اوايل انقلاب در سطح شهر كمتر ميديديم كه كسي سوار خودرويي مدل بالا باشد. آنان كه خودروهاي اينچنيني داشتند از روي احتياط يك پيكان نيز خريدند تا متهم به طاغوتي بودن نشوند و با پيكان رفتوآمد ميكردند.
عباس عبدی در اعتماد نوشت: اوايل انقلاب در سطح شهر كمتر ميديديم كه كسي سوار خودرويي مدل بالا باشد. آنان كه خودروهاي اينچنيني داشتند از روي احتياط يك پيكان نيز خريدند تا متهم به طاغوتي بودن نشوند و با پيكان رفتوآمد ميكردند. ولي از يك مقطع به بعد كمكم خودروهاي لوكس از پاركينگها بيرون آمد و چيزي نگذشت كه منشأ تفاخر نيز شد و هرچه جلوتر آمديم اين روند بدتر شد. اجازه دهيد همين جا و در ابتدا بگويم كه نميخواهم از وضع اول انقلاب دفاع كنم چرا كه پايدار نبود، ولي وضع فعلي نيز بدون ترديد تاثرآور است و شايد هم واكنشي به وضع گذشته.
اولِ انقلاب مديران نه تنها حقوقهاي خيلي كمتري ميگرفتند بلكه از امكانات و امتيازات ديگر مثل مسكن مجاني و با تخفيف نيز بهرهاي نميبردند. ولي آن سالها به تاريخ پيوست. امروز نه تنها حقوقهاي بالا داريم، بلكه املاك نجومي مردم نيز به قيمت ارزان به همكاران واگذار ميشود، اگر در مورد حقوقها اقدامي اصلاحي صورت گرفت و دولت مسووليت پذيرفت، در مورد اخير كه ارقامش سر به فلك ميزند، دفاع جانانهاي از بخششها صورت گرفته است.
اين مشكل فقط در سطح دولت و شهرداري و ساير نهادهاي حكومتي نيست. در سطح مردم و جامعه هم نوعي حرص طمع سيرناشدني وجود دارد كه عجيب است.
مدتي پيش يكي از فعالان نهادهاي خيريه در يكي از استانهاي كشور يادداشتي را نوشته بود كه بخشي از آن را در اينجا ذكر ميكنم: «در معيت تعدادي از دوستانم، انجمني نيكوكارانه را مديريت ميكنيم كه به اين واسطه مدتي است شاهد شكلگيري آفت ديگري در جامعه هستيم. چند روز پيش، عزيزي براي تهيه جهيزيه از انجمن ما درخواست كمك كرد، هرچند تشكل ما با درخواست جهيزيه با ملاحظات جدي پاسخ مثبت ميدهد اما من طبق روال انجمن از دوستمان خواستم فهرستي از لوازم مورد نياز اين زوج بفرستد. در خصوص واقعيت محروميت اين دو جوان هم، بر نيازمندي بسيار شديد ايشان تاييد شد. فهرست لوازم به دست من رسيد كه ديدن برخي اقلام آن ضرربخش نيست: بخار شو، سرخ كن، سرويس پيركس، توستر مشكي يا سفيد، سرويس اورانوس طوسي، جي پاس...!».
چون برخي از اين موارد را نميشناختم از همسرم پرسيدم او هم اظهار ناآشنايي ميكرد. يكي ديگر از دوستان كه در امور خيريه فعال بود تعريف ميكرد كه چندي پيش زن فقيري در محل آمد و تقاضاي وام دو ميليوني كرد وقتي كه با زحمت توانستيم يك وام يك ميليوني برايش جور كنيم، آن را كم دانست و گفت كه بايد براي فرزندش يك گوشي اپِل بخرد و يك ميليون تومان كم است! قصدم اين نيست كه با ذكر اين موارد بگويم فقر وجود ندارد، ولي اين حد از توجه به تجملات حتي براي خانوادههاي كمدرآمد نيز قابل درك نيست. بسياري افراد پولدار حتي گوشيهاي ارزانتري ميخرند ولي چرا يك نفر با گرفتن وام و از موضع فقر ميخواهد اپل استفاده كند، قابل بررسي است.
در ميان توده مردم غيرفقير نيز نوعي حرص و ولع براي داشتن پول وجود دارد كه شايد در كشورهاي سرمايهداري هم كمتر شاهد آن باشيم. انواع و اقسام كلاهبرداريهايي كه در جامعه رخ ميدهد ناشي از سوءاستفاده كلاهبرداران از اين حرص و طمع برخي مردم براي كسب پول با شيوههاي ساده و سريع است. علت اين گرايش افراطي در چيست؟ در اينجا به دو نكته ساختاري توجه ميدهم. به نظر بنده مهمترين عامل در بروز اين وضع تورم مزمن است. تورمي كه به جز چند سال معدود در چهار دهه گذشته همواره دو رقمي بوده است. براي اينكه درك روشني از اين مساله مهم به دست آوريد بايد ميان دو مقطع مقايسه كنيم. شاخص قيمتها در فاصله ٢٢ ساله ١٣٣٠ تا ١٣٥٢، حدود ١/٢ برابر شد. يعني متوسط قيمتها فقط اندكي بيش از دو برابر شد.
ولي اين شاخص از سال ١٣٥٢ تا ١٣٩٤، يعني ٤٢ سال اخير، حدود ١٣٥٠ برابر شده است!! يعني اگر يك نفر در سال ١٣٣٠ ميخوابيد و در سال ١٣٥٢ بيدار ميشد ميديد كه قيمتها دو برابر شده، ولي اگر همين فرد در سال ١٣٥٢ ميخوابيد و امسال بيدار ميشد، ميديد كه قيمتها ١٣٥٠ برابر شده است!! خوب البته شايد گفته شود كه درآمدها نيز كمابيش با همين سرعت افزايش يافته است، بنابراين فرق نميكند. ولي حتي اگر درآمدها با سرعت بيشتري هم رشد كرده باشد (كه چنين نبوده) باز هم عوارض تورم بسيار ويرانگر است. تورم ايجاد ناامني ميكند، اعتماد به نفس فرد را از ميان ميبرد. اعتماد به اينكه آيا فردا يا ماه ديگر ميتواند همين كالاها را بخرد يا خير؟ به لحاظ رواني توجه او به افزايش قيمتهاست و نه افزايش دريافتش. بنابراين براي جلوگيري از سقوط اقتصادي و فقر حرص ميزند كه پول بيشتري در آورد تا مبادا فردا همين مقدار كالا و خدمات را نتواند بخرد. تورم ويرانگر اخلاق است. بخش مهمي از سقوط اخلاقي در جامعه ما محصول تورم است. تورم نگاه به آينده را منفي ميكند. همچنين اخلاقيات خريد و فروش و وام دادن را دچار مشكل ميكند.
ولي فقط تورم نيست كه منشأ چنين وضعي است. ضعف بيمهاي در جامعه امروز را نبايد در بروز اين وضع ناديده بگيريم. هم بيمه بازنشستگي و هم بيمه درمان، هر دو مهم هستند. امروز به دليل تغيير ساختار شغلي و خانوادگي، ممكن نيست كه افراد بدون داشتن بيمه بازنشستگي، نسبت به تامين مالي آينده خود اطمينانخاطر داشته باشند، لذا مجبورند هرچه بيشتر ثروت كسب كنند تا اگر در ادامه نتواند از حقوق بازنشستگي برخوردار باشد، بتواند با صرف بخشي از ثروت خود گذران عمر كند، مساله نداشتن بيمه درمان به نوعي بدتر از بيمه بازنشستگي هم هست. در مواردي ديده شده است كه افراد طبقه متوسط كه از نظر حقوق و شغل نيز وضع مناسبي دارند، در برابر مخارج بيماري دچار مشكل و حتي مجبور به فروش خانه خود شدهاند. بنابراين براي آرام كردن جامعه از حيث اين عطش نسبت به جمعآوري مال و وارد انواع و اقسام معاملات ويرانگر و دچار كلاهبرداريهاي گوناگون شدن، بايد در يك فاصله زماني مناسب دو شاخص تورم و پوشش بيمهاي را به وضع خوبي رساند. به عبارت ديگر تورم را به سوي رقم معقول سوق داد. البته بعيد است كه ايران به اين زوديها به ٢ يا ٣ درصد تورم برسد، ولي همين كه دولت توانسته آن
را تكرقمي كند، اگر آن را همچنان زير ١٠ و ٩ درصد نگه دارد خدمت بسيار بزرگي به آرامش جامعه كرده است. به علاوه توسعه بيمهها به ويژه بيمه درمان و كارآمدتر كردن اين بيمهها به خصوص براي بيماريهاي ويژه و گرانهزينه، نيز ميتواند به اين آرامش كمك كند، كه خوشبختانه در هر دو مورد گامهايي برداشته شده ولي نگراني اصلي از موقتي بودن اين گامهاست.
عوامل ديگري نيز در اين فرآيند تاثير دارند كه پرداختن به آنها مجال ديگري را ميطلبد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
فقر فکری بسیار بدتر و مخرب تر از فقر مالی هست
تدبیر وامید