استراتژی رقابت با مشت خالی
«اگراصولگرايان چيزي هم داشته باشند، به خاطر خدمات آقاي احمدينژاد است و الا خودشان خيلي سابقهاي از خدمت ندارند.»
اينها بخشي از اظهارات قابل تامل روحا... حسينيان عضو شاخص جبهه پايداري و طبيعتا يكي از طرفداران دولت و شخص محمود احمدينژاد است كه بعد از اعلام انصراف از كانديداتوري در انتخابات مجلس دهم، خود را براي مدتي از عرصه سياست- دستكم از نگاه رسانهها- كنار كشيد تا در ماههاي منتهي به انتخابات رياستجمهوري پشت رئيسجمهور محبوبش درآيد و در اين راه از حمله به خودي و غيرخودي دريغ نكند.
فردي كه هم خود و هم رئيسجمهور ايدهآلش از بدنه اصولگرايي رشد كرده و وارد ميدان سياست شدهاند، در اين مقطع به راحتي خود را از اصولگرايان جدا ميكند و معتقد است كه«اصولگرايان مهم نيستند كه بخواهند از احمدينژاد حمايت كنند يا نه؛ چرا كه رئيسجمهور سابق بخشي از جامعه را باخود همراه دارد كه حتما از او حمايت ميكنند و همان متن جامعه است كه در انتخابات تعيين كننده هستند!» و حتي تا حدي پيش ميرود كه نقطه عطف فعاليت اصولگرايان را دوره ۸ ساله رياستجمهوری احمدينژاد ميداند و اصرار دارد كه«اگر اصولگرايان بخواهند نگاهي به عملكرد خودشان داشته باشند، حتما بايد به دوره رياستجمهوري احمدينژاد استناد كنند.»
دفاع از احمدينژاد با رد مصباحيمقدم
اين حقوقدان اصولگرا، تا اندازهاي مشتاق حضور رئيسجمهور سابق در انتخابات رياستجمهوري ۹۶ است كه خواسته خود و هممسلكيهايش را تا بدان جا برحق و لازم الاجرا ميداند كه نظر مخالف آن را برنمي تابد و در واكنش به اظهارات غلامرضا مصباحي مقدم، سخنگوي جامعه روحانيت مبارز مبني بر عدم حمايت «جامعه روحانيت مبارز» از كانديداتوري محمود احمدينژاد و يا «افرادي كه وي معرفي كند»، مصباحي مقدم را فردي معرفي كرده كه «آنقدر جايگاهي ندارد كه حتي از طرف جامعه روحانيت هم تصميم بگيرد، ممكن است يك حرفي زده باشد ولي بعيد ميدانم آنقدر اهميت داشته باشد.»
در راستاي اظهارات اين عضو جبهه پايداري پرسشهايي به ذهن متبادر ميشود كه نيازمند پاسخ است. نخست اينكه اگر آقاي مصباحي مقدم سخنگوي جامعه روحانيت مبارز است، حسينيان، نماينده يا سخنگوي كدام جريان است كه خود را محق ميداند اينچنين درباره ديگران سخن بگويد و يا تفكر خود را تفكر غالب معرفي كند؟ دوم اينكه اگر بنابر گفتههاي حسينيان نيازي به جلب حمايت اصولگرايان از كانديداتوري احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري نيست، به چه دليل از عدم حمايت جامعه روحانيت مبارز يا هر طيف و تشكل اصولگراي ديگري از رئيس دولت قبل خشمگين و ناراحت ميشود؟ سوم اينكه حسينيان با استناد به كدام آمار و سنجشهاي ميداني ادعاي همراهي «بخشي از جامعه» با رئيسجمهور دولت قبل را دارد، در حالي كه در انتخابات رياستجمهوري ۹۲ و مجلس ۹۴، شاهد رويگرداني مردم از اصولگرايان دلواپس و اقبال آنها به جريانات اصلاحطلب و اعتدالگرا بود؟
چهارم اينكه اگر تا اين اندازه نگران«به خطر افتادن جامعه در صورت ادامه فعاليت اين دولت» است و نيت اصلاح امور و تامين منافع ملي را دارد، دليل سكوتش در ماههاي اخير چه بود و چه موضوعي يا موضوعاتي سبب شد كه به يكباره احساس دلواپسي كند؟
در نهايت بايد اذعان داشت آقاي حسينيان در تفسير از شرايط كنوني كشور و نگاه مردم به سياست بايد تجديد داشته باشد چرا كه چنآن كه تصور ميكند«رويكرد مردم به سوي احمدينژاد به حدي است كه او بالاخره تسليم مردم خواهد شد و در نهايت وارد كارزار انتخابات ميشود»، گزارهاي است كه همين مردم خطا بودنش را در انتخابات ۹۲ نشان دادند. بر اين اساس توصيه ميشود اگر نياز به حمايت اصولگرايان ندارند، دست كم آن اندك پشتوانه مردمي را خدشهدار نكنند.
ارسال نظر