اصغر فرهادی دهان به فحاشی میگشاید؟!
حاشیه سازیها درباره اثرِ اخیر اصغر فرهادی که پیش از اکران داخلی آن شروع شده بود و همزمان با اکران فیلم شتاب بیشتری گرفت؛ این روزها در پی اعلام شکایت چند تن از عوامل فیلم از برخی جراید؛ به موازات خود فیلم و گاهی بیش از آن مورد توجه منتقدین و مخاطبین سینمای فرهادی قرار گرفتهاست.
فرارو - فاطمه نورنژاد: حاشیه سازیها درباره اثرِ اخیر اصغر فرهادی که پیش از اکران داخلی آن شروع شده بود و همزمان با اکران فیلم شتاب بیشتری گرفت؛ این روزها در پی اعلام شکایت چند تن از عوامل فیلم از برخی جراید؛ به موازات خود فیلم و گاهی بیش از آن مورد توجه منتقدین و مخاطبین سینمای فرهادی قرار گرفتهاست.
هر مخاطبی بر اساس تجربیات زندگی و مقتضات جغرافیایی و مکانی خود با اثری هنری[فیلم، رمان، تابلوی نقاشی، قطعه موسیقی و ...] مواجه میشود و دریافتی خاصِ خود از آن اثر دارد؛ که این دریافت طبعا در گذر زمان جرح و تعدیل و حتی دگرگون میشود. پس انتظار دریافتی ثابت از اثری هنری با توجه به جریان سیال ذهنِ انسان و تجربیات گوناگون زندگی او، انتظاری عبث است. حتی خالقِ اثر هم بعد از فاصله گرفتن از آن تنها یکی از مفسرینِ اثرش به شمار میآید و تفسیرش تنها به اندازه سایر مفسرین قابل اعتنا است نه بیشتر. با این حال نکته عجیب درباره نقدهای چند ماه گذشته درباره فیلمِ «فروشنده»؛ پافشاری طیفِ فکری خاصی از منتقدان بر یافتههایشان درباره فیلمِ متأخر فرهادی است. گویی فهم آنها یگانه فهمِ صحیح از این فیلم است! درست مانند دیگر باورهای صادق و موجهشان؛ که حاصل آن در عرصه فرهنگی«شکافی عمیق» میان باورهای نسل اول انقلاب و نسلهای بعدی است که حکایت غریبی دارد.
اما آن چه این بار هم درباره فرهادی میبینیم نه تنها نقدِ اثر او نیست؛ که حاشیه سازی و اهانت به او و عوامل فیلمش است و این حاشیه سازیها آن قدر تخریبکننده است که در مقام تشبیه، سکانس «گودبرداری» در فیلم «فروشنده» را به ذهن متبادر میکند! زیرا با نوعی کینهتوزی از سوی جریانِ فکری روبرو هستیم که هدفش از این همه دلواپسیها، نه تنها محتوای «فروشنده»، «جدایی»، «درباره الی» و ... نیست که دغدغه آسیبهایی مانند «تجاوز»، «مهاجرت»، «بی بند وباری فرهنگی» و ... را هم ندارد!
اما چرا این جریانِ فکری «فروشنده» و عواملش را زیر ذربین میگذارد؟ و تا کنکاش در لایههای شخصی زندگی آنها هم پیش میرود! و به محض درخشش فیلم در جشنواره کن شروع به نقدِ فیلمی میکند که ندیده است و آن را فاقد ارزشهای هنری معرفی کند و پس از این که فیلم در اکران داخلی با استقبال مخاطبان روبرو میشود، چارهای جز هتاکی نمیبیند! فرهادی در گفتگو با برنامه «سپید وسیاه» دلیل این هجمهها را موفقیت فیلمش در جشنوارههای خارجی میداند و معتقد است جایزه گرفتن در خارج از ایران یعنی توطئهای در کار است و با این پیشفرض هجمهها شروع میشود!
مدعای فرهادی شاید برای کسانی که با فضای سینمای ایران آشنا نیستند یا برای ناظری آن سوی مرزها عجیب باشد؛ اما بررسی لیست فیلمهایی که پس از انقلاب مورد هجمه این جریان قرار گرفتهاند و از بد حادثه در جشنوارههای بین المللی هم جوایزی را برای سینمای ایران کسب کردهاند سندی برای اثبات این ادعاست.
اتهامِ سیاهنمایی
گفتمان دلواپسی در عرصه سینما هم قرائت فرهنگی خاصِ خود را پیش میبرد و از تعابیری مثل «سینمای سیاهنما» برای برخی فیلمها استفاده میکند. اتهام «سیاهنمایی» بخشی از پروژهای است که از سالها قبل برای به حاشیه بردن و تخریب فیلمهایی به راه افتادهاست که در جشنوارههای معتبر بین المللی جایزه میگیرند و اتهام واحد همه آنها، نشان دادن رنج و بدبختی جامعه ایرانی در عرصه جهانی است. پس برای نقد چنین فیلمهایی دیگر نیازی به دیدن آنها نیست و منتقدان این جریان با پیشفرضی ثابت به سراغ فیلم میروند و همان پیشفرض ها را در قالب نقدِ فیلم به خورد مخاطبان میدهند و سایر وابستگان این طیف هم تلاش میکنند تا فیلم در اکران داخلی با موفقیت روبرو نشود.
[نمایش فیلمی که حتی سطحی نازلتر از سینمای تجاری داشت؛ همزمان با فیلمِ«جدایی» نمونهای از این تلاشها است.] البته فرهادی اولین هنرمندی نیست که قربانی حاشیهسازیهای این جریان میشود و آخرین قربانی آن هم نخواهد بود. جریانی که برای به گوشه رینگ بردن «هنرمندانِ طیفِ مستقل» طراحی شده است و پس از سالها حاشیهسازی بهتراست حاصل تلاش هایش درباره هنرمندانی مانند کیارستمی و بسیاری از هنرمندانِ مستقل دیگر را بازخوانی کند.
مسخسازی فرهنگی
اما نکته غمانگیز ماجرا اینجاست که فرهادی اثری خلق کردهاست که در آن زشتی قضاوتِ درباره آبروی انسانها و بیدرپیکر فرضکردن حریم شخصیشان را به تصویر میکشد اما خود قربانی پیشداوریها و دریده شدن حریم شخصیاش میشود! گویی فرهادی همان «عمادِ» فیلم «فروشنده» است و منتقدان این طیفِ شبهفکری رسالتی جز «مسخ» کردن او ندارند و در این راه حتی حرمتِ قلمشان را هم ایثار میکنند!یا به قول فرهادی: «میگویند آن قدر میگوییم تا فحاشی کند!» و این «فحاشی» همان «مسخ» یا «ازخودبیگانگی فرهنگی» است که هدف غایی منتقدانی است که روزگاری در میدان زورآزمایی به حاشیه رانده شدهاند.
نظر کاربران
آخر فرهادی و فیلمش چه اهمیتی دارند که اینقدر راجع به آن صحبت میشود؟ به مسائل مهمتر بپردازید.