بحث و مجادله در محافل سیاسی و رسانهای کشور بر سر «راه نوین دیپلماسی» همچنان داغ است.
سید علی میرباقری در شرق نوشت: بحث و مجادله در محافل سیاسی و رسانهای کشور بر سر «راه نوین دیپلماسی» همچنان داغ است. دامنه این جدلهای سیاسی در روزهای سفر هیأت دیپلماتیک ایران به آمریکا گسترش بیشتری پیدا کرد؛ بهگونهای که همزمان با گردهمایی سران سیاسی جهان در نیویورک، در تهران شاهد صفآرایی جدی میان موافقان و مخالفان دیپلماسی مذاکره و اعتدال بودیم. در یکسوی این مجادله، طیف جریان مقابل دولت قرار گرفتند. آنها در شبکه رسانهای - تبلیغاتیشان یک کمپین مخالفت با دیپلماسی روحانی - ظریف به راه انداختند. چهرههای صاحب تریبون این جناح نیز برای بهچالشکشیدن عملکرد دیپلماسی دولت، به زبان هشدار و اخطار متوسل شدند. سخن و ادعای این جریان در این مجادله در قالب چند جمله بارها اعلام شد: «دیپلماسی اعتدال با روش نرمش و امتیازدهی میخواهد راه توسعه را طی کند». «برجام باعث افزایش طمع و گستاخی دشمن شد». «دولتمردان به جای روش لبخند باید از روشهای انقلابی و تهاجمی در مواجهه با طرفهای خارجی استفاده کنند».
اما در سوی دیگر این میدان، طیف حامیان دیپلماسی اعتدال قرار گرفتهاند که معتقدند اولین و ملموسترین دستاورد دولت آقای دکتر روحانی همانا، روش دیپلماسی اوست و برجام سندی تاریخی و انکارناپذیر دراینباره است، زیرا این سند و پیمان با حل مناقشه خطرناک هستهای که ایران را تا پرتگاه درگیری پیش برد، عملا اعتبار ایران در صحنه بینالمللی را که زیر ضرب تبلیغات لابی عربی- صهیونیستی در دوران احمدینژاد قرار داشت احیا کرد. در ادامه، حامیان دیپلماسی اعتدال برای خاموشکردن توپخانه حملات مخالفان روحانی، به انتشار نمودارهایی درباره مقایسه سفرهای نیویورکی محمود احمدینژاد و دکتر روحانی پرداختند و داستان صندلیهای خالی و بایکوت سخنرانیهای رئیس دولت سابق در اجلاسهای مجمع عمومی را به خاطر آوردند.
آنها همچنین دیدار اخیر رهبران شش کشور مطرح بزرگ اروپا با روحانی را سندی روشن در موفقیت برجام و دیپلماسی اعتدال قلمداد کردند. دیدارهایی که هدف اصلی آنها گشودن راه اجرای توافق هستهای و وادارکردن منابع مالی و بانکی آمریکا، به همکاری با سرمایهگذاران بینالمللی در ایران است. طبیعی است که در گرماگرم این مجادله میان دو جبهه موافق و مخالف دیپلماسی اعتدال، این سؤال در ذهن شماری از شهروندان ایجاد شود که بهراستی کدامیک از این دو دیدگاه منافع ملی را تأمین میکند و به تعبیر عامیانه، حرف و مواضع کدام جریان به سود ملت و کشور تمام میشود؟
اساسا راه عقلانی و درست در دنیای دیپلماسی کدام است؟ برای پاسخ به این سؤال، خوشبختانه عالمان علم سیاست، عیار و معیارهای روشن تعیین کردهاند. در سایه این معیارها امروز تشخیص و تمییز «دیپلماسی مبتنی بر منافع ملی از دیپلماسی مغایر منافع ملی» آسان شده است. دیپلماسیای که سمتوسوی آن، تأمین منافع ملی است از نگاه کارشناسان، باید ویژگیهای مشخصی داشته باشد؛ گفتنی است این سبک از دیپلماسی به دلیل آنکه هدف و مقصدش، ریلگذاری برای رشد و پیشرفت اقتصادی کشور است، با نام «دیپلماسی توسعهگرا» شهرت پیدا کرده است. از خصوصیات بارز این الگوی دیپلماسی، آن است که از هرگونه تنش و تندروی پرهیز میکند. زبان و ادبیات این دیپلماسی، زبان تشویق به همکاری و گفتوگوست.
از نگاه مدافعان این الگو، برای هموارکردن راه سرمایهگذاری و رونقبخشیدن به تولید و اشتغال، راهی جز استفاده از دیپلماسی تفاهم و تنشزدایی نیست. پیداست این نوع دیپلماسی، پایگاه فکری یا منافع برخی از جریانها را به مخاطره بیندازد و عدهای در داخل پیگیری این نوع سیاست خارجی را به ضرر منافع خویش ببینند. درهمینراستا «دیپلماسی توسعهگرا» برای پاسخ به شبهه و ایراد مخالفان، تأکید میکند پیگیری راه تعامل و مذاکره با قدرتهای جهانی، به معنی انفعال یا عدول از ارزشها و اصول انقلاب نیست، بلکه در این الگوی دیپلماسی، دولتمردان از روشهای «کمهزینه» و اثربخش در نظام بینالملل برای ارائه تصویری مقتدر از انقلاب و نظام اسلامی بهره میگیرند.
سخن روشن مدافعان این الگوی دیپلماسی این است که آیا سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی، مأموریتی جز تأمین اهداف و منافع ملت و کشور در عرصه بینالمللی دارد؟ پس دستگاه دیپلماسی برای انجام این وظیفه خطیر متعهد است از تکنیکها و تاکتیکهایی استفاده کند که کمترین ریسک و هزینه را دربر داشته باشد. شاید به همین دلیل است که افکار عمومی و محافل صلحطلب جهان، دیپلماتهای توسعهگرا را میستایند و رفتار دیپلماتهایی را تحسین میکنند که برای کاستن از بار خصومت و گشودن گرههای فروبسته اختلاف و مناقشات بینالمللی چانهزنی میکنند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر