انجماد رابطهها در سكوت سرد خانواده
عادت كرده بودم به اينكه هر كدام از دوستان و اقوام ازدواج ميكنند تا چند ماه بعد وقتي آنها را ميبينم سرزنده و شاد باشند...
سارا پيش از ازدواج دختري سرزنده و شاداب بود كه در جمع خانوادگي زبانزد بود و هرجا دورهم بوديم اولين كسي كه به جمع دعوت ميشد او بود. با شناختي كه از سارا داشتم ميدانستم آنقدر انرژي و خوشبيني دارد كه از هر شرايط بدي بتواند يك شرايط قابل قبول و نه ايدهآل بسازد. از طرف ديگر از آن دست دخترهاي نازك نارنجي نبود كه تا چيزي برخلاف نظرش باشد زمين و زمان را به هم بدوزد و بدقلقي كند؛ نه اصلاً او هميشه محوري بود كه دخترهاي فاميل دوست داشتند در جمعشان حاضر باشد. حالا تصور كنيد وقتي چنين دختري ازدواج ميكند و وارد زندگي زناشويي ميشود انتظار اين است كه پرشورتر و سرزندهتر شود اما اينطور نبود.
اولين بار كه او را ديدم اگرچه صورتش به لبخند عادت داشت و نه از سر رضايت بلكه از سر عادت ميخنديد اما كاملاً مشخص بود كه غمي در دلش دارد. اين غم آنقدر بزرگ بود كه نتوانسته بود پنهانش كند و بعد از آن شب ميهماني همه به اين نتيجه رسيدند كه در دل سارا غمي هست كه نه قدرت تغييرش را دارد و نه ميتواند پشت لبخندش پنهانش كند. آن طرف اين زندگي مجتبي بود، مردي كه سارا شش سال از زندگياش را صرف رسيدن به او كرده بود، پس قطعاً دوستش داشت و از نظر ما اين دوست داشتن كافي بود براي داشتن يك زندگي خوب اما انگار يك جاي كار اين زندگي تازه شروع شده اساسي لنگ ميزد.
چند وقت كه گذشت دور چشمان سارا كبود شد، بدنش به شدت ضعيف شد و موهايش به شدت شروع به ريزش كرد. هركدام از ما هم كه پيشقدم ميشديم براي اينكه بفهميم مشكل از كجاست نه تنها حرفي نميزد بلكه وانمود ميكرد زندگي شان گلستان است و آن دو نفر گل و بلبل. بعد از مدتي متوجه شديم سارا در زندگياش با بدرفتاري همسرش روبهرو است و اين براي زني كه شش سال تمام براي به دست آوردن يك مرد تلاش كرده شكست بزرگي بود.
سارا هر روز با شوهرش بيشتر از قبل به مشكل برميخورد و در مقابل همه مشاجرات، دنيايي از سرخوردگي، افسردگي و غم شديد در درونش جمع كرده بود. اگرچه سارا در زندگي مشتركش با مردي ازدواج كرده بود كه دچار بدرفتاري بود اما در جمع خانوادگيمان داشتيم مردي را كه با زني ازدواج كرده بود كه اتفاقاً خانم دچار بدرفتاري بود. اين قصه عادي است و درك حقيقت اين نوع زندگيها در هركسي وجود ندارد چون از نظر مردم زن مادامي كه همسرش معتاد، دزد يا خائن نباشد در زندگي مشكلي ندارد اما حقيقت چيزي وراي اين است.
دكتر مهين خدمتگزار، روانشناس و استاد دانشگاه: متأسفانه با همه تأكيد كردنهاي ما بر اين موضوع كه نقش محيط خانه و كانون خانواده به عنوان اولين جايگاه اجتماعي كه كودك، درون آن خود را مييابد بسيار مهم است اما باز هم ما شاهد اين هستيم كه در همين فضاها، رفتارها و اتفاقهايي رخ ميدهد كه در شكلگيري شخصيت و الگوهاي خشونت كودك بسيار تأثيرگذار است. پاسخدهي مناسب به نيازهاي كودك در سالهاي ابتدايي زندگي، برخورداري از فضايي آرام و بدون تنش و احساس امنيت همگي از عواملي است كه در صورت ناديده گرفته شدن، ميتواند احساس خشم و حقارت را در كودك ايجاد كند.
انجماد رابطهها در سكوت سرد خانواده
احساسي كه بعدها به شيوههاي مختلف از جمله بدرفتاري بروز ميكند. علاوه بر وجود تنش بين والدين و داد و فرياد در بين اعضاي خانواده به عنوان عامل مخرب در تربيت كودك، حتي بلند بودن صداي لوازم الكترونيكي و صوتي در خانه در تشديد ميل به خشونت در كودكان مؤثر است.
قطعاً با گذر زمان و افزايش سن كودك، هرچه مشاهدات كودك از رفتارهاي پرتنش ميان اعضاي خانواده بيشتر باشد با مشاهده كودك و ثبت در حافظه رفتاري او، الگوهاي رفتاري در وجودش شكل گرفته و نهادينه ميشود. در بسياري مواقع حتي شوخيهاي فيزيكي نيز سبب القاي رفتارهاي خشن در كودك ميشود به همين دليل خانوادهها و نزديكان بايد در نشان دادن هرگونه رفتاري در حضور كودك دقت كنند. يعني درست در مواقعي كه شما فكر ميكنيد فقط داريد شوخي ميكنيد بالعكس كودكتان از شوخي فيزيكي شما حس خشم و خشونت را ميگيرد و در درونش ضبط ميكند. در اين ميان نبايد از نقش تربيت غلط و سازشكارانه در تقويت رفتارهاي خشونتآميز كودك غافل شويم. نشان دادن مظلوميت بيش از حد مادر در مقابل لجبازيهاي فرزند، بروز رفتارهاي سازشكارانه و اطاعت از اوامر كودك سبب ايجاد اختلال نافرماني و كج خلقي و تقويت خشونت در وجود وي شده كه به مرور زمان زمينهساز مشكلات رفتاري از جمله بدرفتاري با همسر خواهد شد.
تكرار چرخه خشونت در نسلهاي بعد
يك تحقيق ميداني در جامعه هدف مورد بررسي من مشخص كرده است مرداني كه در دوران كودكي بازيهاي خشن ميكنند يا شاهد شوخيهاي خشن و درگيري پدر و مادرشان هستند در بزرگسالي و روابط با همسرشان مبتلا به بدرفتاري ميشوند. به همين دليل است كه من تأكيد ميكنم روي اين بعد تربيتي كودكانتان بيش از هميشه دقت كنيد. همچنين فرهنگهاي غلط حاكم برخانوادهها از جمله زنسالاري و مردسالاري در برخي خانوادهها، اعمال قدرت و زورگويي يكي از والدين نسبت به ديگري و رفتار همراه با توهين و تحقير پدر و مادر با يكديگر به شدت بر نهادينه شدن خشونت در وجود فرزند مؤثر است. فرزندي كه در كانون خانواده شاهد كتك خوردن مادر يا تحقير شدن پدرش است به شدت مستعد بروز رفتارهاي نابهنجار و خشونتآميز در سنين و دورههاي مختلف زندگي است و خود اين فرد بعدها در جريان زندگي با همسرش، چرخه معيوب رفتارهاي ناهنجار در خانواده را به حركت در ميآورد. البته عكس اين موضوع نيز صادق است، يعني مشاهده رفتار محبت آميز والدين نسبت به هم بر اساس همان قاعدهاي كه ميگوييم كودكان آنچه ميبينند را ميآموزند، موجب نهادينه شدن رفتار ملاطفتآميز در آنان ميشود و هنگام بزرگسالي و تشكيل زندگي مشترك شاهد اثرات عيني مشاهدات دوران كودكي آنان در رفتار امروزشان هستيم.
دكتر جليل صادقي، جامعهشناس: بدرفتاري اگرچه واژهاي ناملموس به نظر ميرسد اما در حقيقت جزو مهمترين آسيبهاي اجتماعي شناخته شده است كه از منظر جامعهشناسان و كارشناسان زندگي زوجين به عنوان يك عامل ويرانكننده به شمار ميرود. شايد براي شما هم به عنوان مخاطب بعضي از موارد غيرطبيعي و غيرواقعي بهنظر برسد اما آزار و اذيت شريك زندگي و بيتوجهي شوهر به زن و متقابلاً زن به شوهر موضوعي است كه اگرچه در جامعه ما نمونههاي عيني دارد اما هيچ مستند و ريشه ديني ندارد. بر عكس، در دين ما تأكيد فراوان بر خوش رفتاري با همسر شده است و نه تنها بر اساس آيات قرآن بلكه در احاديث و روايات شاهد توصيههاي فراوان بر نهايت خوش رفتاري و مهرباني با همسر هستيم.
حضرت محمد (ص) در خصوص اظهار محبت زن و مرد به يكديگر ميفرمايند:«هر چه ايمان انسان كاملتر باشد به همسرش بيشتر اظهار محبت مينمايد.» يا در حديث ديگري از حضرت رسول نقل است كه فرمودهاند: «جبرئيل به قدري در مورد زنان به من سفارش كرد كه گمان بردم كه طلاق دادن آنان سزاوار نيست مگر اينكه عمل زشتي از ايشان آشكار گردد.» حضرت زهرا(س) نيز فرمودند:«بهترين شما كسي است كه در برخورد با مردم نرمتر و مهربانتر باشد و ارزشمندترين مردم كساني هستند كه با همسرانشان مهربان و بخشندهاند.» پيامبر اكرم(ص) به عنوان الگوي كامل مسلمانان به قدري بر خوش رفتاري زوجين نسبت به هم و به ويژه رفتار خوب مرد نسبت به زن تأكيد دارند كه ميفرمايند:«بهترين شما مردى است كه با همسرش به خوبى رفتار كند و من از همه شما نسبت به همسرم خوشرفتارتر هستم.»
بد رفتاري فقط فيزيكي نيست
آنچه طرح آن در موضوع رفتار زوجين نسبت به هم ضروري و مهم است نوع رفتار با همسر است، چراكه خيلي از همسران نسبت به جنس رفتار خود وقوف ندارند و گاهي از بدرفتاري خود غافلند. از نظر من هرنوع خشونت فيزيكي، كلامي و عاطفي زن و مرد نسبت به هم ناهنجاري است. از نمونههاي متداول اين موضوع مثل ضرب و شتم كه بارزترين نمونه نشان دادن خشونت فيزيكي از طرف همسر است تا رفتارهايي مثل كوبيدن مشت بر ميز يا ديوار، پرتاب اشيا، فرياد زدن و دادوبيداد كردن، همچنين كاهش فاصله فيزيكي با طرف مقابل با حالت تهاجمي و عصبانيت حتي بدون تماس دست با بدن طرف مقابل، در دسته خشونتهاي فيزيكي قرار ميگيرد.
اگرچه در اين موضوع نمونههاي فيزيكي بيشمار و عيني است اما در همين مبحث ما نمونههاي رفتاري غيرفيزيكي مانند رفتاري و كلامي هم داريم و حتي سكوت سرد مداوم در خانه نوعي خشونت پنهان و وحشتناك است. بهانهجويي، تهديد و تحقير كردن، مقايسه كردن، تمسخر، بدگويي و توهين به شخص يا خانواده وي و ابراز تنفر از بستگان شخص، از جمله رفتارهاي خشونتآميز كلامي محسوب ميشود. سردي رفتار با طرف مقابل، قهر كردن، كاهش ساعات در خانه ماندن و دير برگشتن به منزل، غذا نخوردن در منزل و حضور نيافتن در ميهمانيهاي خانواده همسر نيز از رفتارهاي خشونتآميز عاطفي است. بروز هر يك از اين رفتارها در رابطه زناشويي زندگي هزاران زوج را در مراحل مختلف به بنبست ميكشاند و آثار روحي و رواني مخربي را براي هر يك از طرفين و فرزندان آنها به جاي ميگذارد.
خشونت بدترين شكل بدرفتاري است
اگر بخواهيم مجموع رفتارهاي بدزوجين نسبت به هم را اولويتبندي كنيم قطعاً خشونت به عنوان مهمترين عامل در بروز بدرفتاري زوجين نسبت به هم بيان ميشود و اين در حالي است كه شناخت علل و عوامل مؤثر در نهادينه شدن خشونت از اهميت ويژهاي برخوردار است. اينكه از زمان تولد، دوران كودكي، گذر نوجواني و روزهاي جواني در روزهاي رشد و شرايط خانوادگي و اجتماعي چه اتفاقي براي شخص ميافتد كه به مرحله بروز خشونت آن هم نسبت به شريك زندگياش ميرسد مسئله بسيار مهمي است. البته من معتقدم عوامل وراثتي و ژنتيكي هم در اين موضوع تأثيرگذار است. علاوه بر وراثت كه ميتواند در خلق و خوي فرد تأثيرگذار باشد، برخي عوامل نيز خشونت را در سرشت انسان ميكارد.
ريشههاي خشونت رفتاري يك زوج نسبت به همسرش را حتي ميتوان در عصبي بودن محيط زندگي جنين در رحم مادر و رشد وي در محيطي ناآرام پيش از تولد نيز بررسي كرد، چون اين عوامل نيز ميتوانند زمينهساز ايجاد ناآرامي و خشونت در وجود فرزند شوند كه بعدها در زندگي اين ناآرامي را در رفتارش بروز دهد. همچنين مادران سيگاري بيشتر از ديگران، جنين خود را در معرض ترشحات عصبي رحم قرار ميدهند و نوزاداني به دنيا ميآورند كه ذاتاً تحريكپذير و ناآرام هستند. كودكاني كه مشكل جسمي يا بيماريهاي خاص دارند يا دچار بيش فعالي هستند نيز از جمله ديگر مواردي هستند كه مستعد بروز خشونت در روابطشان با ديگران از جمله اعضاي خانوادهاند و به مرور زمان و با افزايش سن، اين خشونت را نسبت به ديگران نيز نشان ميدهند.
نظر کاربران
تمامی ما زنان دچار خشنونت خانوادگی هستیم این مسله انکار.ناپذیره.هر کدام از ما بنوعی .