميليوني و تحصيل در رشتههايي که از بازار کار خوبي برخوردار نيستند، حسرت ميخورند، عدهاي براي هزينههاي زندگي در خوابگاه و خانههاي دانشجويي افسوس ميخورند و بيشترشان هم حسرت ازدستدادن زماني را ميخورند که ميتوانستند در بازار کار براي کسب تجربه و پسانداز صرف کنند. پاي صحبت خيلي از جوانان که مينشيني، نبود بازار کار را براي پسران تأسفبارتر از دختران توصيف کرده و ميگويند براي پسران تحصيلکرده شرايط کار بسيار سختتر است، آنها مسئول تأمين پول و مخارج زندگي هستند، علاوه بر همه اينها، صرف دو سال
سربازي براي آنها به قيمت اشغال تمامي ادارات دولتي و خصوصي بهوسیله دخترها تمام ميشود.
خداحافظي با استخدام بدون سابقه کار
در ميان آگهيهاي استخدامي که بيشتر سابقه کاري را در اولويت قرار دادهاند، آگهيهاي بدون نياز به تجربه کاري، توجه هر جويندهاي را بيش از همه به خود جلب ميکنند. آگهيهايي که کولهباري از اعتمادبهنفس کاذب را در ميان جويندگان کار تقويت و به آنها يادآوري ميکنند که براي کار در اين مراکز نيازي به سابقه و تجربه ندارند. برخي از اينها، گروهي هستند که جويندگان را به محض ورود ملزم به پر کردن فيشهاي چند ميليون توماني ميکنند و به آنها وعده ميدهند تا در صورت شرکت در اين کلاسها، فرصت استخدام را برايشان فراهم آورند. به گفته يکي از جويندگان کار؛ «وقتي براي کار در آموزشگاه زبان وارد يکي از مراکز شهر شدم، با داشتن مدرک کارشناسي در اين رشته دو ميليون تومان پرداخت کرده و حدود ۶ ماه در کلاسهاي تربيت مدرس شرکت کردم تا براي فعاليت دراينزمينه با من تماس بگيرند اما هنوز بعد از گذشت دو سال همچنان بيکار هستم و با بدقولي آنها همه اميدم را از دست دادهام.»
فروشندگي يا منشيگري
فروغ، دختري ۲۹ ساله است که با مدرک کارشناسي ارشد در رشته مديريت بازرگاني از يکي از دانشگاههاي دولتي حالا ديگر رؤياي مديربودن را در ذهن ندارد. وقتي از او درباره کارهايي که به او پيشنهاد ميشود، ميپرسم، در پاسخ ميگويد: «همه شرکتها افراد با تجربه کاري مرتبط را استخدام ميکنند و براي من که هيچ سابقهاي ندارم، بيشتر کارهاي فروشندگي يا منشيگري با درآمد ۲۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار توماني را پيشنهاد ميدهند، من هم ترجيح ميدهم، بيکار بمانم تا اينکه بخواهم در محيطي مغاير با علاقهام کار کنم.»
به گفته او: «کارکردن بهعنوان يک زن در بازار کار با مشکلات بيشتری همراه است و با حقوقهاي پايين و دغدغههاي زياد نميتوان هر کاري را قبول کرد.» هاله دختري ۳۰ ساله با مدرک کارشناسي در رشته حسابداري است و حالا به گفته خودش بعد از گذشت چندين سال، رشتهاش ديگر گرمي بازار کار گذشته را ندارد و بايد بهعنوان يک منشي کارهاي دفتري يک شرکت عمراني را با حقوق ۵۰۰ هزار تومان در ماه انجام دهد.
پخش تراکت با مدرک کارشناسي
در ميان فارغالتحصيلان و دانشجويان عدهاي هم هستند که با مدرک کارشناسي و شايد بالاتر، کارهايي از قبيل پخش تراکت را بهعنوان يکي از فرصتهاي خوب در زمينه کسب تجربه معرفي ميکنند و با اهدافي بلندمدت سراغ اين کار ميروند. به گفته يکي از فعالان اين رشته؛ «بعضيها فکر ميکنند که پخش تراکت يک کار بدون آينده است و هيچ چيز مفيدي در آن براي يادگيري موجود نيست اما به نظر من تراکت ميتواند يک شروع خوب براي واردشدن به دنياي کسب و کار باشد ولي در ابتدا بايد فقط به ديد يک شروع به آن نگريست و انتظار ديگري نداشت.» به عقيده او، پخش تراکت در دو نوع معمولي و حرفهاي است و بايد براي رسيدن به نوع حرفهاي آن از انواع ابتدايي شروع کرده و درآمد مناسب و تجربه خوبي کسب کرد. او در اينباره ميگويد: «بايد جوري برنامهريزي کنيد که دو سال بعد از شروع پخش تراکت بتوانيد با دست کاملا پر، وارد مرحله بعدي کسب و کار شويد، کارهايي مثل مغازهداري. من معتقدم با يک برنامهريزي حرفهاي دوتا شريک و دوست ميتوانند بعد از دو سال پخش تراکت حرفهاي، يک مغازه خيلي خوب در گذري پررفتوآمد بزنند. يا اگر بخواهند در همان راستاي تراکت کارشان را ادامه بدهند،
ميتوانند در آينده به يک شرکت چاپ و تبليغات خوب فکر کنند.» به گفته اين فعال، براي پخش تراکت حرفهاي ميتوان ساعتي معادل ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان را کسب کرد.
آمارها با تعريفهاي مختلف از اشتغال بالا و پايين ميشوند
«آمار شاغلان بيشتر شده، بيکاري کمتر شدن» شايد شما هم بارها اين صحبتها را از طرف مقامات مسئول شنيده باشيد، بازار کار اما چيز ديگري ميگويد. پس از آنکه در حد فاصل سالهاي ۸۴ تا امروز، ورود به دانشگاهها آسانتر شده و دانشگاهها هم تعدادشان افزايش پيدا کرد، آمار بيکاري هم بيشتر شد. حالا ديگر جوانان تحصيلکرده دوست دارند به فراخور مدرک تحصيليشان، شغلي آبرومند داشته باشند، شغلي که به آنها تضمين يک زندگي راحت بدهد، بههرحال، آنها سالها درس خواندهاند که در آسايش زندگي کنند نه اينکه با دغدغههاي بيکاري دستوپنجه نرم کنند.
اينکه آمارهاي ارائهشده تا چه اندازه به واقعيت نزديک هستند، مشخص نيست اما يکي از کارشناسان که انتقاد زيادي به آمارهاي ارائهشده از سوي دولت نهم و دهم داشت، ميگفت: قبل از اين دولت، هر جوانی را که هفت روز کار نکرده بود، بيکار ميناميدند ولي الان اين آمار را به ۱۰ روز افزايش دادهاند، يعني اگر يک جوان در ۱۰ روز، يک روز کار کند و درآمدي داشته باشد، جزء بيکاران محسوب نميشود؛ بنابراين آمار بيکاران کاهش پيدا کرده در صورتيکه عملا تعداد آنها تغييري نداشته است، در واقع، با تغيير در تعاريف، آمار را دستکاري ميکنند؛ البته فراموش نکنيد که دانشجويان و سربازها جزء بيکاران طبقهبندي نميشوند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
والا من خودم فوق لیسانس هوافضا از دانشگاه دولتی تهران دارم و بیکار میکردم و هیچ جایی شغلی نیست
بخش خصوصی هم کاری نیست
آقای روحانی وقتی نمی تواند مشکلی را حل کند استعفا دهد عمر مردم را تلف نکند.