ماجراهای عجیب ۵ مرد و یک دختر در «پراید»
روزنامه ایران نوشت: مأموران بسیج، هنگام گشت شبانه در حوالی میدان آزادی به خودروی پرایدی با سه سرنشین مرد و یک دختر مشکوک شدند. آنها وقتی خودرو را متوقف کردند ناگهان با دو مرد جوان دیگر رو به‌رو شدند که زیر پای سرنشین عقب حبس شده بودند.
روزنامه ایران نوشت: مأموران بسیج، هنگام گشت شبانه در حوالی میدان آزادی به خودروی پرایدی با سه سرنشین مرد و یک دختر مشکوک شدند. آنها وقتی خودرو را متوقف کردند ناگهان با دو مرد جوان دیگر رو به‌رو شدند که زیر پای سرنشین عقب حبس شده بودند.
مأموران بسیج بلافاصله هر شش نفر را به پایگاهشان منتقل کرده و به بازجویی از آنها پرداختند. در جریان این تحقیقات دو مرد جوان مدعی شدند از سوی پراید سوار‌ها ربوده شده‌اند. این در حالی بود که سه پسر جوان دیگر و دختر جوان اظهارات دیگری داشتند.
این اتفاق ساعت ۱۰ شب جمعه افتاد؛ مأموران بسیج هنگام گشت زنی در اطراف میدان آزادی به خودروی پرایدی مشکوک شدند.
مأموران بلافاصله خود را به خودروی مورد نظر رسانده اما ناگهان با صحنه عجیبی مواجه شدند. دختر جوانی روی صندلی جلو نشسته بود و دو مرد جوان در صندلی عقب. اما ناگهان چشم آنهابه دو مرد دیگر افتاد که زیر صندلی حبس بودند. مرد جوان دیگری نیز رانندگی خودرو را به عهده داشت، بنابراین تمامی آنها بازداشت و صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند.
یکی از سه پسر جوان به بازپرس «مرشدلو» گفت: «من و ایمان با هم برادریم و راننده خودرو نیز دوست ما است. سه‌شنبه گذشته خواهرم به طرز مرموزی از خانه ناپدید شده از آنجا که موفق شدیم رد و سرنخی از او به‌دست آوریم، موضوع را به پلیس اطلاع دادیم. دو روز بعد مأموران خواهرم را به خانه برگرداندند البته به ما گفتند او بی‌هدف در خیابان راه می‌رفته که به او مشکوک شده سپس او را به خانه بازگردانده بودند. خواهرم به ما گفت که با پسر جوانی در فضای مجازی آشنا شده چند روز بعدهم پسر جوان از خواهرم خواسته خانه را ترک کند.
اما زمانی که با مخالفت خواهرم روبه‌رو می‌شود او را تهدید می‌کند که اگر به خواسته‌اش تن ندهد، عکس‌های شخصی‌اش را در فضای مجازی منتشر می‌کند. خواهرم که از این تهدید ترسیده بود، بدون آنکه به ما چیزی بگوید خانه را ترک کرده و به‌خانه پسر جوان - فرشید- می‌رود. اما در آنجا ۵ مرد خواهرم را مورد آزار و اذیت قرار داده و بعد او را در خیابان رها میکنند.
در حالی که از این ماجرا بشدت ناراحت بودیم از خواهرم خواستیم با فرشید قرار ملاقاتی بگذارد. طبق نقشه‌ای که کشیده بودیم فرشید با خواهرم قرار گذاشت نخستین محل قرار در شهریار بود اما او مدام محل قرار را تغییر می‌داد تا اینکه بالاخره محل قرار میدان آزادی تعیین شد.در میدان آزادی هم با فرشید و دوستش روبه‌رو شدیم.بنابراین آنها را با تهدید سوار ماشین‌کرده و می‌خواستیم به پلیس مراجعه کنیم که خودروی گشت سررسید.
پس از این اظهارات دو پسر گروگان گرفته شده، ادعای دیگری مطرح کردند. یکی از آنها گفت: «ما کنار خیابان ایستاده بودیم که این سه مرد با تهدید چاقو ما را سوار ماشین کردند. آنها می‌گفتند باید ۶۰ هزار تومان پول بنزین و آژانسی که گرفته‌اند را به آنها بدهیم. درحالی که آنها را نمی‌شناسیم.»
با توجه به اظهارات متفاوت طرفین این پرونده، بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر در این خصوص تا رفع ابهام‌ها و کشف حقیقت را صادر کرد.
مأموران بسیج بلافاصله هر شش نفر را به پایگاهشان منتقل کرده و به بازجویی از آنها پرداختند. در جریان این تحقیقات دو مرد جوان مدعی شدند از سوی پراید سوار‌ها ربوده شده‌اند. این در حالی بود که سه پسر جوان دیگر و دختر جوان اظهارات دیگری داشتند.
این اتفاق ساعت ۱۰ شب جمعه افتاد؛ مأموران بسیج هنگام گشت زنی در اطراف میدان آزادی به خودروی پرایدی مشکوک شدند.
مأموران بلافاصله خود را به خودروی مورد نظر رسانده اما ناگهان با صحنه عجیبی مواجه شدند. دختر جوانی روی صندلی جلو نشسته بود و دو مرد جوان در صندلی عقب. اما ناگهان چشم آنهابه دو مرد دیگر افتاد که زیر صندلی حبس بودند. مرد جوان دیگری نیز رانندگی خودرو را به عهده داشت، بنابراین تمامی آنها بازداشت و صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند.
یکی از سه پسر جوان به بازپرس «مرشدلو» گفت: «من و ایمان با هم برادریم و راننده خودرو نیز دوست ما است. سه‌شنبه گذشته خواهرم به طرز مرموزی از خانه ناپدید شده از آنجا که موفق شدیم رد و سرنخی از او به‌دست آوریم، موضوع را به پلیس اطلاع دادیم. دو روز بعد مأموران خواهرم را به خانه برگرداندند البته به ما گفتند او بی‌هدف در خیابان راه می‌رفته که به او مشکوک شده سپس او را به خانه بازگردانده بودند. خواهرم به ما گفت که با پسر جوانی در فضای مجازی آشنا شده چند روز بعدهم پسر جوان از خواهرم خواسته خانه را ترک کند.
اما زمانی که با مخالفت خواهرم روبه‌رو می‌شود او را تهدید می‌کند که اگر به خواسته‌اش تن ندهد، عکس‌های شخصی‌اش را در فضای مجازی منتشر می‌کند. خواهرم که از این تهدید ترسیده بود، بدون آنکه به ما چیزی بگوید خانه را ترک کرده و به‌خانه پسر جوان - فرشید- می‌رود. اما در آنجا ۵ مرد خواهرم را مورد آزار و اذیت قرار داده و بعد او را در خیابان رها میکنند.
در حالی که از این ماجرا بشدت ناراحت بودیم از خواهرم خواستیم با فرشید قرار ملاقاتی بگذارد. طبق نقشه‌ای که کشیده بودیم فرشید با خواهرم قرار گذاشت نخستین محل قرار در شهریار بود اما او مدام محل قرار را تغییر می‌داد تا اینکه بالاخره محل قرار میدان آزادی تعیین شد.در میدان آزادی هم با فرشید و دوستش روبه‌رو شدیم.بنابراین آنها را با تهدید سوار ماشین‌کرده و می‌خواستیم به پلیس مراجعه کنیم که خودروی گشت سررسید.
پس از این اظهارات دو پسر گروگان گرفته شده، ادعای دیگری مطرح کردند. یکی از آنها گفت: «ما کنار خیابان ایستاده بودیم که این سه مرد با تهدید چاقو ما را سوار ماشین کردند. آنها می‌گفتند باید ۶۰ هزار تومان پول بنزین و آژانسی که گرفته‌اند را به آنها بدهیم. درحالی که آنها را نمی‌شناسیم.»
با توجه به اظهارات متفاوت طرفین این پرونده، بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر در این خصوص تا رفع ابهام‌ها و کشف حقیقت را صادر کرد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
همشون خوش شانس بودند که اتفاق بدتری نیوفتاده
دوست عزیز دیگه بدتر از این چی میخواهی آدم ربای که حداقلش 15سال زندان ونابود شدن زندگی
آقای سینا شما خیلی فعال هستین واقعا وقت دارین همه خبرها را بخونید ،واقعا باید به شما تبریک گفت ،ممنون
پاسخ ها
و شما هم وقت دارین کامنت های سینا رو بخونید آخه شما ها فازتون چیه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
اخه دخت نادان چرا به فضای مجازی اعتماد کردی وعکس دراختیار دیگران قرار دادی که ازشما گروکشی کنند .
پاسخ ها
هنوز که مشخص نیست موضوع چیه شاید همه این ها داستان باشه شمام از اول بسم الله شروع کردی به نصیحت دختره
همشون ویلگرد هستند!!!
به کجا چنین شتابان
بهارجان من منظورتون را نفهمیدم میشه یه خورده واضع بهم بگید سپاسگذارم ازتون
آقای لیلی ویا خانم لیلی من منظورم اینکه قتلی انجام نشده وپلیس دستگیرشون کرده اگر پلیس اینها را نمیدید چه اتفاقی می افتاد
بهار جان چیکار کنیم بازار خرابه از بیکاری حوادث میخونیم اگر نظرها مناسب نیست دیگه نخونم ونظری ندهم بسیار از شما دوستان وعزیزان گلم سپاسگزارم
نه خواهش میکنم این چه حرفی برام جالب بود اسم شما را مرتب میدیم حالا واقعا یزد ساکن هستین امیدوارم ناراحت نشین ممنون از نظرتون
بهار خانم شما هم چندان غیر فعال نیستین ها
سلام بله بهارجان من یزدی هستم من حوادث رو مرتب میخونم که بچه ها دعوام میکنند چون همش سرم تو گوشیه باید بزارم کنار شما کجایی هستید
خب امیدوارم سینا و بهار عزیز آینده خوبی داشته باشین با هم.. فقط مواظب باشید قصه شما مثل این داستان نشه مخصوصا آخرش و مواظب باشین
پاسخ ها
خخخخخ اینو خوب اومدی یه داستان هم از خود برترین ها
آ قا سینا من زنجانی هستم
اقا سینا و بهار خانم،فک کنم اینجا رو با برنامه های چت اشتباه گرفتین ها
خخخخ
آقا سینا شما چرا اینقد حوادث ودنبال میکنی میترسم چشات ضعیف بشه
خخخ باید برترین ها قابلیت چت خصوصیم به خودش اضافه کنه، خیلیا اهل بحث با هم هستن!!!
واقعا اشتباه گرفتن
با خسته نباشید به همه :دوستان نادیده بنده بیایید بجای خرده گیری از هم دیگر با همدیگر دوست باشیم، همگی ماها از بیکاری به مطالب اخبارهای مختلف پناه آوردیم، به نظر عزیزان میبایست به هم برچسب و انتقاد ناسالم بپردازیم، شما عزیزان هرگونه فحاشی را به بنده نسبت بدین اما به یکدیگر پرخاش نفرمایین، چه بدی داره همه با هم دوست شدیم، والا بخدا بنده که از شما عزیزان خیلی یاد گرفته ام و سپاسگزار هم هستم همچنین بنده تا زمانی که حوادث را نمیخوندم نمیدونستم این اتفاقها اینجور هست؟ بیایید همه با هم برادر و خواهر و دوست هم باشیم، ببخشید خسته نباشید،
مبارک اقا سینا وخانم بهار عقدتون کی مارو دعوت کنید
واقعا متاسفم که این جور در مورد آ دما زود قضاوت میشه خدا حافظ برای همیشه عزیزان
سلام خدمت آرزو خانم بهار خانم وآقا میرزا ودیگردوستانی که حوادث دنبال میکنند انشاءالله که همیشه لبتون خندون وشاد شاد باشيد یزد آمدید در خدمتم
سلام برادرمیرزا
آقای بی نام متاسفم واست خداوند تو رو به را راست هدایت کنه ویه خورده فکرهم بهتون بده که زود در نوشتن وخواندن تصمیم اشتباه نگیری عزیزم که یه فردایی عذاب وجدان نداشته باشی موفق باشی
آقای بی نام متاسفم واست خداوند تو رو به را راست هدایت کنه ویه خورده فکرهم بهتون بده که زود در نوشتن وخواندن تصمیم اشتباه نگیری عزیزم که یه فردایی عذاب وجدان نداشته باشی موفق باشی
سینا نظرت راجع ب اعدام این پنچ نفر چیه
بهار جان ب دل نگیر شوخی کردن باهات
میرزا جان خیلی شما خیلی بزرگوارید
برید دنبال خبر بعدی یالا یالا برید
سلام صفحه حوادث از این نظر خوبه که در سطح ایران همه مرام یکدیگه را میخونن اما شرلی عزیز بنده را میرزا جان یا میرزای عزیز خطاب بفرما ممنون و متشکرم
چقد حرف مفت میزنید من موندم این سانسورچي چرا صحبت های مسخره شماهارا درج میکنه خخخ
سلام ravi خانم بابت اعدام این 5 نفر هر چه شما بفرمایید من قبول دارم من هر کس قتل میکرد میگفتم اعدام دوستان ناراحت شدند دیگه سعی میکنم اعدام را حذفش کنم زندان ابد بزارم خوش باشید
عجب اصل موضوع یادم رفت چی بود نظری ندارم دیگه !!!!!!!!!!!!
عجب!!!اقاسیناوبهارخانم یا.....موضع نطر چیزی دیگه است شماها رفتید یه فاز دیگه
قضیه معلوم نیس و شماها حرف واسه خودتون در میارید
من دربست مخلص شهروند وخودم وگلی وخوشحال واحسان وآقا میرزا ومینا خانم و روئیاخانم واوا وبهار خانم ومعصومه خانم وسارا ومحسن وعباس آقا وارژنگ ومرتضی ولیلی ودیگر دوستان گلم هستم انشاءالله همیشه خبر شادی بیاد دم خونتون ولبتون همیشه شاد باشه
بچه ها بریم برا خبر بعدی نظر بدیم انجا همدیگر می بینم الان ساعت 17:30دقیقه ست برید سراغ اولین خبر داغ
چه وضعشه اینجا ک همش حرف از سینا و بهار هس,,,,حیا کنید جوونا برید نمازتونو بخونید قضا نشه
عجب
جان!!!!!
فدات سینا جان،الان واااای نصف شبه و من هنوز خوابم نبرده از بس دنبال خبرا هستم
حالا از کجا میدونی همه جوان هستن که دارن خبر میخونن؟ حالا نمیخواد دستور بدی
فدایی اقا سینا از یزد
سلام اول نمازتو بخون بعدش بیا حوادث عزیزم
نوکرتم آقا احسان اعصابتو بخاطر حوادث خورد نکن داداش
مخلصتم شهروند