سخنان رییسجمهور از جنس آموزش مدرن
رییس جمهور در سخنان خود در مراسم آغاز سال تحصیلی از معلمان خواست که به دانش آموزان اجازه دهند در محیط کلاس سوالهای خود را مطرح و آزادی را به خوبی احساس کنند.
حسن روحانی خطاب به دانش آموزان گفت: " کلاس درس باید محیط طرح پرسش باشد. دانش آموزان هرگز از سوال کردن نه شرمنده شوند و نه بهراسند."
رییس جمهور در شرایطی که نگاه های "اداره محور"، "مدیر محور" و "اقتصاد محور" و "معیشت محور" و "معلم محور" در طول سالهای گذشته، اهداف آموزشی و پرورشی در مدارس را در سایه قرار داده است، به درستی بر نقش محوری و اساسی دانش آموزان تاکید می کند. در نظریه های تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش یک محور بیشتر ندارد. آن محور "دانش آموز" است. هدف از تاسیس نهادی به نام آموزش و پرورش، تربیت و تعلیم کودکان است. مفصد آموزش و پرورش، تربیت دانش آموز است.
نیروی انسانی وزارتخانه از وزیر تا سرایدار مدرسه ، موجودیت و اعتبار خود را مدیون دانش آموزان هستند. وزیر، مدیرکل، معلم، مدیر مدرسه و... استخدام شده اند و حقوق می گیرند تا به دانش آموزان خدمات آموزشی و پرورشی بدهند و موجودیتی مستقل از دانش آموز ندارند.
رییس جمهور در آغاز سال ۹۲-۹۳ ، اولین سال مسئولیت خود در مراسم آغاز سال تحصیلی گفت: "هیچ معلم و مدیری نباید به خود اجازه دهد به دانش آموزی توهین کرده یا با لحن و کلام درشت با او سخن بگوید."
رییس جمهور در همان سخنرانی گفت: "دانش آموزان باید با حق اعتراض خود در مدارس آشنا شوند و بدانند که اگر اعتراض به معلم تاثیر نداشت، می توانند این اعتراض را به مدیر منتقل کنند و اگر این مرحله نیز موثر نبود می توانند اعتراض خود را در مناطق آموزش و پرورش دنبال کنند."
تدوین برنامه عملی برای اجرای نظرات رییس جمهور به عهده وزارت آموزش و پرورش است. راه حل آن هم ایجاد سیستم نظارتی قوی و تقویت نقش اولیا در نهاد انجمن اولیا و مربیان مدرسه است. واقعیت این است که سیستم نظارتی آموزش و پرورش کنترل چندانی برکار پرسنل شاغل در مدرسه ندارد و افراد بر اساس ذوق و سلیقه عمل می کنند. در آستانه سال جدید وزیر آموزش و پرورش در یک برنامه تلویزیونی گفت که در کلاس درس جز "خدا" کسی بر کار معلم نظارت ندارد! البته خدا همه جا ناظر است اما با این بهانه نمی شود ضعف نهادهای نظارتی را توجیه کرد.
انجمن مدارس دولتی هم اغلب اهرمی در اختیار مدیر برای تصویب "مجوز اخذ وجه" از اولیای دانش آموزان است. بدون وجود نهاد نظارتی دولتی و بدون وجود انجمنی قوی که صدای اولیا در آن شنیده شود، نظرات رییس جمهور درباره حقوق دانش آموز اجرایی نمی شود.
در سیستم اداری آموزش و پرورش، معلم ضعیف ترین حلقه است، اما وضعیت دانش آموزان به مراتب اسف بارتر است. در فصل تابستان اولیا باید برای یافتن مدرسه دولتی خوب، کفش آهنین بپوشند و عصای آهنی به دست بگیرند. افت کیفیت در مدارس دولتی سال به سال بیشتر می شود.
در فقدان سیستم نظارتی قوی مبتنی بر پاداش و تنبیه، گفتمان "معیشت محور"، تعلیم و تربیت در مدارس را ویران کرده است. برخی از معلمان در برابر هر انتقادی می گویند: "مگر دولت چقدر به ما حقوق می دهد که کار کنیم؟ " افزایش حقوق در حد "توان و امکان دولت" که رییس جمهور هم به آن اشاره کرد برخلاف تصور بر میزان نارضایتی ها می افزاید!
آقای فانی وزیر آموزش و پرورش می گوید در مدت ۳ سال بودجه آموزش و پرورش دو برابر شده و ۸۵ درصد به میانگین حقوق پرسنل اضافه شده است.
اما، بخش هایی از معلمان و بخصوص فعالان صنفی وزیر را بیش از همیشه شماتت می کنند. گویی افزایش حقوق، آتش نارضایتی ها را شعله ورتر می کند. بحث های "نجومی" در رسانه ها& مفاهیم کار شرافتمندانه، مزد متعارف و قناعت را در چشم کارمندان بی اعتبار کرده و احساس غبن و گول خوردگی در بین کارکنان دولت را تقویت کرده است. هرکس نگاهش به فیش حقوقی بالادستی است و احساس رضایت نمی کند.
موضوع دیگری که در سخنان امسال و سال های گذشته رییس جمهور برجسته بود، تاکید او بر آموزش مهارتهای زندگی در مدارس است . وی در سخنرانی امسال خود با تاکید بر اهمیت انجام "کارِ گروهی در مدارس" از معلمان خواست که در کلاسها فضای لازم برای انجام "کار تیمی" ایجاد کنند.
آقای روحانی همواره بر تشویق و آموزش "تفکر انتقادی" در بین دانش آموزان تاکید کرده اند. رییس جمهور در سال ۹۲ از مسوولان آموزش و پرورش خواست تا "ساعتی را تحت عنوان زنگ کتاب در برنامه های آموزشی مدارس اختصاص دهند."
رییس جمهور برای تبدیل فرهنگ شفاهی به فرهنگ کتبی پیشنهاد کرد که "زنگ انشا" در مدارس احیا شود و افزود: "البته منظور بنده زنگ انشا به معنای سنتی آن نیست."
رییس جمهور خواستار ایجاد "زنگ گفتگو در مدارس" شد و...این ایده ها همگی ایده هایی بسیار مترقی و مبتنی بر اصول آموزش و پرورش مدرن است. اما پرسش این است که وزارت آموزش و پرورش که درگیر مسایل بسیار ابتدایی است ظرفیت عملیاتی کردن این ایده ها را دارد؟
این ایده ها تحت عنوان مهارتهای زندگی در آموزش و پرورش مدرن شناخته شده است و کارشناسان آموزش و پرورش ایران و وزیر و مقامات این وزارتخانه با این مسایل آشنا هستند. اما دستگاه آموزش و پرورش و وزیر و مسئولان اجرایی درگیر حل و فصل مسایل بسیار ابتدایی مانند نقل و انتقال نیروی انسانی، سازماندهی نیروی انسانی مدارس، تامین پول آب و برق و هزینه های جاری مدرسه، پرداخت سر وقت حقوق معلمان رسمی، پرداخت حق التدریس ها، عزل و نصب مدیران و حل اختلافات مدیران ستادی، پرداخت پاداش بازنشستگی بازنشستگان و در یک کلام مسایل روزمره هستند.
حل و فصل این مسایل تقریبا تمام انرژی و وقت مدیران را می گیرد و دیگر توانی برای پرداختن به مسایل دیگر باقی نمی ماند. ایجاد تغییرات دروزارتخانه ای با ۹۸۰ هزار کارمند و معلم و ۱۰۵ هزار مدرسه و بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز با حجم عظیمی از مشکلات و کمبودها، معمولا از حد شعار فراتر نمی رود.
آموزش در نظام آموزشی ما از مهدکودک تا دکتری مخزنی است. در مدارس دانش آموز مجبور است که معلومات و اطلاعات زیادی را در حافظه خود جا دهد. متأسفانه این اطلاعات، دروني و به "مهارت" تبديل نميشود. "مهارت به معني استفاده ماهرانه و توانمندانه از دانش است."
مثلا دانش آموز اطلاعات کاملی درباره بد بودن دروغ و تقلب در مدرسه آموخته است، اما همین دانش آموز سر جلسه امتحان اگر مراقبین غفلت کنند ، "تقلب" می کند. همین دانش آموز راحت به معلم و ناظم و مدیر "دروغ" می گوید. یعنی دانش او به "مهارت" تبدیل نشده است.
درباره حفظ محیط زیست، احترام به قانون، رعایت حقوق دیگران و... نسبتی بین "دانش" و "عمل" دانش آموز دیده نمی شود.
مدارس ما در بهترین حالت معلومات و دانش کودکان را افزایش می دهند ، اما امروزه دانش به راحتی در دسترس است و یک گوشی هوشمند می تواند چندین برابر حافظه انسان ، اطلاعات ذخیره کند ، آنچه مهم است مهارت استفاده از دانش و درونی کردن دانش و مهارت لازم برای استفاده از دانش است.
تغییر مسیر سیستم آموزش و پرورش کارساده ای نیست. توقع این کار از یک وزیر و یک تیم مدیریتی در یک دوره چهار ساله هم تصوری ساده انگارانه است. تفاوت وزرایی مانند حاجی بابایی و فانی و مرتضی حاجی و... در تحول و تغییر در آموزش و پرورش تعیین کننده نیست.
اسناد متناقض بالا دستی، مراجع و جریانهای متعدد تاثیرگذار خارج از آموزش و پرورش، توقعات مقامات سیاسی - مذهبی فوق توان از این وزارتخانه، کمبود بودجه و اعتبارات، وجود حدود یک میلیون پرسنل اغلب آموزش ندیده، سیستم جذب معلم که چندان در اختیار وزیر نیست، توقعات نتیجه محور از این وزارتخانه، سیستم مخرب نقل و انتقال که امکان سازماندهی نیروی انسانی را از بین می برد، دوشاخه شدن "تربیت" و "آموزش" در مدارس که باعث انزوای تربیت شده است، تاثیر گذاری کنکور در دوره دوم متوسطه، تحمیل بارهای اضافی متعدد بر دوش آموزش و پرورش به گونه ای که آموزش و پرورش بخش های از وظایف حداقل ده نهاد و وزارتخانه را انجام می دهد و... از عوامل عدم تحرک آموزش و پرورش است.
توقعات حداکثری از آموزش و پرورش تاکنون نتیجه معکوس داده است. راهکار اصلاح و تغییر که همه خواهان آن هستیم، این است که دستگاه سیاسی، نهادها، جریانها و افراد تاثیرگذار، توقع خود را از آموزش و پرورش حداقلی کنند و به اسقلال این دستگاه احترام بگذارند و اجازه دهند تا دست اندرکاران تعلیم و تربیت بدون هراس از متهم شدن به انحراف، اعتماد به نفس پیدا کرده و به دور از شعار زدگی، دنبال راه حل های تخصصی و علمی بروند. این راه حل ها قطعا متناسب با بافت فرهنگی و دینی جامعه ما خواهد بود، اما راه حل کارشناسی فراتر از شعارهای کنونی است.
آموزش و پرورش باید روی وظایف ذاتی خود متمرکز شود و از سیاست فاصله بگیرد. حاکمیت فضای سیاسی و شعاری در آموزش و پرورش فقط به سود منفعت طلبان خواهد بود. توقع "تحول بنیادین و اساسی" در آموزش و پرورش با امکانات موجود این خطر را دارد که مانع تحول واقعی شود. اصولا تحولات فرهنگی و آموزشی خصلتی بطئی دارند و با اداره گرایی و شعار تحقق پیدا نمی کند.
ارسال نظر