راپورت های شبانه و معرفتی تازه از مصدق
اصغر خلیلی، نویسنده و کارگردان نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» برای به دست دادن درک و فهمی تازه از شخصیتی چون دکتر محمد مصدق و نقش تعیینکننده او در پیش و پس از کودتای ۱۳۳۲- که تاکنون تابو بوده است- روش و تحلیلی دارد که از هر نظر تازه و تاثیرگذار مینماید و به سبک و سیاقی نزدیک شده است که بیشتر با ویژگیهای «تئاتر مستند» همخوانی دارد.
اما تجربههای گوناگون سالیان اخیر نشان داده است سخن گفتن از رویدادهای بزرگی که نقطهعطفی در تاریخ معاصر به شمار میروند، همیشه با ارائه تحلیل و نظرگاههای تازهای که فهم مخاطب را ژرفتر کنند، همراه و توام نبودهاند.
اصغر خلیلی، نویسنده و کارگردان نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» برای به دست دادن درک و فهمی تازه از شخصیتی چون دکتر محمد مصدق و نقش تعیینکننده او در پیش و پس از کودتای ۱۳۳۲- که تاکنون تابو بوده است- روش و تحلیلی دارد که از هر نظر تازه و تاثیرگذار مینماید و به سبک و سیاقی نزدیک شده است که بیشتر با ویژگیهای «تئاتر مستند» همخوانی دارد. با این تفاوت که این بار خطوط درشت سیاسی حادثه با جزئیات زندگی قهرمان اصلی پیوندی تنگاتنگ و متضاد خورده است و تحلیل روانشناسی قهرمان اصلی و انتخابهای فردی و خانوادگی او همسنگ بحرانهای بزرگ دیده شدهاند.
«پیتر وایس» درام - مستندنویس بزرگ و دنبالهروی نامی برشت میگوید: «تئاتر مستند تئاتری است که بیش از هرچیز به سندیت موضوع نیاز دارد؛ زیرا تئاتری گزارشدهنده است که سر آن دارد تا بدون کوچکترین تغییر و کژی رویداد را بازسازی کند.» بنابراین با تکیه بر اسناد واقعا موجود در محتوا و با اتکا به منطق سقراطی در ساختار، با هدف تقویت قدرت استدلال، بالا بردن سطح آگاهی عمومی و روشنگری هر چه بیشتر به موضوع میپردازد. اینگونه است که ابزار هنری یک تئاترمستند با ابزار تئاتر داستانگو بسیار متفاوت است و در صورت سنجش این نوع تئاتر با آن نوع ابزار کلیت تحلیل نمایش یکسره بر باد میرود.
نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» با تمهیدی روشن و دراماتیک گزارهای از زندگی خصوصی دکتر مصدق را با گزیدهای از حوادث سیاسی-اجتماعی دوران او توامان به نمایش میگذارد. در این نمایش افشای واقعیتهای اجتماعی انکارشده کودتا همراه با نشان دادن زندگی خصوصی یک شخصیت تاریخی با روابط گسترده اجتماعی و سیاسی او، هدف اروین پیسکاتور را از پایهگذاری تئاتر سیاسی به یاد میآورد. زیرا که گسترش و تسری صحنههای شخصی به عرصههای تاریخی و سیاسی یکی از شیوههای پیسکاتور برای رسیدن به این گونه تئاتری خاص و مبارز بود.
اصغر خلیلی [کارگردان] در پرداخت شخصیت صحنهای دکتر مصدق، عامدا از چهره مصدق نخستوزیر در عالم سیاست فاصله میگیرد تا به دکتر مصدقی بپردازد که در جهت اعتقاد به میهن و خدمت به مردم، زندگی خصوصیاش را به کل از یاد میبرد. اعتقادی که گرچه موجب افزایش قدرت سیاسی اوست، اما درنهایت او را به حصر میکشاند و زندگی خود و خانوادهاش را بر باد میدهد.
جالب است که خلیلی در نمایشش سخاوتمندانه به افکار مخالفان، بذلهگویی لمپنها و اقدامات غیراخلاقی دشمنان هم میدان میدهد تا آنان را کاملا سیاه، تکبعدی و یکسویه منفی نشان نداده باشد. منظر فکری نمایش با فاصله گرفتن از جناحبندیهای سیاسی معمول، هیچ یک از گروههای مخالف و موافق مصدق را راضی نکرده است، تا آنجا که عدهای از نشان دادن نقاط ضعف دکتر مصدق روی صحنه برآشفتهاند و عدهای میهندوستی و مردممداریاش را دور از واقعیت و اغراقآمیز پنداشتهاند. این درحالی است که میانهروی و دوری از بزرگنماییهای اسطورهای در نشان دادن یک شخصیت انسانی (که طبیعتا هم نقاط قوت دارد و هم نقاط ضعف)، اجرا را از خطر اسطورهسازیهای معمول دور کرده است و در عوض به آن ظرفیتی مناسب برای قضاوتهای تاریخی نو و داوریهای مردمی تازه بخشیده است، که این خود از مهمترین اصول و اهداف تئاتر مستند به شمار میرود.
از آنجا که تئاتر مستند شاخهای از انواع تئاتر سیاسی افشاگر به شمار میرود، خلیلی لازم دیده است تا وقایع و صحنههای موجود در آن نیز متکی به آمار و ارقام و اسناد واقعی باشد تا در تحلیل رابطه دیالکتیک تخیل و واقعیت خاص اینگونه آثار، تماشاگر به شناخت و تحلیل درست برسد. زیرا در این گونه تئاتر هدف اثبات یک واقعیت انکار شده، یا دروغ نشان دادن یک ادعای کاذب به یاری اسناد و مدارک و رویدادهای واقعی بهمنظور روشن شدن حقیقتهای کتمان شده تاریخی است.
نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» با صحنهای آغاز میشود که دکتر مصدق و دخترش خدیجه زیر نوری موضعی ولی جدا از هم قرار دارند: دختر به کرات پدر را صدا میزند اما پدر بیآنکه بشنود عمیقا در اندیشه دنیای اجتماعی سیاسی خویشتن است. این صحنه کوتاه در ابتدای نمایش به نحوی روشن تکلیف مخاطب را با گونه نمایشی پیش رو مشخص میکند و با این نشانه به او خاطرنشان میکند که نویسنده و کارگردان اثر با یادآوری یک واقعه تاریخی در قالب تئاتر مستند، دست روی بخشی از زندگی خصوصی دکتر مصدق گذاشته است که در تاریخ کشور اهمیت سیاسی چندانی ندارد.
در این صحنه با تاکید بر تنهایی و نابودی تدریجی تنها بازمانده دکتر مصدق، با شخصیتی روبهرو هستیم که در تبعیدی حزنانگیز سالهای پایانی عمرش را دور از خاک کشورش سپری خواهد کرد و این تماشاگر را به چیزی فراتر از مرور معمول تاریخ دعوت میکند؛ دعوت به کشف ناگفتههایی که در خلال وقایع تاریخ، به عمد فراموش میشوند، اما کارگردان آن را با هوشمندی به نمایش درآورده است. مکمل آن نیز صحنه پایانی نمایش است که دختر مصدق با وصیتنامه پدر در دست، بیآنکه کسی کمترین توجهی به او یا متن وصیتنامه بکند، در صحنه پریشان و سرگردان ایستاده و ناظر باغبانی است که به جای حفر زمین برای کاشتن نهال، گوری تحویل او و همه تماشاگران میدهد!
نمایش در ابتدا روایتی گزارشگونه و خطی از وقایع قبل از کودتا و اقدامات کودتاچیان داخل و خارج ارائه میدهد تا سپس وارد تحلیل حوادث و انگیزه آشکار و پنهان طراحان شود و بعد به افشای واقعیتهای کتمان شده بپردازد تا به قول «پیتر وایس» تئاتر مستند از شکل بیهدف «بازی» فاصله بگیرد و مسئولیتی را بپذیرد که وسایل ارتباط جمعی و رسانههایی مثل روزنامهها و رادیو و تلویزیون از پس آن بر نمیآیند؛ یعنی گزارش بیواسطه و عریان واقعیت و نقدی بیپروا و بدون تعارف بر چگونگی آن، بدون هیچگونه رعایت منافع یا در نظر گرفتن مصلحت صاحبان قدرت و ثروت.
شاید از همینروست که کارگردان از تماشاگران میخواهد تا ضمن مرور کلی بر وقایع دورهای از زندگی سیاسی و اجتماعی دکتر مصدق، بر تاثیر این وقایع در زندگی شخصی این بزرگمرد تاریخی تامل کنند و او را در فضای دیده نشده شخصیاش (روابط خانوادگی و بهخصوص در ارتباط با دختر کوچکش خدیجه) تصور نمایند.
بنابراین در این نمایش با مصدقی روبهرو هستیم که با وجود آگاهی بر تنهایی، پژمردگی و روحیه شکننده دخترش در طول بحرانها، همواره مردم و وقایع سیاسی را انتخاب میکند و پیوسته جمع را بر فرد و دیگران را بر خویشتن ترجیح میدهد. اگر این سخن پیتر وایس را بپذیریم که میگوید: تئاتر مستند ضمن پردهبرداری از دروغهای تاریخی و مصلحتی اربابان قدرت، تئاتریست جهتدار که خود را همسو با رنجبران، و در موضع انسانهای تحت ستم قرار میدهد، باید بپذیریم که خلیلی ضمن افشای رویدادهای پشت پرده کودتا؛ این بار دکتر مصدق را، نه از موضع قدرتی مشروع؛ بلکه در جایگاه متناوب میان زندگی خصوصی و اجتماعیاش در حال تعلیق نشان داده است.
تصویری نو و رویکردی تازه که میتواند از هر نظر متفاوت با چهره کلیشهای پیشین و تاریخی این یگانه روزگار معاصر باشد. تردید نمیتوان کرد اگر حجم اطلاعات نظامی و اجتماعی ارائه شده در نمایش کمی کمتر بود، یا پیوستگی صحنهها و شخصیتها تداوم بیشتری داشت و تمرین تمهیدات و مقدمات کودتا با عمل ویرانگر و پر از خشم و خشونت و خونریزی کودتا توام بود، یقینا نمایش چالاکی و تحرک بیشتری داشت و شقاوت، خروش و کوبش یک تئاتر هشداردهنده و مهیج سیاسی را بیشتر به نمایش میگذاشت.
در حالی که اکنون بار تاثیر نمایش بیشتر برعهده قسم مذکور یعنی تنهایی مصدق و رنج دخترش، بیرحمی دشمن خارجی و وقاحت لمپنهای داخلی گذاشته شده است. و البته در این میانه سهم خلاقیت و تسلط بازیگران بسیار سترگ و تعیینکننده است. روش و نگاه کارگردان و اشراف او بر این گونه نمایشی هرچه باشد، مهم نتیجه آن است که تماشاگر را مرتبط با صحنه و در پیوند فکری و رابطه احساسی با نمایش نگه داشته است؛ و سرانجام او را با اندوهی تلخ از معرفتی دوباره نسبت به یک دمل چرکین، و نقطه عطف تاریخ گذشته راهی منزل میکند؛ نقطه عطفی که ملت ایران تاوان شکست آن را تا امروز همچنان میپردازد.
ارسال نظر