حاشیه مهمترین نهاد آموزشی کشور تمامی ندارد
«یکسوم مدارس کشور ایمن نیستند و در کنار نگرانی از غیراستانداردبودن مدارس، دچار کمبود جدی در زمینه مدرسه و کلاس درس هستیم.» ممکن است فکر کنید این حرفها را یکی از منتقدان آموزشوپرورش گفته است اما اشتباه میکنید چون اینها را وزیر آموزشوپرورش در هفته اول سال تحصیلی جدید گفته و به عادت قدیمی مسئولان ایرانی درباره حوزه فعالیتهای خودش، انتقاد کرده است اما نگفته چه کسی باید به این انتقادها جواب بدهد.
روزنامه وقایع اتفاقیه - فاطمه رجبی: «یکسوم مدارس کشور ایمن نیستند و در کنار نگرانی از غیراستانداردبودن مدارس، دچار کمبود جدی در زمینه مدرسه و کلاس درس هستیم.» ممکن است فکر کنید این حرفها را یکی از منتقدان آموزشوپرورش گفته است اما اشتباه میکنید چون اینها را وزیر آموزشوپرورش در هفته اول سال تحصیلی جدید گفته و به عادت قدیمی مسئولان ایرانی درباره حوزه فعالیتهای خودش، انتقاد کرده است اما نگفته چه کسی باید به این انتقادها جواب بدهد.
بهطورکلی، بیشتر خبرهایی که در روزهای اولیه سال تحصیلی درباره آموزشوپرورش و مدرسه شنیده میشود، ناراحتکننده هستند تا هیجانانگیز و شادیآفرین؛ البته سالهاست هر خبری که با آموزشوپرورش گره خورده باشد، بهنوعی به یک مشکل و چالش اشاره دارد و از نوعی نابهسامانی خبر میدهد. از تغییر سیستم آموزشی گرفته تا تغییر کتب درسی و حتی حوادث رانندگی که اگرچه بهطور مستقیم به آموزشوپرورش مربوط نیست اما ماکتی از ناهنجاری آن را نشان میدهد.
هزینه زیاد، فایده کم
یکی از انتقادهایی که مدتهاست به مدیران آموزشوپرورش میشود، دستزدن به تغییرات پرهزینه و کمفایده است؛ آنهم درحالیکه این وزارتخانه به اندازه کافی مشکل دارد که نخواهد چالشهای جدیدی برای خودش بهوجود بیاورد اما مثل اینکه سر مسئولان این وزارتخانه برای دردسر درد میکند؛ این ویژگی هم منحصر به مدیران یک دولتِ بهخصوص نمیشود. مثلا اقدام آموزشوپرورش دولت قبل در تغییر سیستم آموزشی و تبدیل آن به سیستم ۶-۳-۳ یکی از همین حرکتها بود که خیلی از کارشناسان آن را بیفایده میدانستند و مردم هم در نهایت نفهمیدند دلیل دستزدن به چنین تغییر بزرگی چه بود.
ادامه همین روند را در آموزشوپرورش دولت فعلی هم شاهد بودهایم؛ البته نه به آن شدت اما به همان چالشبرانگیزی. مثلا ایجاد تغییرات مختلف در کتابهای آموزشی، انتقال درسها از یک پایه به پایهای دیگر و... اقداماتی بود که حاشیههای زیادی برای آموزشوپرورش درست کرد اما حاصل چندانی نداشت. نمونهاش برداشتن درس مربوط به شهید حسین فهمیده، از پایه ۶ و انتقال آن به پایه هفتم. کاری که صدای خیلیها را درآورد و مسئولان را وادار به نشاندادن واکنش کرد اما واکنشی خالی از ادله منطقی.
تغییر کاربری مدارس
وزیر آموزشوپرورش میگوید کشور با کمبود مدرسه مواجه است. او وعدههایی هم برای تأمین مدارس تا پایان برنامه ششم توسعه میدهد اما معلوم نیست مدرسههایی که سالانه تغییر کاربری داده میشوند یا از سوی مالک تحت فشار هستند هم جایی در حساب و کتابهای وزیر دارند یا نه. همین امسال دانشآموزان مدرسهای در مشکینشهر با تابلوی «اداره دخانیات مشکینشهر» بهجای سردر مدرسهشان مواجه شدند؛ البته این مشکل کمی بعد حل شد اما صدها مدرسه دیگر در شهرهای مختلف و پایتخت هنوز با مسئله ملک و ساختمان مواجه هستند و هرسال سایه تخلیه مدرسه و آوارگی دانشآموزان روی سر بچهها و خانوادهها وجود دارد. به نظر میرسد این مدرسهها را هم باید به فهرست آموزشوپرورش برای ساخت مدرسه اضافه کرد؛ کاری که فهرست این وزارتخانه را بلندبالاتر میکند.
این همه پول کجا بود؟
سالهاست که مسئولان مختلف آموزشوپرورش مشکلات مالی این نهاد را دستاویزی برای حلنشدن معضلات آن میدانند و از طرف دیگر، معیشت معلمان یکی از قدیمیترین چالشهای پیش روی آموزشوپرورش بوده که حتی طرح رتبهبندی معلمان و افزایش حقوقها هم نتوانست آن را برطرف کند. در این وانفسای بیپولی آموزشوپرورش و معلمان، ناگهان خبری درباره اختلاس کلان از نهادی صنفی مربوط به آنها به گوش میرسد؛ رقم آنقدر بزرگ است که خیلی از معلمها باور نمیکنند.
خبرها میگویند، هشتهزار میلیارد تومان اختلاف حساب در صندوق ذخیره فرهنگیان دیده میشود و این اختلاف حساب به معنی اختلاس است. این اتفاق که دو ماه مانده به باز شدن مدرسهها افتاده باعث میشود مسئولان آموزشوپرورش، شروع به انداختن مسئولیت به گردن یکدیگر کنند درحالیکه معلمها تلاش میکنند تعداد صفرهای هشت هزار میلیارد را با صفرهای ناچیز حقوقشان مقایسه کنند.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک
وقتی مدرسهها باز شدهاند و خبرهای خوبی از دهان مدیران آموزشوپرورش شنیده نمیشود، خیلی از ما فکر میکنیم میشود با نگاهکردن به اتومبیلهای پر از دانشآموز و هیجان آنها کمی دل خوش کرد اما مثل اینکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک، دستبهدست هم دادهاند که مهر ماه پرماجرایی برای آموزشوپرورش رقم بزنند. خبر تصادف سرویس مدرسه دانشآموزان و زخمیشدن چندنفر از آنها و بعد هم فوت چهار معلم مدرسه در حادثهای دیگر اخباری نیستند که بتوان با شنیدنشان سال تحصیلی خوبی را شروع کرد؛ همه اینها وقتی بیشتر به آموزشوپرورش مربوط میشوند که مدتهاست منتقدها نسبت به نبود نظارت مدارس بر سرویسهای مدرسه یا صرفهجویی در این بخش اعتراض میکنند. مدیران وزارتخانهای هم به صورت دائم به خانوادهها هشدار میدهند بچههایشان را بهدست سرویسهای غیرمجاز دهند اما اشارهای به سرویسهای لبالب از دانشآموزش نمیکنند؛ خودروهایی که با چهار نفر ظرفیت سرنشین، ۶ دانشآموز را در صندلی عقب مینشانند و میتوانند فاجعهای خلق کنند.
چاه ویل مشکلات
اینها که در بالا گفته شد، فقط حاشیههایی بود که در آستانه سال تحصیلی با محوریت آموزشوپرورش اتفاق افتاده بود و تکرار هر ساله اتفاقات مشابه را باید در کنار مشکلات ریشهای آموزشوپرروش قرار داد تا بفهمیم چقدر امیدواری به رسیدن این وزارتخانه به سطح استانداردی از ارائه خدمات، عبث بهنظر میرسد. پس از پذیرش این ناامیدی، باید پرسید چرا؟ چرا مشکلاتِ مهمترین و ریشهایترین نهاد خدماتی کشور که بهقول خود آقای وزیر، باارزشترین سرمایههای جامعه در دستانش هستند، تمامی ندارد؟ چرا هر سال بهجای بهترشدن اوضاع، شاهد وخامتش هستیم؟ بعضیها نوک پیکان انتقاد را به بیپولی میگیرند اما عده بیشتری از کارشناسان میگویند مشکلات آموزشوپرورش با پول حل نخواهند شد و اگر قرار باشد سیستم بههمین نحو ادامه پیدا کند، تمام بودجه کشور هم نمیتواند درد آن را بهصورت ریشهای حل کند.
نهاد نظارتی ثابت لازم داریم
کاظم اکرمی
وزیر اسبق آموزشوپرورش
دولت میگوید با وجود پایینبودن قیمت نفت و بهتبع آن کاهش درآمدهای دولت، بودجه آموزشوپرورش را نزدیک به دو برابر افزایش داده و حقوق معلمها هم تا جایی که ما در جریان قرار گرفتیم، از صد تا ۴۰۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده است. با همه اینها، باز میبینیم چنانکه باید و شاید، تغییر و تحولی اساسی در این نهاد بهوجود نیامده است. باید به این توجه کنیم که مسئله پول و بودجه از سالها پیش، یکی از اصلیترین دغدغههای آموزشوپرورش بوده است. حتی در زمانی که من مسئولیت داشتم، بارها این دغدغه را مطرح میکردیم و حتی درباره حقوق معلمان اعتراض میکردیم، مثلا میگفتیم معلمان با مقایسه دریافتی خودشان با کسانی که تحصیلات مشابه با آنها دارند اما در سازمان و ارگانی دیگر کار میکنند، سرخورده میشوند؛ تصمیمگیران بالادستی هم این موضوع را قبول میکردند اما میگفتند، زمان جنگ است و نمیتوانیم بیشتر از این به آموزشوپرورش بپردازیم.
حالا سالهاست که جنگ تمام شده است اما به داد آموزشوپرورش نرسیدهاند. همه اینها را باید بگویم اما باز هم باید تأکید کنم که همه چیز پول نیست و با شرایط فعلی اینطور نیست که ما بگوییم اگر پول به آموزشوپرورش سرازیر شود، مشکلاتش حل میشود. اول از همه باید بگویم که جای خالی یک نظارت فرادستی در آموزشوپرورش بهشدت احساس میشود. در گذشتههای دور یعنی در زمان رضاشاه تصمیمی گرفته شد و آن، این بود که نهادهای آموزشی سیاستگذار، یکی از معاونان آموزشوپرورش را انتخاب کنند و وزیر نتواند این معاون را عوض کند. این شخص، وظیفه نظارت بر کار آموزشوپرورش را بر عهده داشته باشد.
این اتفاق هیچوقت نیفتاد اما میخواهم بگویم فارغ از اثرگذاری این تصمیم، دغدغه نظارت بر نهادهایی مانند آموزشوپرورش، یک دغدغه قدیمی است اما به اندازه همین قدمت هم مورد بیتوجهی قرار گرفته است و هنوز هم ما باید منتظر باشیم تا ببینیم آقای روحانی باز هم سال ۹۶ رأی میآورد یا نه و بعد اگر رأی نیاورد، منتظر تغییرات کلان دوباره باشیم؛ تغییراتی که با کمترین آمادگی و مطالعه اعمال میشوند. مثلا تصمیم میگیرند معلمان، مدارس، دروس و... را در دو ماه برای تغییر سیستم به ۶-۳-۳ آماده کنند و تصمیمات دیگری از این دست که همه حاصل عدم نظارت بر این نهاد است.
ارسال نظر