سقوط آزاد مارکپوشی در چاه فاصله طبقاتی!
مؤذنی فعال عرصه تولید لباس در انتقاد از حمایت نشدن از سوی دولت میگوید: «واردات البسه آزاد است و هر فردی با اندک سرمایه میتواند در یک سفر به کشورهای همسایه مقدار زیادی لباس وارد کشور کند. حال آنکه در صورت تشدید نظارت و حمایت از تولید کننده داخلی میتوان به رونق بازار داخل و در عین حال فراگیر شدن پوششهای متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی کمک کرد»
توحید ٢٣ ساله است و یک تابستان کار کرده تا بتواند آخرین مدل کتونی مارک محبوبش را بخرد: «اصلا میپوشیش میفهمی چه چیزیه. پامرو داغون کرده بودن این آشغالای تو بازار. دیگه حالا تو زندگی یه کتونی خوب هم نداشته باشیم باید سرمون رو بذاریم بمیربم دیگه».
سه نفرند، روی یکی از نیمکتهای پارک حوالی انقلاب نشستهاند. هرازگاهی یکی چیزی میگوید و بعد صدای قهقهه دونفر دیگر بالا میرود. ظاهرشان با چند دختر و پسر دیگر فرق میکند و به قول خودشان: «فیکپوش نیستن»
محمد، مهندسی متالوژی میخواند و با پرایدش در یکی از آژانسهای امیرآباد کار میکند. چشمانش آبی تیلهای است، دور موهایش را سفید کرده و بالای آنها را که بلندتر است با کش بسته. رفقایش به او میگویند «ممد اوکراینی».
میگوید تا حالا کسی لباس فیک تن او ندیده: «یا نمیخرم یا جمع میکنم درستدرمونشرو میخرم. آدم نپوشه بهتره تا فیک و تقلبی تنش کنه. مشکل مالی خاصی هم ندارم. کار میکنم که واسه خودم خرج کنم دیگه. کل تیپ تنم الان مال خودمه و همه مارک.» رفقایش میخندند و بعد خودش هم با خنده ادامه میدهد: «البته جز همین شلواری که پامه.» چون این ماه کمتر سر کار رفته و مجبور شده که پول جین برندش را از یکی از رفقایش قرض بگیرد.
اگر در روزگاری مارکپوشی مختص به افکار جوانانه و خامی آنها تلقی میشد، امروز گویا این موضوع تعمیم بیشتری یافته و مرزهای مختلف شیوه زندگی آدمها را درنوردیده است. این تب آنقدر داغ شده که حتی دیگر برای خیلیها مهم است که مثلا کاغذ دیواری منزلشان محصول فلان شرکت معتبر باشد یا اجاق گاز آشپزخانه صرفنظر از کارآیی، نامی بزرگ بر تنش حک شده و از خانواده یکی از غولهای صنعت لوازم خانگی باشد.
این روزها خیلیها حاضرند برای خرید جنس و وسیلهای که نام انگلیس، ترکیه یا کشور صاحبنام در زمینه تولید آن وسیله را با خود به یدک میکشد، چند برابر قیمت همان وسیله و کارایی با نامی غیرآشناتر هزینه کنند.
برای آگاهی از میزان درجه این تب نشسته بر پیشانی جامعه نیاز به مرور آمار و ارقام پیچیده مربوط به واردات لوازم (قاچاق یا غیرقاچاق) نیست فقط کافی است در یک روز عادی و در چند نقطه از شهر به مراکز تجاری غولپیکری سر بزنید که فروشگاهها یا بهاصطلاح خودشان نمایندگی این نامهای بزرگ تجاری را در خود جا دادهاند.
دیگر خرید از شرکتی که ارزانترین و بیکیفیتترین محصولش هزینه زیادی را طلب میکند مختص به قشر خاص و مرفهی نیست که مهم نبودن هزینهها حتی از ظاهرشان هم مشخص باشد. شما در این فروشگاهها و نمایندگیها با انبوه آدمهایی روبهرو میشوید که فقط برایشان آن «مارک» مهم است و حالا اینکه برای خرید آن متحمل چه حجم از فشار مالی میشوند یا مجبورند برای تهیهاش دور چند نیاز اساسی دیگر خود خط قرمز بکشند، دیگر اهمیت چندانی ندارد.
لباسهایی که عمدتا به صورت قاچاق وارد کشور شده و نبض بازار را در دست گرفتند. تولیدات داخلی نیز که با کمبود مشتری و فروش روبرو بودند ورشکسته شدند و یا به کپی برداری از الگوهای خارجی روی آوردند.
در نیمه اول دهه ۸۰ کم کم عدهای سودجو که بازار ایران را برای ورود اینگونه لباسها مستعد میدیدند اقدام به ورود لباسهای مدلدار با طرحهای سخیف کردند. تیشرتهایی با مدلهای شیطان پرستی، آستینهای سهربع و مدلهای یقه باز وارد کشور شدند. البته باز هم عدهای در کشور اقدام به کپی برداری کرده و طرحهایی همچون عکس خوانندگان غربی، کلمات سخیف به زبان لاتین و حتی نمادهای شیطان پرستی را روی تیشرتها حک و به بازار عرضه کردند. البته بودند تولیدکنندگانی که حاضر به انجام این کار نشده و به علت حمایت نشدن از سوی نهادهای مربوطه ورشکست شدند.
تیشرتهای مختلف با مارکها و مدلهای مختلف تولید و عرضه میشود اما مارک بازهای تهران خوب میدانند که باید برای خرید تیشرت به قول خودشان «برند» باید به دنبال مارکهایی مثل شانل، پردا، ورساچه، نایک، آدیداس، ماسیمو دوتی، جیوردانو و... باشند. اگرچه مراکز تجاری نیز وجود دارند که به علت فروش لباسهای مارکدار معروف شده و محلی برای تردد افراد مارک باز و جوانان شمال، مرکز یا حتی جنوب شهر شدهاند. افرادی که حاضرند برای خرید یک تیشرت تا ۴۰۰ هزار تومان نیز هزینه کنند.
به گفته این روانشناس، البته بین لباس خارجی با کیفیت مارک دار و لباسهایی که تنها مارک دارند تفاوت زیادی است. متاسفانه جوانان ما بیشتر به مارکدار بودن توجه دارند که این مسئله ناشی از کمبود توجه است. فرد با خرید اینگونه لباس میخواهد که دیده شود.
این فاصله از محل سکونت، خودرو، پوشش، شیوه تغذیه و تفریحات آشکار میشود و در نتیجه طبقات پایین جامعه برای اینکه این فاصله خیلی اذیتشان نکند و فرد طبقه بالاتری را قبول کند که در جامعه و با آنها زندگی میکند، مجبور است که با المانهای حداقلی این مسأله را هضم کند و آن هم روی آوردن به «مارک»هاست. این مسأله (مارکپوشی) آسیب اجتماعی نیست اما زاده آسیبهای اجتماعی است که مهمترینش همان فاصله مالی و طبقاتی افراد جامعه است. این موضوع واکنش طبیعی یک جامعه سالم است برای اینکه هیچ دلیل ندارد در کشوری که همه در منابع آن شریک هستند، یکی سوار بر پورشه باشد و دیگری گرفتار تهیه نان شب. احساس فقر و سعی در جبرانش یک موضوع طبیعی است اما عوامل آن نه. نزاع طبقاتی و کشمکش محصول همین شرایط است».
سعید خراطها میگوید: «قطعا فرد طبقه متوسط یا کسی که حتی متعلق به طبقه پایینی از جامعه است، استطاعت آن را ندارد که در بهترین نقاط شهر خانه بخرد، خودرو مدل بالای خارجی سوار شود یا اینکه به فلان رستوران برود بنابراین مجبور است که مثلا با خرید یک کتونی از مارک معروف این خلأها را جبران کند.»
وی ادامه میدهد:«فرد چیز خاصی در زندگی ندارد که ارزش مادی بالایی داشته باشد اما موبایل گرانقیمت از مارکی معروف میخرد یا یک لباس از برندی معروف به تن میکند تا به نوعی او هم خودنمایی کرده باشد و نشان دهد که خیلی هم از این قافله عقب نیست. او این لباسها را میخرد و در پارک محله خودشان به همسایهها فخر میفروشد و دقیقا مانند بازتابی از دیدن یکی همسنوسال خودش سوار بر خودرویی گرانقیمت در خیابان است درحالیکه او استطاعت مالی برای خرید خودرویی خیلی کمتر از آن را هم ندارد.حالا اگر فرد نتواند همین حداقلها را هم برای خودش مهیا کند، فاصله اجتماعی - طبقاتی بیشتر و زشتتر از هر زمان دیگری برایش خودنمایی میکند و این بسیار خطرناک است.»
این آسیبشناس معتقد است که عدم اغنای چنین موضوعی در فرد خصوصا جوانان آنها را یاغیتر میکند و احساس حقارت را در آنها به وجود میآورد: «این موضوع خطرناک است چون تبعاتی مانند سرخوردگی و عدم اعتمادبهنفس به همراه دارد و فرد را یاغی میکند»
وقتی دانشجویی میبیند همه همکلاسیهایش مثلا با خودرو مدل بالا به دانشگاه میآیند و او حتی نمیتواند یک کتونی گرانقیمت مارکدار بخرد، ناخودآگاه خشمگین میشود و در او احساس نفرت از سایر طبقههای اجتماعی به وجود میآید. شاید اصل این «برند»پوشی فردی که استطاعت مالی آن را ندارد خودش آسیب نباشد اما عواملی که آن را در فرد به وجود آورده یا تبعاتی که این موضوع به همراه دارد، بسیار خطرناک است و اصلا ساده نیست. فردی که احساس حقارت میکند و برای جبرانش به هر دری میزند، زنگ خطر برای جامعه و مدیریت آن است نه افراد».
عبدالله موذنی فعال عرصه تولید لباس در انتقاد از حمایت نشدن از سوی دولت میگوید: «واردات البسه آزاد است و هر فردی با اندک سرمایه میتواند در یک سفر به کشورهای همسایه مقدار زیادی لباس وارد کشور کند. حال آنکه در صورت تشدید نظارت و حمایت از تولید کننده داخلی میتوان به رونق بازار داخل و در عین حال فراگیر شدن پوششهای متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی کمک کرد.»
به هر حال به نظر میرسد تب مد تنها با اقدامات فرهنگی و حمایت از تولید ملی فروکش میکند. موضوعی که حتی به کودکان و نوجوانان سرایت کرده و به یک اپیدمی در میان دختران و پسران تبدیل شده است.
نظر کاربران
جنسهای بنجول چینی،هندی بعدازانقلاب،بعلت قطع رابطه بادنیا،جنسهای بی کیفیت داخلی که آنهاهم هفتاددرصدش ازهمین کشورهای مذکورمیباشد،مردرابطرف به اصطلاح« مارک»برده