مردی کابینتساز که نیم کیلو طلا از خانه یکی از مشتریانش سرقت کرده است، بعد از دستگیری مدعی شد، سارق دیگری طلاها را از او دزدیده است. این متهم که به دست پلیس آگاهی تهران دستگیر شده است، ماجرا را در گفتوگویی کوتاه، توضیح داده است.
روزنامه شرق: مردی کابینتساز که نیم کیلو طلا از خانه یکی از مشتریانش سرقت کرده است، بعد از دستگیری مدعی شد، سارق دیگری طلاها را از او دزدیده است. این متهم که به دست پلیس آگاهی تهران دستگیر شده است، ماجرا را در گفتوگویی کوتاه، توضیح داده است.
خودت را معرفی کن؟
حسن اهل محله شهرآرا هستم و پنج سال پیش ازدواج کردم و فرزند هم دارم.
شغلت چیست؟
١٥ سال است که در کار تولید و نصب کابینت هستم.
پس چرا دستبند به دست در پلیس آگاهی حضور داری؟
وسوسه باعث شد زندگیام نابود شود.
مگر چه کار کردهای؟
دوماه قبل برای نصب کابینت به خانهای در غرب تهران رفتم و متوجه شدم زن صاحبخانه، طلاهای زیادی دارد؛ به همین دلیل وسوسه شدم طلاها را سرقت کنم.
چگونه دست به سرقت زدی؟
با همدستم دست به سرقت زدیم. در مدتی که کابینت نصب میکردیم، جای طلاها را نشان کردم. چند روز بعد، متوجه شدم اهالی خانه به سفر رفتهاند؛ به همین دلیل از طریق بالکن به داخل خانه رفتم و آنها را سرقت کردم.
چقدر طلا سرقت کردی؟
من میگویم ارزش طلاها ٢٦میلیون تومان بود؛ اما مالباخته مدعی شده است، نیم کیلو طلاوجواهر به ارزش ١٠٠میلیون سرقت شده است.
بعد از سرقت با طلاها چهکار کردی؟
آنها را داخل جوراب زنانه ریختم و در خودرو مخفی کردم.
چقدر از فروش طلا به دست آوردی؟
بادآورده را باد میبرد. دو روز بعد وقتی میخواستم طلاها را برای فروش پیش یک مالخر ببرم، متوجه شدم آنها را از داخل وانتم سرقت کردند.
سابقه کیفری داری؟
یک بار ١٣ سال پیش به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شدهام.
درآمدت از کار کابینت چقدر بود؟
ماهی ٢ میلیون تومان درآمد داشتم.
پس چرا دست به سرقت زدی؟
پدر، برادر و دامادهایمان همه آدمهای حسابی هستند. من وسوسه شدم این کار را انجام دهم. وقتی وسوسه به سراغت بیاید، تسلیم میشوی.
پشیمان نیستی؟
باور کنید هر موقع آزاد شوم روی زغال داغ میخوابم و توبه میکنم تا دیگر دست به سرقت نزنم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
لطفا راهنمایی کنید چگونه کلاهبردار حرفه ای را به دام بیندازم همه زندگیم را به خاطر او و اعتماد به او از دست داده ام
چرا ازش شکایت نمیکنی؟
اگه قرار بود به دام بیفته که بهش حرفه ای نمیگفتی
اگر راحت طلاها را فروخته بود دوباره سراغش میرفت میگفت وسوسه