مذاکره با آمریکا از دولت هاشمی تا روحانی
ماهنامه اندیشه پویا در شماره ۳۶ خود در مروری بر کتاب «زندگی و زمانه اکبر هاشمی رفسنجانی» نوشت: «روحانی با تأکید بر سیاست گفتوگو با غرب و عبور از تحریمها رئیسجمهور ایران شده بود، بسیار شبیه با ربع قرن پیش، همان زمانی که هاشمی رفسنجانی با شعار تنشزدایی در سیاست خارجی به ریاستجمهوری رسیده بود.
ماهنامه اندیشه پویا در شماره ۳۶ خود در مروری بر کتاب «زندگی و زمانه اکبر هاشمی رفسنجانی» نوشت: «روحانی با تأکید بر سیاست گفتوگو با غرب و عبور از تحریمها رئیسجمهور ایران شده بود، بسیار شبیه با ربع قرن پیش، همان زمانی که هاشمی رفسنجانی با شعار تنشزدایی در سیاست خارجی به ریاستجمهوری رسیده بود.
تنشزدایی در سیاست خارجی و مذاکره با آمریکا البته از همان زمان محل اختلاف بود. همچنان که امام خمینی (ره) تا پایان زندگی معتقد به عدم صداقت آمریکاییها و خصومت آنها با جمهوری اسلامی و از همین رو مخالفِ مذاکره با آمریکا بود. آیتالله خامنهای نیز در زمان ریاستجمهوری هاشمی با همان استدلال امام، موافق مذاکره با آمریکا نبود.
هاشمی میگوید که در زمان ریاستجمهوریاش «آقای روحانی، مشاور من و رئیس شورای عالی امنیت ملی بود. نظر او هم مثل من است که ما باید مسئلهمان را با آمریکا حل کنیم. آقای روحانی برای منافع و ضررهای این کار دو ستون درست کرده بود. من بر آن اساس و نظر، و ضمن این که خودم هم نظراتی داشتم و اضافه کردم، رفتم و با آقا صحبت کردم.»
چنان که هاشمی روایت میکند، او در این دیدار نتوانسته بود نظر آیتالله خامنهای را با خود همراه کند و مذاکره با آمریکا با اصول مد نظر ایشان همخوانی نداشت: «خیلی بحث کردیم. یکی - دو ساعت بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. معمولاً وقتی با ایشان اختلاف داشته باشم، نهایتاً نظر ایشان را برای خودم حجت میدانم. چون ایشان رهبر هستند و حق اظهار نظر قاطع دارند. همین الان هم همینطور است. من گفتم نمیتوانم حرف دیگری به شما بزنم و فقط مسئلۀ ما و خداست. بالأخره در روز قیامت از من و شما میپرسند چرا این همه ضرر و مشکلات برای نظام و مسلمانان ایجاد شد. اگر اینها را بر عهده میگیرید، من دیگر حرفی ندارم. ایشان گفتند: بله، جواب خدا با من باشد.» (ص۶۷۵)
به روایت هاشمی، امروز نیز آیتالله خامنهای نگران گفتوگو و مذاکره با آمریکاییها هستند؛ چرا که «شاید الان یک مقدار به خاطر این که شاید چیزهایی تحمیل شود، مخالف باشند. ایشان از اول گفتند که من چشمم آب نمیخورد و خوشبین نیستم. ایشان میترسند چیزهایی را تحمیل کنند که سنگین شود.» (ص۹۱۷)
ارسال نظر