روایت ۴ سینماگر ایران از مصدق و ۲۸ مرداد
چهار سینماگر باسابقه ایران، روایتهایی را از کودتای ۲۸ مرداد بیان کردهاند.
سینما سینما: چهار سینماگر باسابقه ایران، روایتهایی را از کودتای ۲۸ مرداد بیان کردهاند.
۲۸ مرداد۱۳۳۲، روز کودتا علیه دولت قانونی مصدق، روز فراموشنشدنی برای ایرانیان است. تعدادی از سینماگران مطرح، در سالهای اخیر در گفتوگوهای خود روایتهای جالبی از ۲۸ مرداد و دکتر مصدق را بازگو کردهاند.
خاطره جالب محمدرضا اصلانی از ۲۸ مرداد
محمدرضا اصلانی کارگردان مطرح سینمای مستند که ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به خوبی به یاد دارد درشماره نوروزی ماهنامه نسیم بیداری که چند سال قبل منتشر شد خاطره جالبی را منتشر کرده است.
اصلانی در این یادداشت نوشته که به خوبی به خاطر داشته که در صبح روز ۲۸ مرداد، گروهی در حال حرکت پشت سر مردی چاق با سری تاس بودند و آن مرد در حالی که عکسی از مصدق را در دست داشته با فریاد به شاه فحش میداده و میگفته: ما ملت بیداریم، ما شاه نمیخواهیم.
اصلانی در ادامه یادداشت خود نوشته است: چند ساعت بعد دیدم همان گروه به پیشقراولی همان مرد سر تاس در حال حرکتند و این بار آن مرد عکس شاه را در دست گرفته و رکیکترین الفاظ را درباره مصدق به کار میبرند.
او در بخشهای پایانی یادداشت خود نوشته: این تصویر این اعتقاد را در من بهوجود آورد که مردم، در بیگناهی کامل آماده خیانت هستند و اینکه بتوانی در بیگناهی کامل خیانت کنی، حیرتآور است.
تمجید جمشید مشایخی از امیرکبیر و دکتر مصدق
جمشید مشایخی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون که در فیلم جرم مسعود کیمیایی در نقش شخصیتی به نام مرتضی افجهای بازی میکند، در یکی از مصاحبههای خود به تمجید از شخصیتهای تاریخی چون مصدق و امیرکبیر پرداخته است.
مشایخی در این مصاحبه گفته: مرتضی افجهای شخصیتی است که عاشق کشورش است و مردمش را دوست داشت و نمیخواست به آب و خاکش خیانت کند، بهرغم اینکه برای خیانتش به او پول خوبی پیشنهاد شده بود ولی قبول نکرد. امیرکبیر، دکتر محمد مصدق و سایر بزرگانی که عاشق ایران بودند چنین رویهای داشتند. نام این آدمها همیشه در تاریخ ایران جاودان است. ممکن است مرتضی افجهای آدمی معمولی به نظر برسد ولی اشارهای است به آن آدمهای بزرگ.
روایت مصدق از آدمهای بوقلمون صفت
جمشید مشایخی در بخش دیگری از مصاحبه خود گفته: یادم میآید مرحوم اللهیار صالح را در منزل بستگان همسرم در سالهای دور دیده بودم. ایشان نقل میکردند که مصدق در زمان تبعیدش در احمدآباد بعد از چند سال اجازه ملاقات پیدا میکند و عدهای به دیدن آن میروند. در آخر دید و بازدید مصدق خطاب به مستخدمش اشاره کرده و میگوید: برای دوستان ۴ تا بوقلمون بیاور و مصدق به زیرکی به آنها اشاره میکند که بوقلمون صفت هستند.
فرصتطلبها و زرنگهای بعد از ۲۸ مرداد به روایت سینایی
خسرو سینایی نیز در سال ۸۹ در گفتوگویی با نشریه صنعت سینما میگوید: من متعلق به نسلی هستم که ۲۸ مرداد ۱۳۳۲را به خوبی به یاد میآورد. من بسیاری از شخصیتها را دیدهام که مملکتشان را دوست داشتهاند و آمال و آرزوهای زیادی داشتهاند، اما بعد از آن اتفاق کنار کشیدند. آنها که زرنگ بودند و فرصتطلبها، تغییر رنگ دادند و به مقاماتی رسیدند.
کیومرث پوراحمد: سینمای ایران به مدیری با رویه دکتر مصدق نیاز دارد
کیومرث پور احمد کارگردان مطرح سینما در یادداشتی که مدتها قبل در اعتماد منتشر کرد نوشته بود که سینمای ایران به مدیری با رویه دکتر مصدق نیاز دارد.
پوراحمد در یادداشت خود نوشته بود: سیفالله داد، معاون امور سینمایی دوره اصلاحات، از اهالی سینمای ایران بود و تجربهای که درباره این مدیر داشتیم، تلخ بود؛ اما عاملان ایجاد این تلخی نه خود او و روش کارش بلکه بدخواهانی از درون خود سینما بودند که موجب کنارهگیری او از مسئولیتش شدند. بعد از این تجربه تلخ معتقد هستم اگر معاون سینمایی از اهالی سینما نباشد بهتر است. در عین حال غیرسینماییهایی داریم که میتوانند تصدی امور را در سینما برعهده بگیرند و افراد قابلی هم هستند و تعدادشان هم کم نیست.
مدیری که مسئولیت سینمای ایران را برعهده میگیرد باید سینما را دوست داشته باشد؛ عاشق سینما باشد و عشق فیلم، نه اینکه اقوام خود را به سینما بیاورد و مثل مدیر فعلی علاقهمند نبودنش به سینما عیان و روشن باشد. مدیر جدید باید عاشق سینما باشد تا ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، علیرضا داودنژاد، رخشان بنیاعتماد، مانی حقیقی و اصغر فرهادی فیلم بسازند. مدیری که کوچک، بزرگ، جوان و پیشکسوت و البته افراد خوش فکر را وارد میدان فیلمسازی کند؛ به توانایی مانند امیر ثقفی امکان فیلمسازی بدهد؛ به افرادی که قابلیتهای خود را در ساخت فیلم ثابت کردهاند. ما شاهد شاهکارهایی بودیم که این افراد در سینما ساختند و حالا باید این نیروهای شگرف وارد میدان شوند و امکان فیلمسازی به دست بیاورند.
نکته دیگر درباره معاون سینمایی این است که اگر خودش چندان سینما نمیداند مشاوری در کنار او حضور داشته باشد که سینما را بلد باشد و روابط پیچیده درون سینما و روابط ناسالمی را که در پروسه تولید و توزیع و نمایش وجود دارد بداند و به مدیر منتقل کند تا دست کسانی را که اموال ما در سینما میربایند کوتاه کند. ما با خون جگر آثارمان را میسازیم و بعد باید شاهد این باشیم که فیلمها بدون مجوز در خیابان ها فروخته میشوند یا از تلویزیون پخش میشود. سالهاست به دنبال این هستم که رایت «خواهران قریب» را از حوزه هنری بگیرم، اما به نتیجهای نرسیدم و همواره وعده به زمانی نامعلوم داده میشود. در اینجا حق من ضایع میشود و حوزه هنری این کار را انجام میدهد و کسی هم پاسخگو نیست. فیلمهای ما از سوی بخشهای قانونی زندانی شده و نسخههای قاچاق آن همهجا میرود. یک مدیر سینمایی باید این وضعیت را بشناسد و به دنبال قانونی باشد که نهادینه شود و حقوق مسلم خلاقان آثار را پرداخت کند. ما انتظار داریم همانند کشورهای متمدن حقوق مولفان پرداخت شود.
مدیر بعدی باید آدمی باشد که سینمای ایران را به خاطر ایران بخواهد و به آدمهای خوندلخورده سینما که هویت و حیثیت سینما هستند احترام بگذارد و در عین حال فرصت مدیریت را امکانی برای راهاندازی دفتر سینمایی خود و خانوادهاش نداند. ما به مدیری در سینما نیاز داریم که مانند دکتر مصدق ایران را بیش از خودش دوست داشته باشد، در غیر این صورت همه کارها خراب میشود.
۲۸ مرداد۱۳۳۲، روز کودتا علیه دولت قانونی مصدق، روز فراموشنشدنی برای ایرانیان است. تعدادی از سینماگران مطرح، در سالهای اخیر در گفتوگوهای خود روایتهای جالبی از ۲۸ مرداد و دکتر مصدق را بازگو کردهاند.
خاطره جالب محمدرضا اصلانی از ۲۸ مرداد
محمدرضا اصلانی کارگردان مطرح سینمای مستند که ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به خوبی به یاد دارد درشماره نوروزی ماهنامه نسیم بیداری که چند سال قبل منتشر شد خاطره جالبی را منتشر کرده است.
اصلانی در این یادداشت نوشته که به خوبی به خاطر داشته که در صبح روز ۲۸ مرداد، گروهی در حال حرکت پشت سر مردی چاق با سری تاس بودند و آن مرد در حالی که عکسی از مصدق را در دست داشته با فریاد به شاه فحش میداده و میگفته: ما ملت بیداریم، ما شاه نمیخواهیم.
اصلانی در ادامه یادداشت خود نوشته است: چند ساعت بعد دیدم همان گروه به پیشقراولی همان مرد سر تاس در حال حرکتند و این بار آن مرد عکس شاه را در دست گرفته و رکیکترین الفاظ را درباره مصدق به کار میبرند.
او در بخشهای پایانی یادداشت خود نوشته: این تصویر این اعتقاد را در من بهوجود آورد که مردم، در بیگناهی کامل آماده خیانت هستند و اینکه بتوانی در بیگناهی کامل خیانت کنی، حیرتآور است.
تمجید جمشید مشایخی از امیرکبیر و دکتر مصدق
جمشید مشایخی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون که در فیلم جرم مسعود کیمیایی در نقش شخصیتی به نام مرتضی افجهای بازی میکند، در یکی از مصاحبههای خود به تمجید از شخصیتهای تاریخی چون مصدق و امیرکبیر پرداخته است.
مشایخی در این مصاحبه گفته: مرتضی افجهای شخصیتی است که عاشق کشورش است و مردمش را دوست داشت و نمیخواست به آب و خاکش خیانت کند، بهرغم اینکه برای خیانتش به او پول خوبی پیشنهاد شده بود ولی قبول نکرد. امیرکبیر، دکتر محمد مصدق و سایر بزرگانی که عاشق ایران بودند چنین رویهای داشتند. نام این آدمها همیشه در تاریخ ایران جاودان است. ممکن است مرتضی افجهای آدمی معمولی به نظر برسد ولی اشارهای است به آن آدمهای بزرگ.
روایت مصدق از آدمهای بوقلمون صفت
جمشید مشایخی در بخش دیگری از مصاحبه خود گفته: یادم میآید مرحوم اللهیار صالح را در منزل بستگان همسرم در سالهای دور دیده بودم. ایشان نقل میکردند که مصدق در زمان تبعیدش در احمدآباد بعد از چند سال اجازه ملاقات پیدا میکند و عدهای به دیدن آن میروند. در آخر دید و بازدید مصدق خطاب به مستخدمش اشاره کرده و میگوید: برای دوستان ۴ تا بوقلمون بیاور و مصدق به زیرکی به آنها اشاره میکند که بوقلمون صفت هستند.
فرصتطلبها و زرنگهای بعد از ۲۸ مرداد به روایت سینایی
خسرو سینایی نیز در سال ۸۹ در گفتوگویی با نشریه صنعت سینما میگوید: من متعلق به نسلی هستم که ۲۸ مرداد ۱۳۳۲را به خوبی به یاد میآورد. من بسیاری از شخصیتها را دیدهام که مملکتشان را دوست داشتهاند و آمال و آرزوهای زیادی داشتهاند، اما بعد از آن اتفاق کنار کشیدند. آنها که زرنگ بودند و فرصتطلبها، تغییر رنگ دادند و به مقاماتی رسیدند.
کیومرث پوراحمد: سینمای ایران به مدیری با رویه دکتر مصدق نیاز دارد
کیومرث پور احمد کارگردان مطرح سینما در یادداشتی که مدتها قبل در اعتماد منتشر کرد نوشته بود که سینمای ایران به مدیری با رویه دکتر مصدق نیاز دارد.
پوراحمد در یادداشت خود نوشته بود: سیفالله داد، معاون امور سینمایی دوره اصلاحات، از اهالی سینمای ایران بود و تجربهای که درباره این مدیر داشتیم، تلخ بود؛ اما عاملان ایجاد این تلخی نه خود او و روش کارش بلکه بدخواهانی از درون خود سینما بودند که موجب کنارهگیری او از مسئولیتش شدند. بعد از این تجربه تلخ معتقد هستم اگر معاون سینمایی از اهالی سینما نباشد بهتر است. در عین حال غیرسینماییهایی داریم که میتوانند تصدی امور را در سینما برعهده بگیرند و افراد قابلی هم هستند و تعدادشان هم کم نیست.
مدیری که مسئولیت سینمای ایران را برعهده میگیرد باید سینما را دوست داشته باشد؛ عاشق سینما باشد و عشق فیلم، نه اینکه اقوام خود را به سینما بیاورد و مثل مدیر فعلی علاقهمند نبودنش به سینما عیان و روشن باشد. مدیر جدید باید عاشق سینما باشد تا ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، علیرضا داودنژاد، رخشان بنیاعتماد، مانی حقیقی و اصغر فرهادی فیلم بسازند. مدیری که کوچک، بزرگ، جوان و پیشکسوت و البته افراد خوش فکر را وارد میدان فیلمسازی کند؛ به توانایی مانند امیر ثقفی امکان فیلمسازی بدهد؛ به افرادی که قابلیتهای خود را در ساخت فیلم ثابت کردهاند. ما شاهد شاهکارهایی بودیم که این افراد در سینما ساختند و حالا باید این نیروهای شگرف وارد میدان شوند و امکان فیلمسازی به دست بیاورند.
نکته دیگر درباره معاون سینمایی این است که اگر خودش چندان سینما نمیداند مشاوری در کنار او حضور داشته باشد که سینما را بلد باشد و روابط پیچیده درون سینما و روابط ناسالمی را که در پروسه تولید و توزیع و نمایش وجود دارد بداند و به مدیر منتقل کند تا دست کسانی را که اموال ما در سینما میربایند کوتاه کند. ما با خون جگر آثارمان را میسازیم و بعد باید شاهد این باشیم که فیلمها بدون مجوز در خیابان ها فروخته میشوند یا از تلویزیون پخش میشود. سالهاست به دنبال این هستم که رایت «خواهران قریب» را از حوزه هنری بگیرم، اما به نتیجهای نرسیدم و همواره وعده به زمانی نامعلوم داده میشود. در اینجا حق من ضایع میشود و حوزه هنری این کار را انجام میدهد و کسی هم پاسخگو نیست. فیلمهای ما از سوی بخشهای قانونی زندانی شده و نسخههای قاچاق آن همهجا میرود. یک مدیر سینمایی باید این وضعیت را بشناسد و به دنبال قانونی باشد که نهادینه شود و حقوق مسلم خلاقان آثار را پرداخت کند. ما انتظار داریم همانند کشورهای متمدن حقوق مولفان پرداخت شود.
مدیر بعدی باید آدمی باشد که سینمای ایران را به خاطر ایران بخواهد و به آدمهای خوندلخورده سینما که هویت و حیثیت سینما هستند احترام بگذارد و در عین حال فرصت مدیریت را امکانی برای راهاندازی دفتر سینمایی خود و خانوادهاش نداند. ما به مدیری در سینما نیاز داریم که مانند دکتر مصدق ایران را بیش از خودش دوست داشته باشد، در غیر این صورت همه کارها خراب میشود.
پ
ارسال نظر