ماجرای زنی که از خودرویی در اتوبان بیرون پرید
رانندگانی که از بزرگراه آزادگان میگذشتند زن جوانی را دیدند که ناگهان در خودروی «زانتیا»یی را باز کرد و خودش را بیرون انداخت و پس از غلتیدنش بر زمین راننده زانتیا نیز بسرعت گریخت.
با آنکه این حادثه در چند لحظه رخ داد اما شاهدان موفق شدند شماره پلاک خودرو را یادداشت کنند و دراختیار پلیس قرار دهند.
بدینترتیب موضوع به پلیس و اورژانس اعلام شد و زن جوان مصدوم - فرنگیس - با پیکری زخمی و خاکآلود برای مداوا به بیمارستان انتقال یافت.این زن ضمن طرح شکایت علیه راننده زانتیا به بازپرس «محسن مدیرروستا» از شعبه ۶ دادسرای جنایی تهران گفت: برای خرید به نمایشگاه کتاب رفته بودم که در آنجا با مرد جوانی آشنا شدم. در ظاهر بسیار معقول به نظر میرسید و از سر و وضعش دریافتم که آدم باسواد و پولداری است. او که خود را ایمان معرفی میکرد گفت: «من دکتر هستم و دوستان زیادی دارم که میتوانم به شما معرفی کنم تا مشکلات پوست صورتتان را از بین ببرید.» همین مسأله و ظاهر موقرش اعتماد مرا جلب کرد و از آنجا که کتابهای زیادی خریده بودم از من خواست کمکم کند.
من هم قبول کردم و قرار شد مرا به اولین ایستگاه اتوبوس برساند و به این شرط سوار خودرویش شدم. اما وقتی از چند ایستگاه اتوبوس گذشتیم و دیدم نگه نداشت و درنهایت وارد اتوبان آزادگان شد، درحالی که از این رفتارش خیلی ترسیده بودم به اصرار از او خواستم نگه دارد.
ولی به من گفت چند ساعتی را با هم باشیم و بعد مرا به خانه میرساند. من هم وقتی دیدم توجهی به خواهشهایم ندارد در ماشین را باز کردم تا خودم را به بیرون پرتاب کنم. همان موقع سرعت را کم کرد اما تهدیدم را جدی نگرفت و همان موقع خودم را بیرون انداختم. با توجه به اظهارات زن جوان؛ دستور بازداشت راننده زانتیا صادر شد و سرانجام وی دیروز در دادسرای جنایی تهران حاضر شد. او در بازجویی سوار کردن زن جوان را پذیرفت اما مدعی شد که این کار تنها با هدف کمک به زن جوان بوده و هیچ قصد دیگری نداشته است. او گفت: در نمایشگاه با این زن جوان آشنا شدم.
او خودش را دانشجوی دکتری معرفی کرد و چون وسایل زیادی داشت، خواستم کمکش کنم و زن جوان هم قبول کرد. مسیرش به سمت کرج بود و من گفتم تا مسافتی میرسانمت. او درحال صحبت گفت که یک مطلقه است اما بعد از چند لحظه تلفن همراهش زنگ زد و همین مسأله او را مضطرب و نگران کرد و از من خواست توقف کنم اما در وسط اتوبان نمیتوانستم ترمز کنم و دیدم ناگهان در ماشین را باز کرد و من به ناچار سرعتم را کم کردم و بعد هم او خودش را از ماشین به پایین انداخت و از ترس اینکه مردم فکر نادرستی در مورد من نکنند کیفش را به بیرون پرت کردم و از آنجا بسرعت دور شدم.
با توجه به اظهارات این مرد جوان، بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر برای روشن شدن ابهامات پرونده را صادر کرد.
نظر کاربران
جا نماز آب نمی کشم ولی حالم بد است از بوق زدنهایمان به زنان همدیگر حالم بد است از بیغیرتیهایمان حالم بد است از بی تفاوت شدن به ناموس فامیل به ناموس همسایه به ناموس رفیق .حالم خیلی بد است کاش مرد بودیم حالم بد است از نامردیهایمان
من چند وقته به این فکر می کنم چقدر نسبت به همه چی حجب و حیا ریخته و مسایل رو شده،باور کنیم که این تمدن و پیشرفت نیست!نگار یه گروه از مردم از حالت انسانیت خارج شدند و تبدیل به دیو شدند...
زمونه نامرد شده .دیگه از لولو خرخره و روح و جن ترسی ندارم چون ترسناک تر از اینا برامون عادی شده .نمیدونم ماها داریم به کدوم سمت میریم .
خوب بی ... توکه قصدکمک داشتی چرافرارکردی وکیفش روهم پرت کردی
خانم محترم زانتیااااا مسافر کش نییست.سوار شدی و اون چیزی ک فکر میکردی نشد.باوجودی ک خودمم خانمم و طرفدار خانمها این یکی تو کتم نمیره دیگه.
باز هم همون مسئله اعتماد بی جا چرا باید به یه نفر به همین راحتی اعتماد کرد این خانم چرا باید به خودش اجازه بده که سوار ماشین غریبه بشه مگه از جامعه و خطر هایی که درش هست خبر نداره من نمیدونم خانم ها کی میخوان بفهمن که عاقبت اعتماد بی جا به مرد ها همیشه به ضرر خودشون هست
البته باز نیاین بگین به همه مرد ها توهین کردی همه بد نیستن ولی تشخیص خوب از بد کار راحتی نیست برای همین آدم باید مواظب باشه و کلا دور اعتماد کردن به دیگران رو خط بکشه
پاسخ ها
با شما موافقم مینا خانم
آخه میشه با یک ساعت حرف زدن سوار ماشین مدل بالا شد اگر زن خودش ریگی توی کفشش نبود سوار نممیشد بچه بود میفهمید که این کار اشتباه هست پس گناه آن جوان نیست اجباریم در کار نبوده زنم نه فلج بوده نه بی پول تاکسی میگرفت این خو نمیشه زن ها سوار هر ماشینی بشنه بالاخره جوان وشهوت دارنند پس خواهشم اینه که خانم ها بیشتر رعایت کنند
نتیجه اعتماداحمقانه همین میشه دیگه باخودشگفته پولدارودکتره بذارسوارشم ببره خونمون آدرسویادبگیره بیادخواستگاری!مگه میشه آدمهاروتویه روزشناخت آخه بهش اعتمادمیکنین
اخه ماشینش زانتیا بود و بس
خانم وسط راه پشیمان
چرا
مدل بالاترم هست اه چرا این
نگه دار پیاده شم
یه چی میگم ختم کلام . چه دلیلی داشت سوار یه زانتیا بشه و بگه من مطلقه م خب یه مورد اکازیون بوده واسه دکتر بازی ....
پس خودش دلش بوده ولی چیزی که میخواسته دقیقا همون نشده ...
پس فرق دختری که فقط منتظر بی آر تی یا تاکسی زیر افتاب وایمیسته چیه با این ؟
یکی به این خانمه بگه نقشت نگرفت مگه هرکس میره نمایشگاه با بقیه بازدید کنندها حرف میزنه و دوست میشه و سوار ماشینش میشه معلوم نیست چ درباغ سبزی نشون داده طرف سوارش کرده توراه سر قیمت ب توافق نرسیدن
خانمی که خیلی راحت سوار ماشین یه مرد غریبه میشه حقش اینه که بلاهایی بدتر از این سرش بیاد. هر کسی تاوان اعمال خودشو داره میده
نمیدونم تا کی خانوما مخان گول کلاس الکی این مردا رو بخون سریع به یه ماشین و حرفای لفظ قلم فکر میکنن طرف ادم حسابیه.....ادم حسابی اصلا نمیاد خودشو جلو هر زنی کوچیک کنه
بله درسته وسط اتوبان که نمیشه نگه داشت ،نگه داشتن همانا تصادف پشت سرهم همانا
ازکجا معلوم که خانم راست میگه
چقدر جالبه نظرات واقعا خوندن داره انگار مقصر فقط خانمه بوده همه کلا مرد رو فراموش کردن و گیر دادن به این خانمه بله خانم اشتباه کرد اغتماد کرد و سوار ماشین این مرد شد ولی گناه اصلی رو مرد انجام داد
یاد داستانی افتادم که چند وقت پیش خوندم همه گناه کارن بجز آقا دزده
تاسف تاسف تاسف
چرا با این همه مطلب هیشکی عبرت نمیگیره
آقا فرهان فرقش تو اینه که اون باید پول بده سوار بی آرتی شه این باید ... بده زانتیا سوار شه
گفته من شمارو به ايستگاه اتوبوس ميرسونم حالا گيريم اين خانم اعتماد كرده چرا اين نامرد بايد فقط فكر كثيف داشته باشه چرا بايد بخودش اجازه بده به ناموس مردم تعرض كنه اوون چند تا كامنت اول رو خوندم و ديدم هنوز مردان واقعى وجود دارند كه از پست فطرتى بعضى مردها خسته و ناراحتن
سلام. مینا جون با شما موافقم که نباید این خانم اعتماد میکرد، اما بنده خدا خودش گفته از ظاهر و صحبت او آدم موقری به نظرم رسید،از اون طرف هم اگه این خانم راضی میشد که با او میرفت، و اگه اون آقا دروغ نمیگه چرا کیف اونو پرت کرد بیرون و نه ایستاد که چه به سر خانم اومده، به نظر میاد سهمیه حقیقت گویی این خانم بیشتره تا اون راننده!!!
درمورداین موضوع که کی مقصره میبایست قاضی پرونده قضاوت کنه ولی این خانم بزور سوار نشده وخودش بارضایت سوار شده وبااین آقادرددل کرده وقصه زندگی خودرابرایش گفته وخودش اقرارکرده بنظرش آدم پولداروموقراومده وخواسته پیاده بشه که اون آقا هم سرعتش راکم کرده والخ تااینجاقضیه بنظرمن مقصرصددرصدخانمه هستش .
مرسی محمدجان خانم مینا اقا مرتضی چقدر جالب واحساس پاک وباشرافت نظر دادید، ما گمشده ایم؟ نفرین شدیم؟ توجهنم هستیم،؟ کجا هستیم؟ این بلاها سرمان میاد،، غیرت مردان وزنان ما چی شده؟ ببخشید نمیتونم چیزی بنویسم، خدایا خداوندا این حق مردم نیست