وقایع اتفاقیه: عیسی کلانتری در دوران ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی، دو دوره وزیر کشاورزی بود. بعد از ادغام سازمان جهاد سازندگی با وزارت کشاورزی، ردای وزارت را از تن به در کرده و سازمانی غیردولتی ولی سیاسی در حوزه کشاورزی به نام «خانه کشاورز» را بنیانگذاری کرد. او اکنون مشاور دولت در امور آب، کشاورزی و محیط زیست و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه است.
درباره ستاد احیای دریاچه ارومیه در سایت این ستاد توضیحات مفصلی آمده است: «کارگروه نجات دریاچه ارومیه، با هدف اعمال رویکردهای یکپارچه در مدیریت حوضه آبریز دریاچه و ارائه راهکارها، با مسئولیت وزیر نیرو و با حضور وزیران جهاد کشاورزی و کشور، معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاستجمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در تاریخ ۲۵ مهر سال ۱۳۹۲ تشکیل شد تا با اتکا بر مطالعات انجامشده قبلی و نظرات تشکلهای مردمنهاد مربوطه دریاچه ارومیه، راهکارهای عملیاتی نجات دریاچه را بررسی و نتیجه را برای تصمیمگیری نهایی به هیئتوزیران ارائه دهند.» برای بررسی وضعیت دریاچه ارومیه به گفتوگو با عیسی کلانتری پرداختیم.
در روزهایی که خبرهای خوبی از دریاچه شنیده میشود اما مشاور دولت چندان به آینده وضعیت آب بهویژه احیای دریاچه ارومیه خوشبین نیست و حتی سخن از ضرورت ارائه حکم حکومتی از سوی رهبری نظام در بحث مدیریت کلان منابع آب را به میان میآورد. او معتقد است با بیتوجهی وزیر اقتصاد و نهادهای بودجهریزی و با وضعیتی که اعتبارات ستاد احیا با آن دست به گریبان شده، کار دریاچه ارومیه تمام است.
آیا اخبار مبنی بر افزایش ارتفاع آب دریاچه به میزان یک متر در سال جاری صحت دارد؟ در صورت صحت، نحوه شکلگیری این روند چگونه بوده؟
یک متر صحت ندارد. بالاترین میزان در سال قبل 65 سانتیمتر و امسال در این تاریخ نسبت به سال پیش حدود 46 سانتیمتر بالاتر است. حجم آب دریاچه نسبت به سال قبل در همین تاریخ دوبرابر افزایش داشته، سطح آب 35 درصد بیشتر از سال قبل و به عمق آن نیز
۱۵ سانتیمتر اضافه شده است.
آیا این روند پایدار است یا کوتاهمدت و موقتی ست؟
طبق برنامه تدارکدیدهشده این مرحله، مرحله تثبیت بوده است.
چه برنامهای برای این مرحله تدارک دیده شده است؟
برنامه احیای دریاچه ارومیه برنامهای ۱۰ ساله است که دو سال اول آن اختصاص به مرحله تثبیت داشت و خوشبختانه وضعیت کنونی دریاچه از تثبیت بهتر است. سال ۹۳ وسعت دریاچه هزار و ۵۴۰ کیلومترمربع بود که اکنون دو هزار و ۹۰ کیلومترمربع است. تراز آب دریاچه ۱۲۷۰,۱۶ بود که اکنون ۱۲۷۰,۵۵ است.
حجم آب دریاچه دو سال پیش ۸۷۰ و اکنون هزار و ۶۴۰ میلیون متر مکعب است. مرحله تثبیت بهخوبی انجام شده و اجرای مراحل بعد، بستگی به وضعیت دولت و تخصیص یا عدم تخصیص منابع لازم دارد. از نظر عملی اثبات شده که دریاچه قابلیت احیا را دارد اما لازم است دولت منابع را بهموقع تخصیص دهد و عدم تخصیص بهموقع سبب بدترشدن وضعیت دریاچه میشود.
مؤلفههای اصلی که به عملیشدن برنامههای مرحله تثبیت کمک کرده چه بود؟
در مرحله تثبیت یک برنامه اجرائی نشد و درعینحال، فرایند تثبیت انجام شد، آن هم این بود که در سال ۹۳ قرار بود که ۵۰ هزار هکتار اراضی کشاورزی کشت نشود و۵۰۰ میلیون مترمکعب آب از محل صرفهجویی عدم کشت وارد دریاچه شود اما بهعلت بارشهای خوب مهر سال ۹۳ ما اجازه کشت را دادیم و این کار را از برنامه حذف کردیم.
۱۶ واحد درصد آب از زرینهرود کم کردیم که وارد دریاچه شد. زرینهرود که از قسمت جنوبی به دریاچه متصل بود، بهدلیل رسوبات زیاد خود رودخانه به پیکره دریاچه متصل نمیشد، ما زرینهرود را منحرف کردیم و با حفر کانالی به طول ۲۵ کیلومتر این رودخانه را به سیمینهرود متصل کردیم. حدود ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب رهاسازیشده از سد بوکان و حدود ۶۵۰ تا ۷۰۰ میلیون مترمکعب آورده خود زرینهرود به دریاچه وصل شد. همچنین ۸۰ کیلومتر اتصال آب از رودخانه تلخهرود به دریاچه انجام شد. بقیه رودخانهها مثل زولاچای به علت خشکی به دریاچه نمیرسید و به پیکره اصلی رسید. دوران احیا از سال آبی ۹۶-۹۵ شروع میشود. در دوران احیا اصلیترین کار کاهش میزان آب مصرفی بخش کشاورزی است. در بخش کشاورزی بهجای ET۰,۸ آب، ET۱,۴ (مقوله تبخیر و تعریق محیط) آب مصرف میشود، یعنی ۷۰تا ۷۵ درصد اضافه مصرف آب. ما از این میزان اضافه مصرف، حدود ۴۵ درصد را کم و به دریاچه اضافه میکنیم. در هشت سال آینده باید فاضلابها تصفیه شده و به دریاچه برگشت داده شود که این حدود ۳۰۰میلیون مترمکعب است.
اگر این آبها به دریاچه بازگردانده شود، امید است تا سال ۱۴۰۲ تراز اکولوژیک به دریاچه برگردد. همه اینها اما منوط به تأمین اعتبارات لازم است.
پس امید زیادی است که در صورت ادامه حمایتهای دولت دریاچه احیا شود؟
نمیتوان دریاچه را با اگر و اماهای درآمد دولت احیا کرد چون این پروژه برنامه بههمپیوستهای است که اگر روند کار قطع شود، امکان ادامه مجدد وجود ندارد.
متأسفانه با وجود گذشت ۶ ماه از سال، غیر از بودجه آبهای مرزی، بودجهای به دریاچه اختصاص داده نشده است. با قطع منابع نمیتوان روند کار را ادامه داد و اگر سازمان برنامه در آینده هم مثل این ۶ ماه اخیر عمل کند، امکان احیای دریاچه وجود ندارد.
در واقع، منظور شما این است که روند کار متکی بر بودجه و حمایت اعتباری دولت است؟
از نظر فنی و اجرائی ستاد احیای کار خودش را انجام داده و خوشبختانه برنامهریزیهای فنی نشان داد که پیشبینیهای این پروژه کاملا درست بوده و باقی روند بسته به حمایت دولت است.
آیا دولت نسبت به پرداخت این اعتباراتی که میگویید در۶ ماه اول امسال پرداخت نکرده، تعهد داشته و میزان اعتبار چقدر بوده است؟
بودجه امسال هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان است که حدود ۵۰۰ میلیارد تومان از آبهای مرزی است و هزار و۴۰۰ میلیارد از منابع دستگاههای اجرائی و از محل بلایای طبیعی مواد «۱۰» و «۱۲»، اما در ۶ ماه اول سال، چیزی تخصیص داده نشده و چون تخصیص داده نشده ما هم نتوانستهایم به دستگاههای اجرائی ستاد مبلغی پرداخت کنیم. ادامه این وضعیت منجر به توقف کار میشود.
واکنش دولت در برابر درخواست شما و پاسخ به پیگیریهای شما چه بود؟
پاسخی دریافت نکردیم. سازمان برنامه و بودجه بهدلیل نداشتن درآمد از پاسخدهی طفره رفته است.
در واقع، میتوان این را از صحبتهای شما برداشت کرد که در صورت عدم تأمین مالی و تخصیص اعتبارات برآوردی، این پروژه چشمانداز خوبی ندارد؟
از نظر فنی و اجرائی برنامهریزی ما هیچ مشکلی نداریم ولی از نظر اعتباری این عدم تأمین منجر به عدم احیا خواهد شد.
نقش مردم در این فرایند تثبیت که به آن اشاره کردید، چیست؟
مردم پیشتر بود یا نبود این دریاچه را زیاد لمس نمیکردند و از طرف دیگر، تصور نمیکردند امکان احیای دوباره دریاچه وجود داشته باشد، کشاورزان با همین تفکر ناامیدانه بهطرز بیرویهای آب مصرف میکردند اما با مشاهده بهبودهای این دو سال اخیر، همکاری مردم روزبهروز بیشتر و برعکس همکاریهای دولت کمتر شد! یعنی به نسبتی که همکاری مردم بیشتر میشود، وزارت اقتصاد و دارایی و سازمان برنامه و بودجه لطفش کمتر میشود!
در بحث همکاری مردم و کشاورزان با این پروژه، اولویتبندی مردم همچنان منافع شخصی خودشان است تا جایی که کشاورزی در پاسخ به خبرنگار ما میگوید: دریاچه برایم مهم است است اما باغم از دریاچه مهمتر است! به لحاظ فرهنگی چه اقدامی باید دراینراستا صورت گیرد؟
مردم و دولت مثل هم فکر میکنند! دولت هم میگوید دریاچه مهم است اما منابع مالی مهمتر است. همینطور که سازمان برنامه و بودجه میگوید پول ندارم حالا احیا نشد هم نشد! کشاورز هم میگوید باغم مهمتر است! حتی میشود گفت در این مرحله کشاورز یک گام هم جلوتر است!
رئیسجمهوری که قول احیای دریاچه را در سال 92 دادند و تا اوایل امسال بر آن تأکید داشتند، باید به داد احیا برسند!
دلیل این عدم همکاری و پرداخت هزینههای مصوب از طرف دولت چیست؟
دلیلش این است که دولت پول ندارد! احیای دریاچه پروژهای نیست که بتوان با پرداختهای گاه به گاه آن را به سرانجام رساند. پروژه احیا، یک پروژه بههمپیوسته است اما دولت با این پروژه مثل سایر پروژههای عمرانی برخورد میکند. احیای دریاچه نه برای خزانه مهم است و نه برای خزانهدار و نه برای آقای دژپسند در سازمان برنامه! احیای دریاچه برایشان مثل یک اتوبان یا راهآهنی است که ساخته میشود. این نگرش منجر به احیای دریاچه نخواهد شد. فرق پروژههای زیستمحیطی با سایر پروژهها همین است. ما حق نداریم احیای دریاچه را متصل کنیم به درآمدهای دولت چون در این صورت همه زحمتهای کشیدهشده بینتیجه خواهد بود.
با توجه اینکه دولتها برای داشتن یک وجهه خوب و ازدستندادن پایگاه رأی مردمی؛ شعارها و تبلیغاتی دارند، بهنظر شما آیا توقف روند این پروژه لطمهای به پایگاه رأی آقای روحانی خواهد زد؟
قطعا، چون آقای روحانی قول احیا را دادهاند و هیچ شخص دیگری چنین قولی نداده است. ستاد احیا هم بعد از انتخاب آقای روحانی در ریاستجمهوری تشکیل شده و برنامهریزیهای خوبی انجام شده که تقریبا بینالمللی است. هم دانشمندان جهانی در این برنامهریزی حضور داشتند و هم دانشمندان داخلی و عملا هم نشان داده شد مدیریت علمی دریاچه که سختترین قسمت کار بود، موفق عمل کرده ولی متأسفانه در 6 ماه گذشته، این پروژه بازیچه دست سازمان برنامه و بودجه و خزانه کشور شده است.
میتوان از گفتههای شما، لحن و ادبیات صحبتهایتان درباره سازمان برنامه و بودجه نوعی عمدیبودن این عدم همکاری را دریافت کرد، آیا این برداشت صحیح است؟
من فکر میکنم احیای دریاچه ارومیه نه برای وزیر اقتصاد مهم است و نه برای سازمان برنامه و بودجه. با وجود تأکید رئیسجمهوری برایشان مهم نیست و ستاد اقتصادی دولت اصراری بر اجرائیشدن تعهداتش ندارند. تعهد رئیسجمهوری یک سوی قضیه است و سوی دیگر آن، اقتصاد کلان کشور است. عدم احیای دریاچه از نظر اقتصادی صدها برابر بیشتر از احیای آن، اقتصاد کشور را متضرر خواهد کرد.
بنابراین فکر میکنم سازمان برنامه و بودجه و خزانهدار کل، اهمیت دریاچه ارومیه را لمس نکردهاند. من هم تا حدی میتوانم بجنگم!
وقتی کار به اینجا میرسد از من دیگر کاری برنمیآید! احیای دریاچه تاکنون عملا نشان داده کار بهدرستی پیش میرود اما اگر بودجه نرسد، کار تعطیل خواهد شد.
از آنجایی که دریاچه ارومیه به نوعی خاطره نوستالژیک در ذهن بسیاری از ایرانیان است، این ازبینرفتن نوعی دلزدگی عمومی در بین مردم هم ایجاد میکند.
6 ماه از سال میگذرد غیر از بودجه پروژه آبهای مرزی، یک ریال به دریاچه تخصیص داده نشده است و دلیل این برداشت از پروژه آبهای مرزی هم دستور مقام معظم رهبری مبنی بر برداشت از صندوق توسعه است که به خزانه ربطی ندارد. آن بخشی که به خزانه و سازمان برنامه و بودجه مربوط است در این 6 ماه صفر ریال بوده است.
اشتباهات زیادی در دهههای قبل رخ داده که درنهایت منجربه خشکشدن دریاچه ارومیه شده؛ یکی از این اشتباهات مربوط به بخش کشاورزی و شیوههای سنتی کشت و آبیاری است. آیا برنامههای کلانتری برای تغییر این شیوههای سنتی و تبدیل آن به شیوه مدرن دارید؟
دوتا مسئله وجود دارد؛ یکی بحث کشاورزی سنتی و دیگری این است که حقابه دریاچه را دیگران خوردهاند. سال گذشته وزارت نیرو برای دریاچه از میزان آبهای سطحی، دو میلیارد و 580 میلیون مترمکعب در سال اختصاص داده و از این حقابه در 10، 15 سال گذشته کمتر از 1,2 میلیارد به دریاچه رسیده و واضح است سالانه 1,4 میلیارد حقاب دریاچه را بالادستیها خوردهاند و دریاچه در شرایط عادی فقط 20 میلیارد مترمکعب آب داشته است. بهرهوری آب یک مسئله است حقابه یک مسئله دیگر. یعنی ابتدا باید حقابه دریاچه دریافت و سپس بهرهوری از مابقی آب بررسی شود. سازمان محیط زیست و وزارت نیرو در انجام وظیفه و دادن حقابه به دریاچه کوتاهی کردهاند.
سازمان محیط زیست مالک دریاچه است و از سوی مردم موظف به حفظ دریاچه بوده اما در این کار کوتاهی کرده و حقابه دریاچه را نگرفته است. حقابه اصل مسئله است که باید ستانده شود و بهرهوری، مسئله جانبی است. حقابه دریاچه را مردم، توسعه شهری یا توسعه صنعتی برداشتهاند که باید ستانده شود و سپس بهرهوری را افزایش دهیم و حتی در صورتی که بهرهوری آب اضافه نشود، حقابه دریاچه باید داده شود؛ اینها دو مقوله جدا از هم هستند و ما حق نداریم به بهانه توسعه یک محیط زنده را نابود کنیم.
با توجه بر انتقاداتی که بر وزارت نیرو وارد است، درباره سدسازی و اثرات آن بر دریاچه، میزان همکاری و برخورد وزارت نیرو با این پروژه چطور است؟
خوشبختانه همکاری وزارت نیرو با این پروژه روزبهروز بهتر میشود و تا حدودی مثبتتر از خود سازمان محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی است. ما مشکلمان با بخش کشاورزی است و این بخش باید تلاش کند بهرهوری آب را بالا ببرد و طبق مصوبه هیئت وزیران مصرف بخش کشاورزی را 40 درصد کاهش دهیم. از 75 درصد اضافه، مصرف بخش کشاورزی ما باید حدود 40 درصد را کم کنیم تا حقابه دریاچه تأمین شود.
درواقع حقابه دریاچه گرفتنی است و دادنی نیست و ما باید حق طبیعت را به خودش برگردانیم. در کنار این مسئله، دولت باید تلاش کند با تغییر سیستمها، نوآوری، واردکردن تکنولوژی، سرمایهگذاری تولیدات کشاورزی منطقه را نهتنها تثبیت کند بلکه با مصرف آب کمتر، بالاتر هم ببرد. در سال گذشته باوجوداینکه ما 16 درصد از آب مصرفی کشاورزی در حوضه رودخانه زرینهرود را کم کردیم اما خود معاونت زراعت وزارت کشاورزی اعلام کرده عملکرد بخش کشاورزی 17 درصد افزایش داشته که از مهمترین دلایل آن، این است که ریشه گیاهان کاشتهشده در شیوه غرقابی با مشکل خفگی ناشی از آب زیاد مواجه است و این کاهش آب به نفع گیاهان بوده، در حوزه زرینهرود که 25 هزار هکتار کشت زیر ذهاب داریم، ناشی از سیاستهای غلط دورههای قبل بوده که آب، عرضهمحور بوده نه تقاضامحور؛ سازمان آب با عرضه آب بیشتر و دریافت پول بیشتر هزینههای جاری خود را تأمین میکرد بهویژه در 10 تا 15 سال گذشته به دلیل اینکه بودجه سازمان آب منطقهای را به درآمدهایشان متصل کردهاند، این سازمان آب بیشتری به کشاورزان میفروخت و کشاورزان هم به دلیل نداشتن دانش فنی، آب بیشتری به سمت کشتزارهایشان جاری
میکردند و نتیجه آن خفگی گیاه و کاهش محصول بود. ما بهطور جدی شروع کردیم به فرهنگسازی و کار با مردم و آگاهسازی آنها که نگران این کمشدن آب حوزه کشاورزی نشوند.
خوشبختانه آبهای دریاچه با آبخوانهای اطراف دریاچه ارتباطی ندارند و فقط چاههای در موازات 300 تا 400 متری کنار رودخانههاست که حداکثر ارتباط با آبهای سطحی دارند و همین مسئله در دشتهای ارومیه هم هست. چاههای منطقه، آب بیش از نیاز کشاورزان را تأمین میکنند و درست است که ارتباطی با دریاچه ندارند اما موجب ازبینرفتن سفرههای آب زیرزمینی منطقه میشوند و حتی در مناطقی که ارتباطی با آب دریاچه ندارند وزارت جهاد کشاورزی باید پیگیر این مسئله باشد. با دستور مقامات قضائی، چاههای غیرمجاز پلمب میشوند اما مسئله این است که چاههای مجاز بیشتر از چاههای غیرمجاز در این برداشت بیش از حد آب دخیل هستند و این ناشی از بیدقتی در مدیریت آب در گذشته است.
درحالحاضر وزارت نیرو در مدیریت جدید، سیاستهای تعادلبخشی را دنبال میکند. باید تلاش کرد کشور را از نابودی نجات داد هرچند به نظر من دیر شده است و این سیاستها باید 10، 15 سال پیش دنبال میشد. فرهنگ و دانش پایین علمی دستاندرکاران منجربه تاراج منابع کشور شده است و مسئولان زمانی مجبور خواهند شد به مسائل مربوط به آب بهطور جدی بپردازند که دیگر آبی وجود ندارد. برنامههایی که مسئولان تراز اول کشور برای برخورد با مسائل مربوط به آب برای چند سال بعد در نظر گرفتهاند، باید چند سال پیش انجام میشد اما دیر شده و ما بخش زیادی از منابع آب را از دست خواهیم داد که جبرانناپذیر است و با ادامه روند کنونی سیاستگذاری فقط بخش کمی قابل احیاست.
آیا شما در دورهای که خودتان وزیر کشاورزی بودید، نگاهی به این مسئله داشتید یا اینکه نگاهتان حالا تغییر کرده است؟
ما از سال 73 گفتیم آب مهمتر از کشاورزی است و آبادانی کشور با آب است نه با تولیدات کشاورزی. از آن زمان گفتیم کشت دوم در جنوب کشور متوقف شود و کشاورزان، مقامات محلی، نمایندهها و بسیاری دیگر معترض شدند، قانون هم در اختیار وزارت نیرو بود. سال 69 در دولت گفتم چاههای غیرمجاز باید تعطیل شوند؛ آن زمان تعداد چاههای غیرمجاز حدود یکسوم الان بود.
شما این وضعیت کنونی را پیشبینی میکردید؟
هرکس الفبای آب را بداند پیشبینی اینگونه مسائل سخت نیست اما پیشبینی برای کسانی که علم هیدرولوژی را نداشته باشند، سخت است. آن زمان وزارت نیرو پول میگرفت و مجوز بهرهبرداری به چاههای غیرمجاز میداد یا مثلا مجلس در سال 89 قانونی را تصویب کرد که افرادی که تا سال 85 چاه غیرمجاز حفر کردهاند میتوانند مجوز بگیرند.
این بازی با منافع ملی کشور است. هرکسی بهراحتی تخلف میکند به این امید که روزی این تخلف قانونی شود؛ این اتفاق بارها افتاده است و ما مردم را با این کار به تخلف تشویق کردهایم.
الان اما فکر نمیکنید شرایط بهگونهای است که تذکر بیفایده است؟ ما به وضعیتی دچاریم که شاهد درگیریهای بینحوزهای هستیم.
این را باید کسانی پاسخ دهند که افزایش تولید را بالاتر از نابودی منابع آبی دانستهاند و کسانی که منافع کوتاهمدت را بر خسارات فراوان بلندمدت ترجیح دادند، باید اکنون پاسخگو باشند؛ برای مثال آقای احمدینژاد در سال 85 در سفری به فیروزکوه گفتند چاه غیرمجاز یعنی چه؟ دشت ممنوعه یعنی چه؟ ایشان رئیسجمهوری مملکت بوده!
یعنی ایشان متوجه عواقب این مسئله نبودند؟
ایشان متوجه بودند. مهندس بودند و در تخصص مهندسی ایشان این مسائل هست.
پس فکر میکنید چرا این حرفها را میزدند؟
برای اینکه حاضر نبود به خواسته مردم نه بگوید و اعلام کرد هرکس میخواهد، چاه حفر کند و یکشبه قیمت حفاری چاه چند برابر شد. رئیسجمهوری که متوجه نیست نباید حرف بزند. هیچ مسئولی چنین حقی ندارد. در دولت آقای هاشمیرفسنجانی در سال 69 بین من و آقای زنگنه اختلافی بر سر آبهای زیرزمینی رفسنجان در کرمان بود؛ من معتقد بودم باید چاههای غیرمجاز پلمب شوند ولی آقای زنگنه میگفت من چنین توانی ندارم، آقای هاشمی آن زمان گفتند آبهای زیرزمینی تمام نمیشود. من متوجه شدم ایشان نمیدانند. نشستیم با هم بحث کردیم و من ایشان را قانع کردم. بعد از سه ماه ایشان بهعنوان رئیسجمهوری اعلام کرد آب غیرمجاز نباید برداشت شود.
همه اینها مربوط به گذشته بوده است و ما اکنون با این شرایط مواجه هستیم و هیچ راه گریزی هم نیست. به نظر شما اکنون چه راهکاری برای آینده داریم؟
در برنامه ششم پیشبینی شده است که 11 میلیارد مترمکعب آب مصرفی کم شود که این اصلا پاسخگو نیست. راهکاری که الان بدون توجه به حواشی باید انجام شود، کمکردن 30میلیارد مترمکعب برداشت از آبهای سطحی است یعنی سه برابر چیزی که در برنامه آمده است. اکنون 88 میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدپذیر داریم که باید طبق عرف سازمانهای بینالملل و قوانین سازمانهای توسعه، 40 درصد برداشت کنیم اما درحالحاضر 96 میلیارد مترمکعب یعنی 107 درصد برداشت داریم. باید در برنامه اول 55 درصد برداشت کنیم یعنی 45 درصد کم کنیم که این حداقل سیاست است که سالانه 30 درصد کم کنیم و سپس در برنامه بعدی به 40 درصد برسانیم، اگر این کار را انجام ندهیم، بسیار وضعیت خطرناکی خواهیم داشت و این را باید مقامات کلان نظام، دولت، نمایندگان مجلس و... تشخیص بدهند. مجلس و نمایندگان به محیط زیست یک نگاه حداقلی دارند. نمایندهای در مجلس داریم که بهصراحت گفت محیط زیست و بحث منابع آب، بهانههایی برای کاهش نرخ اشتغال و مسائلی از این دست است. از این نماینده با این تفکر چگونه میتوان توقع درک وضعیت توسعه کشور را داشت؟
وظیفه حاکمیت و نظام چیست؟ وقتی میگوییم هواپیماهای نظامی به نوژه آمدند و بعد مواضع داعش را بمباران کردند آیا نمایندگان مجلس تصمیم گرفتند؟ وقتی رهبر معظم انقلاب صلاح را به درستی میدانستند و دستور دادند دیگر جایی برای مخالفت باقی نمینماند. مسئله آب دقیقا الان اینطور است و به اینجا رسیده که همه مسئولان کشور باید آن را حل کنند وگرنه در آینده مشکلساز خواهد بود.
میتوانم از صحبت شما اینطور برداشت کنم که مدیریت بحران آب نیازمند «حکم حکومتی» است؟
نیازمند حکم حکومتی، مصوبه مجلس و لایحه دولت و همه اینها هستیم. رهبری، رئیسجمهوری، مجلس، قوهقضائیه، مردم و همه ارکان نظام باید در مسئله آب ورود کنند. ما تا حدی میتوانیم وضعیت خطرناک آب را بررسی و عنوان کنیم.
در جلسهای که با معاونت مطبوعات داخلی داشتیم روی آب حساسیت نشان دادند و گفتند رسانهها خیلی به این ماجرا ورود نکنند. شما مسئول احیای یکی از دریاچههای مهم و در خطر نابودی کشور هستید، آیا بدون کمک رسانه و اطلاعرسانی میتوان وضعیت را مدیریت کرد؟
اگر کسی ورود نکند مطمئن باشید کشور خشک میشود. من کشور را بیشتر از وزارت ارشاد دوست دارم. بیشتر از خواستن یا نخواستن یک روزنامه دوست دارم. اگر روزنامهای توقیف شود، ضررش کمتر از تعطیلی همیشگی کشور است. من وظیفهام گفتن است و مشکل ما در مدیریت منابع آب این است که همه سکوت کردهاند. بیشتر این افراد در شرکتهای مشاور پیمانکاری کار میکنند. آنها درآمدهایشان مهمتر از بحران آب است همینطور که اگر روزنامهای زیاده بگوید توقیف میشود.
نظر کاربران
چیزی که به چشم دیده میشود عکس امار ارایه شده است