تا همین چند سال پیش، هر صبح زمستان، قبل از بالا کشیدن کرکره مغازهها، اول باید زنگ میزدند به اورژانس و نیروی انتظامی که جنازه یخ زده معتادان را جمع کنند. این را خود کسبه عودلاجان میگویند.
روزنامه ایران - محمد معصومیان: تا همین چند سال پیش، هر صبح زمستان، قبل از بالا کشیدن کرکره مغازهها، اول باید زنگ میزدند به اورژانس و نیروی انتظامی که جنازه یخ زده معتادان را جمع کنند. این را خود کسبه عودلاجان میگویند.
یکی از قدیمیترین محلههای تهران در حوالی بازار. اما عودلاجان آرام آرام دارد به بازاری دائمی برای عرضه هنرایرانی تبدیل میشود؛ سوزندوزیهای چشمنواز سیستان و بلوچستان و گیوههای دستباف سنندج و پاوه و دارایی بافیهای یزد و نقرهکاریهای تبریز و سفال لالجین همدان.
مرمت و بازسازی بازارچه عودلاجان از سال 90 شروع شد و بالاخره اوایل مهر امسال با مراسمی که در آن کسبه محل و مسئولان شهرداری و میراث فرهنگی حضور داشند، بازگشایی شد. بازارچهای که ورودی آن با سردری آجری در خیابان پانزده خرداد روبه روی بازار آهنگران، از بقیه خیابان متمایز شده. کافی است چشمی به داخل بازارچه بیندازید تا دلتان بخواهد قدمی هم در آن بزنید. راسته بازاری که با سقف گنبدی و مغازههایی با پنجره و سردرهای آجری و درهای چوبی، به سبک بازارچههای قدیمی ساخته و آراسته شده است.
دو طرف بازارچه هم ویترین مغازهها پر است از چرم دوزیهای زیبا و پارچههای ترمه و قلمکاریهای ظریف. البته چند تا در میان، لا به لای مغازههای نوساز صنایع دستی، دکانداران قدیمی هم هستند که آلومینیوم فروشی و توزیع ظرف یکبار مصرف و شیشه بری دارند.
عودلاجان در گذر زمان
محله عودلاجان یا به قول کسبه قدیمی «اولاجان» در دوران قاجار یکی از محلههای اعیان نشین تهران به حساب میآمد و هنوز هم میشود در کوچه پس کوچههایش خرابههای خانههای پراتاق و قدیمی را می توان دید. این محل حتی تا دوره پهلوی هم جایگاه خودش را حفظ کرده بود تا سال ۱۳۴۰ که تحولات اقتصادی با سرعت زیاد شهر را شمالی و جنوبی کرد.
محلاتی که در جنوب شهر قطب اقتصاد و قلب فرهنگی تهران بودند مورد بیتوجهی قرار گرفتند و کم کم محلههایی همچون عودلاجان که روزگاری مسکن بزرگان شهر بود، تبدیل به خرابههایی با کاربری فروش مواد یا کارگاهها و انباریهای بیمجوز شد. حالا اما با افتتاح بازار صنایع دستی بار دیگر اهالی و دکانداران امیدوار شدهاند که دوباره این محله زیبایی زوال یافته خود را بازیابد و با افتتاح فازهای دیگر آن، این بازارچه به کوچههای دیگر هم متصل شود.
تیمچه اکبریان
سید محمد هاشمی ثابت یکی از قدیمیهای این بازارچه در تیمچه اکبریان است. او میگوید: «آن زمانی هم که اینجا در حال مرمت بود و اکثر مغازهها اوضاع کسب و کارشان رونقی نداشت، چراغ مغازهام روشن بود.» رستوران او یکی از آثار قدیمی و دیدنی این راسته است که در زمان کسادی کار بازارچه نیز مورد توجه توریست های ایرانی و جهانگردان خارجی بود. تیمچه اکبریان با قدمت ۲۶۰ ساله در دومین سال حکومت آقامحمدخان قاجار ساخته شد و بنا بر تاریخچهای که روی دیوار بیرونی آن زده شده نخستین بانک و صرافی ایران در دوره قاجار بوده که یهودیهای ایران آن را بنا کردهاند؛ بنایی دوطبقه که حجرههای آن به صورت قرینه روبه روی هم قرار گرفته و دور تا دور حوض آبی رنگ وسط حیاطاش را با گلهای مصنوعی آراستهاند. کف بنا سنگ مرمر است و دیوارها با وسواس خاصی بازسازی شده.
هاشمی با حوصله و آرام آرام از پلههای آجری بالا میرود تا گوشه و کنار و سقف این بنای پر رمز و راز را نشانم دهد. از درهای غلام گردشی که مخصوص عبور و مرور غلامان میان اتاقها بوده تا حفرهای که لای دیوار تعبیه شده برای فرستادن پنهانی طلاها به زیرزمین موقع حمله دزدان.
هاشمی ثابت توجه مرا به مرمت سقف گنبدی و نورگیر تیمچه جلب میکند و با افتخار میگوید: «سقف گنبدی شکل این بنا را هم استاد حاج اصغر شعرباف (۱۳۱۰_۱۳۹۵) ترمیم کرده» عکس استاد شعرباف هم در اتاق کارش آویزان است.
هاشمی از خاطراتش با استاد میگوید و کارهای او را در چند کتاب نشانم میدهد و با لهجه تهرانی قدیمیاش میگوید: «حاج اصغر استاد مسلم معماری و مرمت آثار تاریخی ایران بود.
کارهای بزرگی هم کرده؛ مثل عمارت بادگیر و تالار الماس مجموعه کاخهای سعدآباد، مسجد اعظم قم، مسجد سپهسالار، بقعه شیخ صفی در اردبیل و خیلی کارهای دیگر.» دور و بر ثابت، قابهای زیادی هست که در بعضی مصاحبهها و گزارشهایی از او قاب شده و در بعضی هم لوحهای افتخارش.
بازار، کسبه و باقی قضایا
با اینکه سردر بازارچه را با ریلهای آهنی بستهاند اما موتوریها و دوچرخه سوارها از کوچههای اطراف و خیابان پشتی براحتی وسط بازارچه میآیند و دود و سر و صدا راه میاندازند. چند کارگر مشغول مرمت طاق تاریخی بازارچه هستند که روبه روی کوچه حاجیهاست. ستونهای نور آفتاب در فاصلههای مشخصی از بین دریچه بالای طاقی هر سقف به کف بازارچه میتابد. مغازهدارها چند تایی جلوی مغازه ایستادهاند و باهم حرف میزنند. عابران و مشتریها هم در بازار قدم میزنند و به ویترین مغازهها نگاه میکنند.
پیرمردی جلوی مغازه نوساز ترمه فروشی روی صندلی لم داده و چای میخورد. وسط مغازه پارچه بلندی از سقف تا زمین کشیده شده و پشت پرده بستههای بزرگ ظروف پلاستیک پیداست. از پیرمرد میپرسم کار و کاسبی چطور است؟ ابروهایش را بالا میاندازد: «تازه راه افتاده و خیلی خوب نیست. به ما گفتند مغازههای اینجا باید صنایع دستی باشد. ما سالهاست اینجا ظروف یکبار مصرف فروختهایم حالا یکدفعه باید کار و کاسبی را تغییر بدهیم. فعلاً صنایع دستی را راه انداختهایم تا ببینیم چطور پیش میرود.»
مغازهدار دیگری میآید سمت ما و خیره نگاه میکند و منتظر است سؤالی از او بپرسم. نگاهش که میکنم خودش شروع میکند به حرف زدن: «آقا چهار پنج سال درگیر ساخت و ساز بودیم و کاسبی ما تعطیل بود. مردم هم چند سال اینور بازار نیامده بودند و حالا پاخور اینجا کم شده.» پیرمرد دنباله حرف همسایهاش را میگیرد و میگوید: «اول آمدند گفتند این طرح نهایت، یکساله تمام میشود اما 5 سال طول کشید. خیلی از مغازهدارها در این مدت کلاً تعطیل کردند و رفتند. بعضی کارگرها بیکار شدند و الان رفتهاند سر میدان میایستند. شهرداری هم میگوید بعضی از مشاغل سنگین باید از اینجا بروند.»
بازارچه و امنیت محل
داخل مغازه بزرگی میشوم که به نظر مغازه آلومینیوم فروشی بوده. هنوز قدیمی است و کمی کثیف، اما بزرگ. یک نفر از طبقه بالا با لبخند تعارف میکند که به دفتر بروم. روی بالکن. محمد سپهرین صاحب مغازه، پشت میز بزرگی مینشیند و همچنان لبخند میزند.
او عضو هیأت امنای بازار است و یکی از کسانی که پیگیر بازسازی بازارچه صنایع دستی بوده.
آنطور که میگوید او هم مانند بعضی از مغازهدارهای قدیمی دیگر نمیتواند شغل خود را که خم و برش آلومینیوم بوده ادامه بدهد.
چون طبق قانون کمیسیون ماده 20 شهرداری، مشاغل سنگین و آلوده و مزاحم باید از مراکز شهری دور شوند.
با همه اینها او و همه اعضای هیأت امنا موافق تأسیس این بازارچه هستند و معتقدند تأسیس این بازارچه باعث دور شدن معتادین و ناامنی از این منطقه شده و حتی قیمت مغازهها هم بالا رفته.
سپهرین میگوید: «کاسبهای محل حق دارند کمی ناراحت باشند آنها کمی از آینده اقتصادی خود میترسند و این چند سال به خاطر بازسازی اینجا اذیت شدهاند اما آنها هم وقتی این بازار پر از مشتری و توریست بشود از اینکه این چند سال صبر کردهاند راضی خواهند شد.» بین صحبتهای سپهرین چند مشتری خرید و اجاره مغازههای عودلاجان هم سر میرسند تا برگه درخواست اجاره یا خرید مغازهها را پر کنند. همه مشتریها امیدوار و مطمئن به رونق این بازار هستند.
یادآوری تهران قدیم
تأسیس بازارچه عودلاجان یک تیر و چند نشان است؛ هم باعث امنتر شدن محلهای قدیمی میشود که مدتها به گذر معتادان و کارتنخوابها شهرت داشته و هم با زیبایی بازیافته و زنده شدن دوباره آثاری از تهران قدیم همچون تیمچه اکبریان، بقعه پیرعطا و کوچههای باریک تودرتوی قدیمی که قرار است بزودی مسقف شوند، عودلاجان را به نقطهای گردشپذیر تبدیل خواهد کرد. عودلاجان؛ یادآور تهران قدیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر