امان الله قرائیمقدم؛ جامعه شناس در روزنامه آرمان نوشت: در ايران در درون گرايشهاي سياسي مختلف چندگانگيهاي فراواني وجود دارد و اگر بخواهيم اين چندگانگي را بپذيريم بايد به اصول آن نيز پايبند باشيم. پذيرش اين چندگانگي ويژگي جامعهاي است كه چندگانگي را قبول دارد.
امان الله قرائیمقدم؛ جامعه شناس در روزنامه آرمان نوشت: در ايران در درون گرايشهاي سياسي مختلف چندگانگيهاي فراواني وجود دارد و اگر بخواهيم اين چندگانگي را بپذيريم بايد به اصول آن نيز پايبند باشيم. پذيرش اين چندگانگي ويژگي جامعهاي است كه چندگانگي را قبول دارد.
اگر احترام به چندگانگي دريك تفكر واحد وجود داشته باشد، پذيرش آن وارد پوسته جامعهپذيري خواهد شد و وارد نوعي پروسه ميشود. اگر درآن پروسه عدهاي به جانبداري از آن تفكر مشغول شدند آن نگرش سياسي تقويت ميشود. ورود تفكر به عرصه جامعه وپذيرش آن لازمه حيات آن تفكراست. اما در كشورهاي كمتر توسعه يافته به لحاظ سياسي، اصولا گروههايي كه از شيوه اداره مدیریت استبدادي به آزادي ميرسند دچار تضادهاي درون گروهي ميشوند.
براي نمونه ميتوان به عراق، ليبي و سي سال پيش ايران اشاره كرد. انواع رهبري سياسي در مديریت گروههاي سياسي وجود دارد. نوع اول آن شيوه ديكتاتوري است در اينگونه جوامع خشونت وتضاد درمقايسه با ساير جوامع ۳۰ بار بيشتر است و تضاد درون گروهي در اين جوامع افزايش مييابد. البته تحقيقاتي در اين زمينه در دو نگرش آنارشيسم و دموكراسي وجود دارد كه هدف اين يادداشت نيست.
اگر يك جامعه استبداد زده بخواهد به سوي دموكراسي حركت كند لازمه آن اين است که تحركات وتضادهاي سياسي زيادي بين گروههاي سياسي درون جناحي وحتي در ميان دو گروه سياسي متضاد به وجود آيد وحتي ممكن است گروههاي سياسي در اين مسير به ورشكستگي وخشونت سياسي برسند اما سرانجام بارور و پخته خواهند شد وتضادها به سوي يكرنگي ميگرايد؛ چنانکه درجامعه آمريكا اتفاق افتاده است.
در ايران هنوز پختگي سياسي لازم وجود ندارد و نگرش احساسي در ايران رو به افزايش است. جامعه ايران هزاران سال گرفتار استبداد بوده و بعد از انقلاب اسلامي به سوي آزادي گام برداشته است. درابتداي راه دموكراسي يعني اول انقلاب منافقين، دموكراتها وگروههاي سياسي حتي براي رسيدن به اهداف خود عمليات تروريستي انجام ميدادند.
اما بعد از سي سال، نوعي پختگي سياسي در ايران به وجود آمده است كه مردم تنها دوگرايش سياسي اصلاحطلبی و اصولگرايي را ميپسندند. اما با ورود به دوران جديد شاهد هستيم كه اصولگرايي هم به آرامي درحال كنار رفتن است واصلاحطلبي به دلايل مختلف از جمله آگاهي بخشي درجامعه حاكم خواهد شد.
دريك جامعه دموكراتيك هر دو گروه سياسي بايد اجازه كنش سياسي داشته باشند. درحال حاضر بايد به سوي وفاق ملي حركت كنيم و اين خواست گروههاي سياسي است. حركت جامعه ازنظر جامعهشناسي سيال و پاندولي است وجامعه بين گذشته وآينده درنوسان است. به عبارت ديگر در دوران گذار قرار داريم.
پشت سر جامعه ايران و درقبل از انقلاب سلطهگري وسلطهپذيري وجود داشت و درآينده گروههاي سياسي احترام به قانون و آزاد انديشي را به خوبي مشاهده ميكنند. جامعه ايران ازحالت سنتي درحال عبور است. دموكراسي و تعاملات سياسي در ايران مانند ساير كشورها يك پروسه است. همانطور كه از انقلاب فرانسه تا نهادينه شدن دموكراسي در اين كشور صد سال طول كشيد. البته در ايران سنتها قوي است و تفاوتهاي زيادي با فرانسه دارد ولي درمجموع جامعه ايران درحال حركت بين گذشته وآينده است اما در اين گذار راديكاريسم هم وجود دارد. دوران گذشته نگري به سرآمده است و به سوي توسعه درحال حركت هستيم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر