اینجا، یکی از غم انگیزترین نقاط ایران +عکس
امروز ۲۰ دی ، سالروز شهادت امیر کبیر است ، مردی که همزمان با اروپا ، کمر به اصلاح ایران و ترقی آن بسته بود اما محافظه کاران قاجار ، کمرش را شکستند و رگش را زدند تا داغ عقب ماندگی بر پیشانی ملت ایران بماند.
طي حدود يك قرن و نيم كه از شهادت امير به دست جيرهخواران و سر سپردگان طاغوت ميگذرد، دوست و دشمن در ستايش از اين روح آزاده و شخصيت مقتدر سخن گفتهاند. همه متفق القول اعتراف كردهاند كه "مصلحي" چنين تشنه اصلاح، "سياستمداري" چنان شيفته استقلال و "زمامداري" چنين خيرخواه ملت، نه تنها در تاريخ دو هزار و چند ساله ايران بلكه در تاريخ جهان، كم نظير و كمياب است.
ميرزا تقي خان اميركبير يا ميرزا محمدتقي خان اميركبير، پسر مشهدي قربان هزاوهيي فراهاني نوه تهماسب بيك است. (مشهدي قربان طباخ اشراف آن زمان كه بعدها به طور اختصاصي طباخ آشپزخانه ميرزا عيسي معروف به ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني شد). ميرزا تقي خان اميركبير در خانوادهاي از طبقات پاييني ملت ايران در روستاي هزاوه به دنيا آمد و با حفظ اين امتياز در دامان يكي از بهترين و اصيلترين خاندانهاي آن روز ايران تربيت يافت و رشد كرد.
هزاوه در دو فرسخي شمال غربي شهرستان اراك و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. كربلايي محمد قربان در سلك نوكران ميرزا عيسي قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزي رسيد و در زمان ميرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر "قاپوچي" قائم مقام شد. حشر و نشر ميرزا تقي خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سويي و استعداد و دقت نظر اميركبير از سوي ديگر از او شخصيتي ميسازد كه نظير آن در عصر قاجار كمتر ديده ميشود. راه يافتن امير كبير به كلاس درس فرزندان قائم مقام در حالي كه امثال او حق تعليم و تعلم نداشتهاند و تعبيراتي كه قائم مقام در خصوص او به كار ميبرد، عظمت شخصيت اميركبير را در همان دوران طفوليت نشان ميدهد.
امير چون به سن رشد رسيد در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امير نظام، وارد خدمات دولتي شد. تحرير و نويسندگي در محضر اين دو شخصيت، آغاز كار اميركبير است. بعد از مدتي لشكر نويسي در سال ۱۲۵۱ هجري قمري به شغل و لقب مستوفي نظام در لشكر آذربايجان منسوب و ملقب گرديد. بعد از سمت استيفا به وزير نظامي فرمانده كل قوا ميرسد و بعد از مدتي با جلوس ناصرالدين شاه بر تخت، محمدتقي خان، به لقب اميركبيري، اتابكي و نائبي درآمد. در حالي كه منصب صدارت و امير نظامي را داشت. حسادت امثال ميرزا آقاخان نوري و دسايس او همراه با مهدعليا در اين هنگام عليه اميركبير در شاه اثري نكرد و ازدواج امير كبير با خواهر تني ناصرالدين شاه يعني عزت الدوله اوضاع را كمي به نفع اميركبير آرام كرد. اميركبير سرگرم اصلاحات كلي شد در حالي كه مملكت سخت گرفتار طغيان ناشي از هرج و مرج اواخر دوران محمدشاه بود.
اقدامات مهم
از مهمترين اقدامات وي ميتوان به موارد زير اشاره كرد: رسيدگي به وضعيت مشوش ارتش، اصلاح امور مالياتي، ختم غائله خراسان و قلع و قمع كردن حسين خان سالار و پيروان ميرزا علي محمد شيرازي، ختم غائله مازندران كه سنگر و پناهگاه بابيان به سركردگي ملاحسين شيرويهيي و ملاحمدعلي قدوسي بود.حذف القاب و عناوین درباری، برافراشتن بيرق ايران در ممالك خارجه، تأسيس مدرسه دارالفنون، ايجاد روزنامه وقايع اتفاقيه در پنجم ربيعالثاني ۱۲۶۷ هـ.ق كه بعدها با عناوين روزنامه دولتي ايران و روزنامه دولت علّيه ايران و روزنامه ايران منتشر ميشد، ايجاد چاپارخانه منظم، ساختن محلي براي توپ توپچيان به نام ميدان توپخانه، منع رشوه و تأسيس كارخانههاي مختلفي چون بلورسازي، چلواربافي، ماهوت بافي، اسلحه سازي، توپ ريزي و غيره.
آنچه همواره نام امير كبير را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد كرد، همانا تأسيس مدرسه دارالفنون به سبك جديد و استخدام معلمين و استادان خارجي است كه در كنار آنها اساتيد برجسته ايران هم بودند و تدريس ميكردند. گرچه بعد از تأسيس اين مدرسه آنچه اميركبير در زمان حياتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان اميركبير چون ميرزا آقاخان نوري سلطه و نفوذ يافتند و اغراض و اميالشان را در اين امر مهم دخالت دادند، از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدين شاه تا در اين مدرسه تعليم يابند. افسوس كه يك روز پس از عزل اميركبير، معلمان فرنگي وارد تهران ميشوند و گويي او را در حال توقيف ملاقات ميكنند. ميرزا آقاخان نوري با وجود آمدن معلمان از فرنگ، هنوز سعي در تعطيلي دارالفنون دارد كه ناصرالدين شاه مخالفت ميكند.
فرمان قتل
سرانجام دشمني امثال آقاخان نوري و مهدعليا و... و ناداني ناصرالدين شاه باعث شد، اميركبير از صدارت و تمام مشاغل دولتي بركنار و چند روز بعد به كاشان تبعيد شود.*
بعد از این ، اما بدخواهان امیر و مملکت ، از پای ننشستند و حکم قتل او را از شاه گرفتند و علی خان فراش را روانه کاشان کردند تا امیر را به قتل برساند:
«چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»
صبح روز حادثه
صبح روز حادثه خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد.امیر اما به حمام رفت . شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامه ای را از وی بگیرد.
علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر کبیر که از حکم قتلش مطلع شده بود ، با توجه به حقی که بر گردن علی خان داشت پرسید شما چرا مامور این کار شدید؟
امیر سپس درخواست کرد عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان آخرین درخواست عمر او را نپذیرفت و کار قتل را آغاز کرد: رگهای دست و پاهایش را بریدند و پس از مدتی خونریزی علی خان فراش به میر غضب اشارهای کرد.
میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش فشرد تا جان داد.
فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند.
پیکر امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند ولی چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز میشد به خاک سپردند.
بازتاب های داخلی و خارجی
روزنامه وقایع اتفاقیه سه روز پس از قتل امیرکبیر نوشت: «میرزا تقی خان احوال خوشی ندارد و صورت و پاهایش ورم کرده است». دو روز بعد در خبری کوچک نوشته شد: «میرزا تقی خان که سابقاً امیرنظام و شخص اول این دولت بود شب سهشنبه در کاشان وفات یافت.»
روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمهاش را در لندن انجام داد. در این نامه آمده است:
دولت انگلیس تفاصیل این امر شنیع و وحشی منشانه را شنید... هرگاه پس از این قتل بی ترحمانه مرحوم امیر، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد بر دولت انگلیس لازم خواهد بود که به دقت بپرسند آیا شایسته فخر تاج انگلیس و لایق حقوق مملکت آدمی منش انگلستان است که وزیرمختار آن مقیم مملکتی باشد که در آنجا مشاهده کند ارتکاب اموری را که آن قدر مصادم انسانیت باشد.
وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحت گزار ایران در سنپترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد: "ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان."
موضوع قتل امیرکبیر همچنین در مطبوعات این کشورها به طور گسترده مطرح شد.
بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ مینویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است.
وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشهایش مینویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد میدانستند. دکتر پلاک اتریشی مینویسد: پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.
نظر کاربران
میگن زمانی که دستورداده بوده تا مردم به کودکانشون واکسن آبله بزنند وتمرد اونهارومی بینه بربالای سرجسد کودکی که ازآبله مرده بوده شروع به گریه می کنه وقتی بهش میگن درکشورروزانه خیلی ازاین بچه ها می میرن درجواب می گه که من براین کودک گریه نمی کنم بلکه برجهل ونادانی این مردم می گریم...
نمی دانم در برابر بزرگیش چه بگویم.
بسیار خرسندم که همچون شما هنوز کسانی هستند که هرازگاهی ما را یادآوری کنند که چه بزرگانی داشتیم و بر اثر جهل و خودخواهی از دست دادیم ....
خوش به حالش چقدر انسان بزرگی بوده
ببین قاجار چه خیانتی کرد به ما که جهان استکبار چه توهینی به ما ایرانیا کردن
همین جوریه دیگه وقتی قاجار این همه بی لیاقتی نشون بده غربیا می گن ما لایق تریم واسه تصمیم درمورد امور ایران
جمله آخری رو خیلی قشنگ اومده:
پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.