شهریاری: پیشنهاد بازی در«اخراجیها ۱» را دادند
محمود شهریاری این روزها بیشتر درگیر اجراهای صحنهای است و میگوید: پیشنهاد خاصی از تلویزیون برای اجرا ندارد.
او وضعیت رادیو را هم تاسفبار توصیف کرد و در گفتوگو با «صبا» تلویحاً عنوان کرد، تا وقتی آدمها بخواهند فقط چشمشان به دهان مدیرانشان باشد و هیچ ارادهای از خودشان نداشته باشند اوضاع مساعد نخواهد شد. وی همچنین گفت: در این سالها که از تلویزیون دور بوده پیشنهاد بازی هم داشته اما نپذیرفته است. چندی است دوران ممنوعالتصویر بودن وی به اتمام رسیده و منتظر دریافت یک پیشنهاد تازه و دلچسب از تلویزیون است.
پس از برداشتن شدن ممنوع التصویر شدن شما آیا پیشنهادی برای تلویزیون داشتید؟
فرید نیکخواه تهیهکننده برنامه «جشن رمضان» از من برای اجرای این کار دعوت کرد ولی با شبکه به توافق نرسیدند و او ساخت برنامه را به عهده نگرفت. پس از آن هم دیگر کسی با من برای کار در تلویزیون هیچ تماسی نگرفت.
شما مدتی در رادیو فعالیت کرده اید حالا این تصمیم را ندارید که به رادیو برگردید؟
از رادیو هم با من تماسی نداشتهاند و هیچ دعوتی از من نکردهاند که حالا بگویم میایم یا نه، ولی میدانم که اوضاع رادیو خیلی به سامان نیست، این نابسامانیها هم اشتباهات بزرگ مدیریتی است. برنامه «صبح جمعه با شما» رادیو را که یک قدمت پنجاه ساله دارد با تغییر مدیریتی تعطیل کردند. من هرجوری فکرش را میکنم میبینم که این کار از هر نظر صحیح بهنظر نمیرسد. وقتی برنامهای که قدمت نیم قرنی دارد و در بین مردم شناخته شده است را چطور تعطیل میکنند؟ به خواسته مخاطبی که در طول این سالها به رادیو و برنامه «صبح جمعه با شما» عادت کرده است احترام نمیگذارند. اصلا برایشان مهم نیست، مهم این است که مدیر بگوید حرف من به کرسی نشسته است.
وضعیت فعلی رادیو را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه رادیو وضعیت نابسامانی دارد. مدتی بود که ساعت ۱۰ تا دو نیمه شب رادیو پیام را هر شب یکی از پیشکسوتان ما اجرا میکردند، برای مثال، صالحاعلاء و رشید کاکاوند و ... اینها هر کدام طرفداران ثابت داشتند و ادبیاتشان جدی بود. روزی که رشید کاکاوند در برنامه بود مردم میدانستند که باید منتظر چه برنامهای باشند، روزهاییکه صالحاعلاء اجرا داشت هم همینطور. متاسفانه الان همه از روی هم تقلید میکنند. وقتی رادیو را روشن می کنیم صداها هویت ندارد و همه شبیه به هم هستند. آن زمان بلافاصله که صدا را می شنیدیم حتی از نوع کلمات و ادبیات به کار رفته میفهمیدیم که گوینده چه کسی است. اما الان نوشتهها یکسان است و انگار همه از روی هم کپی میگیرند و میخوانند، همه عادتهای کلامی یکسان شده است. حتی دیده شده که برخیها شوخیهای سطح پایین انجام میدهند. من متاسفانه وضعیت رادیو را خوب ارزیابی نمیکنم. من از طریق همین گفتوگوها اعتراضم را به گوش مسئولان رساندم. نمیدانم معاون صدا بر چه اساسی این تصمیم را گرفت و یک برنامه پنجاهساله را تعطیل کرد. افراد پیشکسوتی مثل منوچهر آذری، عباس محبی، اصغر سمسارزاده، مرتضی تبریزی، مهران امامیه، علیرضا جاویدنیا .... سالهاست که به کارشان واردند، چطور همه اینها را کنار میگذارند. آیا رئیس سازمان نباید از معاون خود این سوال را بکند که چرا این کار را کرده است؟آیا نباید هنرمندانمان را حفظ کنیم؟ بعد از اینکه جذب شبکههای ماهوارهای شدند ما از آنها انتقاد کنیم که کم ظرفیت بودهاند؟ بالاخره هر کسی نیاز به تامین نیازهای مادی و امرار معاش دارد. آیا میشود که از این هنرمندان استفاده نکرد و انتظار داشت همینجا بسوزند و بسازند و عمرشان تباه شود؟ یا اینکه خبر بعدها خبر پرکشیدن آنها را بشنویم.
باتوجه به آنکه سالها در تلویزیون کار کردید. افق مدیریت سازمان صداوسیما را چطور میبینید؟
جیم باکستر کتابی دارد به نام «پرواز بوفالوها»، باکستر در این کتاب میگوید: ما دو نوع مدیریت در جهان داریم؛ مدیریت بوفالوها و مدیریت غازها. در مدیریت بوفالوها همه منتظرند ببینند از بالا چه دستوری میآید و عین همان دستور را اجرا میکنند. دراین مدیرت خلاقیت وجود ندارد و افراد نسبت به محل کار خود احساس مالکیت و صمیمت ندارند. هرچیزیکه از بالا بگویند دقیقا همان را اجرا میکنند. متاسفانه رادیو و تلویزیون ما اینطور شده است، انگار که همه چیز باید از بالا دیکته شود. بهعنوان مثال، موسیقی که از رادیو پخش میشود باید همه از زیر نظر شورای نظارت بر موسیقی بگذرد، و شعر و آهنگ بنا به خواست آنها باشد. به همین دلیل طوری کار را میسازند که شورا آن را تصویب کند. بنابراین آهنگهایی که ما میشنویم برای سلیقههای متفاوت نیست، برای تایید آن شورا است. برنامههای رادیو و تلویزیون هم همینطور شده و فقط همه متوجه این هستند که ا افراد بالا کسی به کار خرده نگیرد و اجازه پخش داشته باشند. بنابراین مدیریت بوفالوها افراد مطیع مدیریت بالا هستند و هرچه به آنها گفته شود دقیقا آن را اجرا میکنند و بدون هیچ کموکاست، خلاقیت و حرکت به جلو، کار را پیش میبرند. اما در پرواز غازها هر غازی که خسته شود به عقب پرواز میرود و یک نفر دیگر جلودار میشود و حرکت به سوی جلو همینطور ادامه پیدا میکند. همه غازها میدانند که هدف کجاست و باید کجا بروند، بنابراین طبق همان هدف همه خلاقیتشان را انجام میدهند. اما الان مدیریت غازی در رادیو و تلویزیون نیست و همان مدیریت بوفالوهاست و همه سعی میکنند که فقط مطیع امر شخص بالایی باشند.
یعنی با وجود تعیین ریاست جدید بازهم روزهای روشنی در انتظار صداوسیما نمیبینید؟
ما در معاونت سیاسی این تغییر را میبینیم آنهم بهطور جزئی، آن هم به خاطر قولهایی که علیعسکری در دیدارشان به رئیسجمهور دادند، اما مابقی برنامهها تغییری نداشته است. تغییر مدیریت را باید در محصول ببینیم من الان درمحصول رادیو و تلویزیون تغییری نمیبینم. به همین دلیل هم هست که سریالها مثل قبل طرفدار ندارند. در حال حاضر تمام چشم و چراغ تلویزیون برنامه «خندوانه» و «دورهمی» است. مردم فقط راجع به این برنامهها صحبت میکنند. من هیچ وقت ندیدم که راجع به سریالی با هم حرف بزنند. اینها نشانه این است که رادیو و تلویزیون مخاطبان خودش را از دست داده است و اگر آسیب شناسی نکند این خطروجود دارد که مخاطبان سنتی خودش را هم از دست بدهد.
شما خودتان در تایید مدیران به نظر میرسد بله قربانگو نباشید و همین هم گویا یکی از دلایل دوری شما از عرصه اجرا است.
دقیقا همین است. وقتی مدیران برنامهای را به ما پیشنهاد میکنند، در ابتدا از آنها میپرسیم که هدف این شبکه از اینکه میخواهند این برنامه را تهیه کنند چیست؟ شما هدف را به ما بگویید، اجازه بدهید ما هم مقداری از تواناییهای خودمان را که در این سالها به دست آوردهایم و تحصیلاتش را داریم استفاده کنیم اما در راستای هدف شما حرکت کنیم. ولی انگار میخواهند همه چیز نعل به نعل حرف مدیر باشد. با این شرایط برنامه درست پیش نمیرود و مخاطب پیدا نمیکند. کما اینکه الان هم برنامههای ما مخاطب پیدا نکردهاند.
مدیرانی که آقای علیعسکری روی کار آوردهاند را چقدر میشناسید؟
من خیلی آنها را نمیشناسم و تغییر زیادی در مدیریت نمیبینم، باید زمان داد تا اوضاع بهتر شود. اما رادیو و تلویزیون مثل صنعت ماشین نیست که بهخواهیم با زمان تولید را بهتر کنیم. تغییر در رادیو و تلویزیون باید یک دفعه انجام شود و اگر خیلی زمان بگذرد مخاطب دیگر بر نمیگردد و این خطر وجود دارد، مخاطبی که جذب یک شبکه ماهوارهای شد برگشتش خیلی کار دشواری است.
با فاصله افتادن شما از رادیو و تلویزیون منبع در آمد شما از کجا تامین میشود؟
در حال حاضر به کارهای فرهنگی مشغولم و سعی کردم هیچ وقت ارتباطم با مخاطبانم را قطع نکنم. تاکنون از طریق شبکههای مجازی و هم از طریق برنامههایی که روی استیج میبرم مخاطبانم را حفظ کردهام. همیشه آنها را میبینیم و از حمایتشان هم بینهایت متشکرم.ضمن اینکه من یک موسسه فرهنگی هنری هم دارم و در این موسسه طبق مجوزی که وزارت ارشاد به ما داده است میتوانیم موسیقی و نشریه تولید و همایش برپا کنیم.
خودتان چقدر در حوزه موسیقی فعالیت دارید؟
من بیشتر سعی میکنم در این زمینه اطلاعاتم را بالا ببرم. ولی موسیقی فاخر را حتما گوش میکنم و پیگیر اخبار آن هستم بهعنوان مثال، منتظر این هستم که سالار عقیلی و زند وکیلی اگر کار تازهای دارند حتما گوش کنم. البته عکسالعمل هم داشتم برای مثال، یک پیام تشکر برای محسن چاوشی فرستادم زیرا از او اشعار مولانا و وحشی بافقی شنیدهام به گونهای که جوانان میپسندند و این ادبیات فاخر فراموش نمیشود.
باتوجه به پیشنهاد اجرا، با مبالغ بالایی که به مجریانی نظیر، احسان علیخانی، فرزاد حسنی، احسان کرمی و ... برای کار روی استیج میدهند، آیا این رقابت به کار شما لطمه نمیزند؟
نه. بههیچوجه، آنقدر این همایشها زیاد و سلیقهها متفاوت است که اندازه ندارد.بالاخره هر کسی یک چیزی میپسندد. مدیرانی در شرکتهای خصوصی به دلیل اینکه خودشان تصمیمگیرنده هستند و میدانند کسانیکه دعوت کردهاند چه سلیقهای دارند، مطابق با آن سلیقه مجریشان را انتخاب میکنند.
برنامه مجریهایی که در حال حاضر در تلویزیون فعالیت میکنند را دنبال میکنید؟
من برای تماشای تلویزیون خیلی وقت ندارم، اما کار مهران مدیری را دیدم و بهنظرم برنامه خوبی است چون انتقادهای خوبی در قالب طنز دارد. همچنین برنامه «خندوانه» را به خاطر شکل و ترکیب جدیدی که دارد گاهی دنبال میکنم. ماه رمضان هم به دلیل اینکه خودم برنامه استیجی داشتم، فرصت نکردم برنامهها و سریالها را دنبال کنم.
بین مجریهای تلویزیون، کار کدام مجری را بیشتر میپسندید؟
این سوال سختی است. لطفا من را در مقابل دوستانم قرار ندهید. اما همه آنها خیلی خوب اجرا میکنند و هرکدام ویژگی خاص خودشان را دارند. اما من شخصا اجرای رضا رشیدپور را بیشتر میپسندم.
پیشنهاد بازی نداشتهاید؟
پیشنهادهای متعددی را در طول این سالها داشتهام، اما به دلیل اینکه کار اجرا و بازیگری دو مقوله کاملا جدا هستند حس میکنم که وارد شدن به حوزه یکدیگر اشتباه است. با این رفتار کار یکدیگر را خراب میکنیم. هیچوقت حاضر نشدم به حوزه بازیگری وارد شوم، گرچه پیشنهادهای مهمی هم مثل اخراجیهای ۱ داشتم، مسعود دهنمکی و محمدرضا شریفینیا از من خواستند که در آن فیلم بازی کنم ولی من قبول نکردم و فکر میکنم کسیکه وارد دنیای بازیگری میشود، کار اجرا هم میکند مردم آن اجرا را ایفای نقش میپندارند و با مجری و برنامه ارتباط برقرار نمیکنند. کما اینکه بازیگرانی که وارد اجرا میشوند خیلی موفق نیستند.
ارسال نظر