درباره پیگیری سرنوشت امام موسی صدر
امام موسی صدر نهم شهریور ۱۳۵۷ در سفر به لیبی ربوده شد؛ اتفاقی که وقوع آن مناسبات منطقه خاورمیانه را بهگونهای تغییر داد. این سخن زمانی از حالت اغراق درمیآید که بدانیم امام موسی صدر با فعالیتها و تحرکاتی که در سالهای دهه ۵۰ انجام داده، سبب تحولات بزرگی در منطقه خاورمیانه، بهویژه لبنان شده است.
همچنان بسیاری از نزدیکان او اعتقاد دارند حضور امام موسی صدر میتوانست مانع از اتفاقات سالهای بعد - حداقل - در لبنان شود. اما امام موسی صدر هر که بود و هر کار انجام داد، بالاخره در شهریور ۱۳۵۷ سفری بیبازگشت به لیبی داشت. در طول ۳۸ سال اخیر درباره آنچه پیرامون او گذشته است، سخنهای فراوانی گفته شده؛ حتی با سقوط دولت معمر قذافی در لیبی امیدها برای زنده بودن و پیدا شدن امام موسی صدر بیشتر شده، اما تاکنون به نتیجهای نرسیده است. با همه این اوصاف آنچه دوباره میتواند پرونده امام موسی صدر را حداقل در ایران مهم جلوه دهد، حرفهای تازهای است که درباره نقش و تلاش ایران برای جستوجوی این رهبر شیعیان لبنان به گوش میرسد. در میان سخنانی که پس از سالگرد سیوهشتادمین سال ربوده شدن امام موسی صدر عنوان شده است، دو روایت باعث شده که بتوان دوباره به بازخوانی تاریخ درباره نقش و تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای تعین سرنوشت امام موسی صدر رجوع کرد؛ اتفاقی که شاید بتواند گرهگشای بخشی از تاریخ معاصر ایران باشد.
از رباب صدر تا حسن حبیبی
شاید اولین جرقه درباره این ماجرا را رباب صدر روشن کرد. خواهر امام موسی در گفتوگوی خود با «ایلنا» و در پاسخ به سوالی درباره تناسب «تلاشهای ایران با اهمیت قضیه ربوده شدن امام موسی صدر» جملاتی را به زبان آورده است که نشان از نکات تازهای دارد: «ایران چه تلاش خاصی کرده است؟ چه کسی در ایران تلاش کرده است؟ در دولت اصلاحات فعالیتهایی انجام و تماسهایی گرفته شد، ولی دولتهای دیگر هیچ کدام قدمی برای آزادسازی امام موسی صدر برنداشتند. وقتی با آنها صحبت میکردیم، علنا پاسخ میدادند که الان وقت مطرح کردن این موضوع نیست.»
هر چند حرفهای مدیر موسسات امام صدر در لبنان میتوانست اهمیت ویژهای داشته باشد، اما آنچه به این ماجرا ابعاد تازهای بخشید انتشار کتابی درباره امام موسی صدر به نقل از خاطرات مرحوم حسن حبیبی بود. معاون اول رئیسجمهور در دوران سازندگی و اصلاحات در آخرین روزهای زندگی خود گفتوگویی انجام داده و بهعنوان یکی از آخرین کسانی که امام موسی صدر را دیده درباره وضعیت او صحبت کرده است. حبیبی در کتاب «دیدار در پاریس» درباره پیگیریها پیرامون وضعیت امام موسی صدر میگوید: «همان زمان بعد از پیروزی انقلاب، این بحث پیش آمد که هیاتی به لیبی برود. با توجه به اینکه من عضو شورای انقلاب بودم و مسئولیتهایی داشتم، با من صحبت کردند که بروم... اما عده دیگری نگذاشتند این کار انجام شود، یعنی شورای انقلاب هم موافق بود و استقبال میکرد... به هر حال اولین اقدامی که پس از پیروزی انقلاب میخواست انجام بشود، همین هیات اعزامی شورای انقلاب بود که برخی پیگیر این ماجرا نشدند.» او این مخالفت را خارج از بیت امام خمینی دانسته و گفته است: «امام در آن زمان تهران بود، چون امام مدتی تهران ماند. نهم اسفند (۵۷) به قم رفت. ولی قضیه این هیات مربوط به قبل این تاریخ بود.»
تلاشها در چه راستایی بود؟
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی اما در میان خاطرات مسئولان سیاسی جمهوری اسلامی گاهی ماجرای امام موسی صدر نیز دیده میشود که میتوان از آن برداشتهای گوناگونی کرد. شاید اولین نکته در این باره را بتوان در خاطرات آیتالله هاشمیرفسنجانی جستوجو کرد. دولت لیبی پس از پیروزی انقلاب تمایل زیادی به برقراری رابطه با ایران داشت؛ اما ماجرای مشکلساز در راه این رابطه داستان امام موسی صدر بود.
آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرات سال ۱۳۵۷ خود در این باره میگوید: «آقای معمر قذافی تمایل زیادی داشت که در همان روزهای اول پیروزی انقلاب به ایران بیاید، ولی همین مساله امام موسی صدر و حساسیتی که امام نسبت به آن داشت، مانع بزرگی برای این کار بود.» از قضا در ایران پس از انقلاب اسلامی گروهی به دلیل ماجرای ربوده شدن امام موسی صدر مخالف برقراری رابطه با لیبی و گروهی موافق آن بودند.
همین دوگانگی باعث شده در همان روزهای اول انقلاب اسلامی و در روز ۷ اسفند ۱۳۵۷ عبدالسلام جلود، معاون قذافی به صورت غیررسمی به ایران آمد اما تلاشش برای دیدار با امام بیثمر ماند. حتی تمایل بیش از پیش قذافی برای سفر به ایران و دیدار با امام خمینی(ره) نیز به همین دلیل انجام نشد. اما سوی دیگر ماجرا در خاطرات آیتالله هاشمیرفسنجانی دیده میشود. ایشان در خاطره اول اسفند ۱۳۶۰ مینویسد: «ابوهشام از مسئولان حرکت امل لبنان آمد و تقاضای کمک مالی و تلاش برای معلوم شدن سرنوشت آقای امام موسی صدر داشت که قول مساعد دادم.»
از قضا و طبق آنچه در خاطرات آیتالله هاشمیرفسنجانی وجود دارد لیبی علاقه زیادی به برقراری ارتباط با لبنان داشته و در سال ۶۴ از ایران برای برقراری این ارتباط کمک میخواسته است: «ظهر هیات اعزامی لیبی با من ملاقات داشت و با اصرار از من میخواستند که به لیبی سفر کنم. آنها برای حل مشکلی که در لبنان دارند و ناشی از فقدان آقای سیدموسی صدر است از ما کمک میخواهند و مساله تحویل موشک را به نحوی به آن ربط دادهاند.»آیتالله هاشمیرفسنجانی در تیر سال ۱۳۶۴ سفری به لیبی میکند و در مذاکرات خود با جلود درباره این مساله چنین گزارش میدهد: «درباره مساله آقای موسی صدر مذاکره کردیم که نتیجهبخش بود.»
با همه این اوصاف اما در خاطرات کسانی چون محسن رفیقدوست شاهد این ماجرا هستیم که او همواره معتقد است لیبی در این قضیه دخیل نبوده و حتی در جایی اذعان میکند که آنها برای این حرف خود دلیل نیز داشتهاند. در پایان میتوان به حرفهای مرحوم صادق طباطبایی، خواهرزاده امام موسی صدر و یکی از مسئولان کشور در روزهای ابتدایی انقلاب رجوع کرد. طباطبایی درباره تلاشهای صورت گرفته در ایران آن روز میگوید: «مسلم است که یک ارادهای در ایران بود. همین جریانات و دوستان آقای قذافی نفوذ داشتند.» هر چه بود از سرنوشت امام موسی صدر هنوز اطلاعی در دست نیست و او نیز «جایی میان تاریخ گمشده است.»
ارسال نظر