«لانتوری» دست کمی از درد زایمان نداشت
مریم پالیزبان بازیگر «لانتوری» که در این فیلم نقش یک قربانی اسید پاشی را بازی کرده است، پالیزبان معتقد است دردی که برای بازی در این فیلم متحمل شده، دست کمی از درد زایمان نداشته و برای او شرایط فیزیکی و روحی سختی را رقم زده است.
مریم پالیزبان که برای اولین بار در فیلم «نفس عمیق» پرویز شهبازی به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفت، بعد از آن کمتر به حرفه بازیگری پرداخت و ترجیح داد در کشور آلمان ادامه تحصیل دهد و مدرک دکترای فلسفه و علوم انسانی با گرایش مطالعات تئاتر را را اخذ کند و به استخدام مرکز فرهنگ و ادبیات برلین درآید. اما او به تازگی با بازی در فیلم «لانتوری» دوباره مورد توجه قرار گرفته و در فیلم جدید علی احمد زاده «پدیده» هم به ایفای نقش پرداخته است.
پالیزبان در گفتوگو با ما در باره فعالیتهای هنری خود قبل از بازی در فیلم «لانتوری» میگوید: «قبل از ساخت «لانتوری» میخواستم یک فیلم سینمایی کارگردانی کنم. اما تصمیم گرفتم به خاطر بازی در «لانتوری» آن را عقب بیندازم. باز همزمان با «لانتوری» درگیر بخش نهایی یکی از پروژههای تحقیقاتی مرکز فرهنگ و ادبیات برلین بودم، اما تصمیم گرفتم مرخصی بگیرم و تجربه بازی چنین نقشی را از دست ندهم.»
او همچنین درباره قبول کردن نقش مریم در فیلم «لانتوری» توضیحات جالبی را ارائه میکند و میگوید در ابتدا برای پذیرتن این نقش مردد بوده است: «وقتی رضا درمیشیان فیلمنامه را برایم فرستاد تا دو روز شک داشتم و جواب ندادم. از خودم میپرسیدم واقعا میخواهی این بلا را سر خودت بیاوری؟ با بازی دراین فیلم با بزرگترین ترسهای درونیام رو به رو میشدم. ولی این را هم میدانستم که اگر آدمها با ترسهایش رو به رو نشوند نمیتواند هیچ قدمی درون خودش بردارد.»
اما اولین نمایش فیلم «لانتوری» در سی و چهارم جشنواره فجر، با بازخوردهای متفاوتی روبرو شد. بسیاری از منتقدان معتقد بودند که این فیلم اصلا زبان سینما را رعایت نکرده و از آن نمیتوان به عنوان یک فیلم سینمایی یاد کرد، برخی دیگر هم به دلیل سوژه جسارت آمیزی که «لانتوری» دارد، این فیلم را ستودند. اما پالیزبان درباره بازخوردههایی که این فیلم در جشنواره فجر به وجود آورد، میگوید: «بازخوردهایی که «لانتوری» در جشنواره فیلم فجر داشت خیلی سیاه و سفید بود. من با این بازخوردها در iیچ جشنواره دیگر مواجه نشدم. اما فیلم در جشنواره فجر به عنوان یک بیانیه دیده شد و قالب چند صداییاش نادیده گرفته شد. انگار عادت کردهایم فیلمهای تک صدایی یا حداکثر دو صدایی باشد. در صورتی که «لانتوری» یک فیلم به شدت چند صدایی است و به نظر من نقطه قوتش در همین است. برایم جالب بود اکثر نقدهای منفی به چیزهایی اشاره داشتند که جوابش را از دهان یکی از آدمهای فیلم میشود شنید. متر سلیقه برای تخریب یک اثر هنری که حاصل کار و زحمات یک گروه بزرگ است، بسیار مسئله برانگیز است. میشود فیلم را دوست داشت یا نداشت اما بر اساس این حس دوست داشتن قضاوت کردن همیشه مشکل ساز است. در هر حال «لانتوری» فیلمی است که موضوع تلخ و پرداختی سنگین و چند لایه دارد و ساختنش هم بسیار سخت بوده، پس قطعا مخاطبش را بدون تاثیر رها نخواهد کرد.»
سختترین قسمت بازی پالیزبان در «لانتوری» را میتوان یک سوم پایانی این فیلم عنوان کرد. او در بخشهای پایانی فیلم، نقش یک قربانی اسید پاشی را ایفا کرد و با گریم بسیار سنگینی که روی صورت او پیاده شد، جلوی دوربین رفت. این بازیگر در مورد تجربه بازی در بخشهای پایانی این فیلم که باعث شد عملا هیچ یک از اعضای صورتش مشخص نباشد، توضیح میدهد: «تو به عنوان بازیگر وقتی از صورت و از نگاهت هنگام بازی کردن نمیتوانی استفاده بکنی، با تجربه خیلی دشوارتری مواجه میشوی. بازیگران زن در سینمای ایران بیشتر از هر چیزی به چهره خود متکی هستند و وقتی در فیلمی مثل «لانتوری» این امکان هم از بازیگر سلب میشود من به عنوان بازیگر با تجربه عجیبی مواجه میشوم. این فرآیند هنگام بازی کردن در «لانتوری» خیلی برای من غریب و غیر منتظره بود. در آن وضعیت مهمترین جزء صورت شاید دهان من بود که بخشی از آن دیده میشود. حتی وقتی دوربین نزدیک است گاهی آب دهانم هم دیده میشود. من سعی کردم در سکانسهایی که صورت دفرمه شده و میمیک در آن وجود نداشت از فرم دادن به دهان استفاده کنم و کنترل بیشتری روی آن داشته باشم.
از طرف دیگر در یک سوم انتهای فیلم گریم صورت اسید پاشی شده را در جای دیگری غیر از لوکیشن اصلی انجام میدادیم و من بعد از انجام آن به محل فیلمبرداری میرفتم. به هیچ وجه تلاش نمیکردم در این مسیر صورت مریم فرنامی را پنهان کنم، بلکه فیزیک بدنم را هم متناسب با آن تغییر میدادم. یعنی در قالب یک آدم مریض وارد لوکیشن میشدم. چشمهایم هم تمام مدت بسته بود و چیزی نمیدیدم. اما سنگین شدن فضا و صدای نفسهای اعضای گروه را حس میکردم. گاهی با من حرف میزدند و سعی میکردند دستم را بگیرند. من به این صداها و لمسها حساس شده بودم. این صداها و لمسهای لحظهای قرار بود کمک کند تا آن موقعیت قابل تحمل تر بشود. اما تاثیری نداشت. چون لازم بود تمام روز گریم را حفظ کنم و تا وقتی نور بود فیلمبرداری میکردیم. من حتی نمیتوانستم برای استراحت از زیر ماسک بیرون بیایم. گاهی دچار این وحشت میشدم که ماسک برای همیشه روی صورتم بماند و روی بازی و رفتارم تاثیر میگذاشت. با اینکه همه اعضای گروه و همین طور خودم میدانستیم که آن شخصیت ساختگی است،اما پیچیدگی و سنگینی موقعیتش همه چیز را تحت الشعاع قرار میداد.»
پالیزبان در پایان تاکید میکند که بازی در نقش یک قربانی اسیدپاشی به قدری برای او دردآور بوده است که آن را با درد زایمان یکسان مقایسه میکند: «علاوه بر گریم سنگین گاهی لازم بود تمام روز روی تخت بیمارستان بدون حرکت دراز بکشم و این بی حرکتی بی نهایت درد آور بود. من در زندگیام تجربه زایمان را داشتم و بازی در این نقش از نظر درد فیزیکی و روحی دست کمی از آن نداشت. از طرفی به خاطر طولانی شدن زمان فیلمبرداری پسرم و همسرم مجبور شدند به برلین برگردند و من به شدت از این دوری رنج میکشیدم و وقتی صدای کودکانی که در بیمارستان محل فیلمبرداری بودند را میشنیدم، صدای گریه و ناله به شدت به هم میریختم اما به خاطر حضور ماسک، انگار ارتباط من با دنیای بیرون قطع شده بود، فقط صدا و لمس دستها. من سعی کردم این درد را به شخصیت مریم هم منتقل کنم و رنج فزایندهاش را به نمایش بگذارم. مریم مثل آدمی است که به صورت اژدها نگاه کرده. نمیشود به اژدها نگاه کنی و نسوزی. اما او بر ترسش غلبه میکند و همین باعث زیبایی و قدرتش میشود.»
ارسال نظر