چرا اقتصاد ایران مستعد تیولداری است؟
پرداختهای نجومی به مدیران دولتی موضوعی است که در روزهای اخیر به شدت فضای جامعه را تحت تاثیر قرار داد. حقوقهای میلیونی که اغلب به متصدیانی تعلق میگیرد که مجموعه تحت نظرشان به زحمت در حد استانداردهای معمول بهرهوری کار میکند.
شاید در نگاه اول این دو مساله کاملاً جدا از هم به نظر بیایند اما اگر دقیقتر بنگریم ارتباطی میتوان بین این دو پیدا کرد که نشان از نواقص سیستم اقتصادی ایران دارد. این اخبار جنجالی شاید بیش از هر چیز دوباره این سوال قدیمی را به ذهن متبادر کند که بالاخره سیستم اقتصادی ایران چیست و چه چارچوبی دارد که در آن چنین عجایبی رخ میدهد.
با رجوع به ادبیات اقتصادی به مکتبهای مختلفی برمیخوریم که هرکدام دلالتی برای اقتصاد ایران دارند. اما آنچه همیشه در اقتصاد ایران به دنبال آن بودیم چارچوبی است که بتواند بر تن اقتصاد ایران بنشیند و آن را توضیح دهد.
لازم به یادآوری است که سیستم فعلی تیولداری در اقتصاد ایران اندکی با مدل رایج سنتی آن متفاوت است. در تیولداری سنتی عملاً جان و مال رعیت در اختیار تیولدار یعنی کسی که اختیار بخشی از کشور به او واگذار شده بود، قرار داشت.
اما امروزه دیگر صحبت از جان و مال رعیت نیست بلکه مساله بر سر اختیارات بیحد و حصر و قدرت انحصاری اقتصادی شرکتهایی یا بعضاً شخصیتهای حقوقی است که با استفاده از نفوذ خود، یکتنه روندهای بازارها و قوانین بازی را در زمین اقتصاد عوض کرده و به نفع خود تغییر میدهند.
علی فرحبخش، تحلیل گر اقتصاد: «حکومتهایی که تاریخ به یاد دارد به دو شیوه ارائه شدهاند، یا به دست یک شهریار و خادمین وی که به عنوان وزرایی منصوب و مأذون از او، وی را در اداره قلمرو دولت یاری میدادند، یا به دست یک شهریارزاده و اشراف و خوانینی که مقام خود را نه از راه موهبت و مرحمت حاکم، بلکه به علت قدمت و اصالت خون تصاحب میکردند. این اشراف و خوانین قلمرو و رعایای خود را دارند که آنان را آقا و ارباب خود میشناسند و به طور طبیعی به آنها وابستهاند.
تاریخ ایران هم نشان میدهد قدرت شاهان به دلیل فقدان دستگاه دیوانسالاری و ارتش منظم به شدت محدود بود. قدرت واقعی وی فراتر از پایتخت نمیرفت. در عوض اقتدار وی در سطح محلی اندک بود، مگر آنکه از حمایت سرکردگان منطقهای برخوردار باشد. براساس پژوهشهای تاریخی «قاجاریان تشکیلات دولتی قابل اعتنایی نداشتند» و بیشک «در رفتار با اتباع خود به اعیان محلی وابسته بودند». مطابق طرح کلی ماکیاولی، شاه قاجار بیش از سلطان عثمانی به شاه فرانسه شباهت داشت.
ایل قاجار کنفدراسیون ایلی ترکزبانی بود که بیش از یک قرن بر ایران حکمرانی کرد. آنها با واسطه وزیران، درباریان، میرزایان، مستوفیان (حسابداران موروثی) و اشراف با القابی همچون ...السلطنه، ...الدوله و ...الممالک بر مرکز ریاست میکردند. اما بر بقیه کشور از طریق اعیان محلی- خانها، اربابان، تجار و مجتهدان- حکم میراندند. این افراد سرشناس منابع قدرت محلی خود را داشتند. حتی نیمقرن پس از تلاش نهچندان جدی برای تاسیس نهادهای حکومتی، ناصرالدینشاه سلطنت طولانی خود را در حالی به پایان برد که فقط استخوانبندی یک دولت مرکزی را بر جا گذاشته بود.
وزارتخانهها متعلق به خانوادههای میرزاهایی بود که از نخستین روزهای حکومت قاجار مقامهای مشابهی داشتند. آنها اسناد و مدارک دولتی را همچون پروندههای خصوصی خود تلقی میکردند و از آنجا که شاه حقوق منظمی به آنها نمیداد، مقامات خود را سرمایههای قابل خرید و فروش به دیگر اعضای خانوادههای دبیران میدانستند.
کارکنان وزارت مالیه، قدیمیترین و زیربناییترین نهاد حکومتی هم در پایتخت و هم در مراکز استانها بودند که از طریق مستوفیان (حسابداران) موروثی و مشیران (میرزابنویسان) اداره میشدند. خانواده مستوفیالممالک -که تبار آن به دوره صفویه میرسید- در سراسر قرن ۱۹ و تا دهه ۱۹۲۰، مناصب مهم را از پدر به پسر دست به دست کردند. دیگر خانوادههای مهم حکومتی - که بسیاری از آنان یا اهل آشتیان در مرکز ایران یا نور در مازندران بودند- به والیان (استانداران) در جمعآوری مالیات کمک میکردند. کشور به ۳۸ منطقه مالیاتی تقسیم میشد، که در دهه ۱۲۹۰ به ۱۸ منطقه کاهش یافت.
هر منطقه در ایام نوروز به مزایده گذاشته میشد و برنده آن -که معمولاً از بزرگانی بود که بیشترین پیشکش را به شاه تقدیم میکرد- فرمانی ملوکانه به همراه ردایی شاهانه دریافت میکرد و وی به عنوان والی منطقه در آن سال منصوب میشد.
(لرد) کرزن درآمد سالانه دولت ایران را در اواخر دهه 1270(1890) در حدود 52 میلیون قران (عشا میلیون دلار) برآورد کرده بود، که 80 درصد آن از مالیات زمین (های کشاورزی) تامین میشد و 20 درصد دیگر از ضرب سکه و دستگاه تلگراف به دست میآمد. هزینهها بیشتر متعلق به دربار -اصطبلها، کارگاهها، نگهبانان، سوارهنظامان و مستمریبگیران- بود. همچنین شامل سیلوهای دولتی و کمکهزینههای رهبران مذهبی و ایالتی میشد.
وزارت جنگ مدعی بود نیروی بزرگی به استعداد ۲۰۰ هزار تن در اختیار دارد. اما، در واقعیت شمار افراد منظم کشور که تنها نیروی منضبط و حقوقبگیر نظامی بود، به کمتر از هشت هزار نفر میرسید. این ارتش شامل یک نیروی توپخانه پنج هزارنفری با چهار دستگاه توپ منسوخ بود، که در میدان توپخانه به نمایش گذاشته شده بود.
دستگاه عدلیه نیز هر چند از سال 1213 وجود داشت، اما حضور چشمگیری در خارج از تهران نداشت. عبدالله مستوفی، یک مستوفی ارشد در خاطرات خود با دلتنگی به یاد میآورد که جامعه بدون دخالت دولت مرکزی به امور شرعی و قانونی خود رسیدگی میکرد. در میان ایلات، خانها عدالت را جاری میکردند، در میان دهقانان، کدخدایان، ریشسفیدان دهات و اربابان به دعاوی میرسیدند و در میان صنعتگران و بازرگانان، ریشسفیدان به این کار میپرداختند. در شهرهای بزرگ، نظام رسمی قضایی به دو بخش نسبتاً پیچیده، دادگاههای شرعی و عرفی تقسیم میشد.
در اصول، فقط شاه و نمایندگان بلافصل وی -والیان شاهزاده که صاحب خنجر سلطنتی بودند- صلاحیت گرفتن جان انسانها را داشتند. ولی در عمل، بیشتر تصمیمات قضایی، حتی در موارد مربوط به مرگ و زندگی، به مقامات محلی واگذار میشد.
به طور خلاصه قاجاریان فاقد یک دیوانسالاری متمرکز بودند و به اشراف محلی -روسای ایالات، رهبران مذهبی، تجار و زمینداران بزرگ- متکی بودند. در بیشتر مناطق نخبگان محلی از منابع قدرت و ارتباطات خود در دربار مرکزی برخوردار بودند. برخی نیز به واسطه پیوندهای نسبی و سببی با خاندان سلطنتی مربوط بودند.
زیر و بم اقتصاد تیولداری در گفتوگو با علی میرزاخانی
شاید عبارت اقتصاد تیولداری برای مخاطبان کمی دور از ذهن به نظر بیاید اما با اندکی کندوکاو در تاریخ میتوان رگههای مهمی از آن را در جایجای دنیا یافت. اما آنچه این مبحث خاکخورده را دوباره جذاب میکند، بروز ردپای آن در اقتصاد چند دهه اخیر ایران است. اما پرسش اصلی اینجاست که در دنیای مدرن امروز که دیگر خبری از حکومت مرکزی مقتدر و تامالاختیار و نیز کارگزاران حکومتی دارای حق مالکیت تمامعیار یافت نمیشود، چگونه میتوان انتظار تیول و تیولداری را داشت؟
■■■
اخیراً در سرمقالهای در روزنامه دنیای اقتصاد اشاره داشتید که اقتصاد ایران دچار عارضههای تیولداری است. پیش از این هم دکتر آخوندی رویه موجود در اقتصاد ایران را به «سوداگری» تشبیه کرده بودند. از آنجا که با شنیدن واژه سوداگری، چارچوبهای فکری مکتب مرکانتیلیسم به ذهن متبادر میشود، میخواهم این سوال را مطرح کنم که منظور شما دقیقاً چیست؟ از آنجا که مرکانتیلیسم یک مکتب فکری و دارای شجرهنامه در علم اقتصاد است اما تیولداری نوعی روش است که ممکن است برخی کارگزاران حکومتی در پیش بگیرند. به همین دلیل ممکن است اختلافنظری میان علمای اقتصادی شکل بگیرد که سوداگری بهتر میتواند وصف حال این روزهای اقتصاد ایران باشد تا تیولداری. با این توصیف وقتی از تیولداری حرف میزنید، دقیقاً از چه حرف میزنید؟
دقیقاً همینطور است که توصیف کردید. مرکانتیلیسم یک مکتب فکری است که سیاستهای اقتصادی اروپاییها بهویژه بریتانیا بیش از دو قرن، یعنی از قرن ۱۶ تا قرن ۱۸ میلادی، تحت تاثیر این مکتب بود. در واقع آدام اسمیت در برابر این مکتب فکری قرار داشت که قیام کرد و نتیجه اجرای آن، اتحاد قدرت سیاسی و قدرت تجاری حول نوعی ملیگرایی اقتصادی بود.
به عبارت دیگر به رسمیت شناخته شدن حق مالکیت برای قدرت تجاری در مرکانتیلیسم باعث ریشهدار شدن این قدرت در طول زمان و محافظت از سرمایههای مادی، انسانی و انباشت علم و تجربه در فعالیتهای اقتصادی شد و این همان چیزی است که در تیولداری غایب است.
نبود حق مالکیت در تیولداری باعث میشود که تیولداران هیچگونه احساس مسوولیتی برای محافظت از سرمایههای مادی و انسانی تیول تعلق گرفته به آنها نداشته باشند و به این نتیجه برسند که باید هرچه سریعتر بار خود را ببندند؛ چراکه معلوم نیست این حق انتفاع از تیول چه مدت زمانی برای آنها دوام داشته باشد.
فعالان چپ در ایران، معتقدند آنچه در اقتصاد ایران جاری است میتواند به نوعی نمادی از سرمایهداری دولتی باشد. حال با توجه به استدلالهای شما، در اقتصاد به ظاهر صنعتی امروز ایران نشانههای تیولداری را در کجای این اقتصاد میتوان یافت؟
فعالان چپ معمولاً سرمایهداری را معادل اقتصاد آزاد استفاده میکنند که البته خیلی هم دقیق نیست. فارغ از تفاوتهای سرمایهداری مدنظر چپها با اقتصاد آزاد، مفهوم سرمایهداری متضمن قواعد بازی خاصی بهویژه حق مالکیت، رقابت، انعطافپذیری قیمتها و مواردی مشابه است که باید معادل این قواعد را در سرمایهداری دولتی شاهد باشیم.
به نظر میرسد بهترین مثال درباره نظام تیولداری در ایران، قدرت گرفتن طبقه تیولدار در دوره قاجار است. هرچند دوره فعلی با دوره قاجار قابل مقایسه نیست اما به یک نقطه مشترک میان این دو دوره میتوان اشاره کرد. در هر دو دوره شاهد پراکندگی مراکز قدرت هستیم. در حال حاضر دولت به ظاهر حاکم مبسوط الیدی در اقتصاد ایران است اما در عمل اینگونه نیست و قدرت اقتصادی به نوعی تقسیم شده است. با وجود این چقدر میتوان تیولداری را تنها به دولت منسوب کرد؟
تیولداری را از این جهت میتوان به دولت منسوب کرد که ریشه گرفتن این نوع مناسبات عمدتاً تحت تاثیر سیاستهای اقتصادی دولتها بوده است؛ اگرچه مناسبات تیولداری را میتوان در حوزههایی فراتر از دولت هم دید اما اصلاح این مناسبات در اختیار دولت است که متاسفانه بهدلیل ذینفع بودن دولتمردان در تحکیم این مناسبات، انگیزه کافی برای اصلاح وجود ندارد. ولی این اختیارات همیشه برای دولت محفوظ بوده است که در جهت عبور از اقتصاد تیولداری بتواند سیاستگذاری کند.
بهعنوان نمونه، در خصوص ماجرای فیشهای نجومی که یکی از عوارض اقتصاد تیولداری است به دولت اجازه کامل داده شده است که برای محدوده فراتر از دولت تصمیمگیری کرده و نسبت به اصلاح حقوقهای نامتعارف در تمام نهادها سیاستگذاری کند.
در تیولداری سنتی، گسترش قلمرو دولت جز با توسعه قلمرو سرزمینی میسر نبود و به همین دلیل میل به فتوحات سرزمینی از دیرباز وجود داشت، اما در تیولداری مدرن نیازی به توسعه سرزمینی برای افزایش حجم دولت وجود ندارد؛ چراکه نوع تیول از «قطعات سرزمینی» به «بنگاههای اقتصادی» تغییر شکل یافته است. در تیولداری مدرن، زایش هرمی بنگاههای اقتصادی، جایگزین توسعه قلمرو سرزمین شده است که به نوبه خود باعث افزایش روزافزون حجم دولت میشود.
آیا تیولداری با بخشهای غیردولتی فعال در حوزه اقتصاد نیز ارتباطی دارد؟
با توجه به اینکه در تیولداری مدرن، این بنگاههای اقتصادی دولتی، نیمهدولتی و شبهدولتی هستند که بهعنوان تیول باعث شکلگیری مناسبات تیولداری میشوند و از طرف دیگر هم تیولداران و هم دولتمردان بهعنوان صاحبان تیول در تداوم این مناسبات ذینفع هستند، از همین رو به بنگاههای اقتصادی غیردولتی به چشم رقیب نگریسته میشود که میتواند تداوم حیات تیولداری را تهدید کند.
نتایج تشدید عارضه تیولداری در اقتصاد چیست و چه عواقبی نظام سیاسی را تهدید میکند؟
این مساله میتواند پیامدهای مختلفی داشته باشد اما اساساً میتوان گفت تشدید مناسبات تیولداری از یکسو بهتدریج باعث نابودی بخش خصوصی میشود و از سوی دیگر با توجه به اینکه بخش عمده تخصیص منابع بهجای بودجه عمومی از طریق بنگاههای اقتصادی صورت میگیرد میتواند امکان اعمال حاکمیت توسط نهادهای حاکمیتی را تحتالشعاع مناسبات خود قرار دهد.
کدام سیاستها در سه دهه گذشته، به گسترش تیولداری در ایران منجر شدهاند؟
همه سیاستهایی که فضای کسبوکار را برای رشد و نمو و شکلگیری بخش خصوصی نامساعد میکند روی دیگر سکهای است که هدف پنهان گسترش تیولداری را در دل خود دارد.
با این اوصاف، راه جلوگیری از گسترش تیولداری چیست؟
اول از همه باید اصل جدایی تجارت از سیاست به رسمیت شناخته شود؛ یعنی فعالیتهای اقتصادی باید از فعالیتهای سیاسی بهطور کامل از هم منفک شوند. شبیه همان قانونی که متضمن منع فعالیت نظامیها در فعالیتهای سیاسی است باید قانونی نیز برای همه صاحبمنصبان وضع شود که متضمن منع فعالیتهای اقتصادی توسط آنان باشد. این اصل در دنیای پیشرفته پذیرفته شده است که صاحبمنصبان بهدلیل اینکه برای بیتالمال تصمیم میگیرند، نباید در فعالیتهای اقتصادی ذینفع باشند.
دقیقاً به همین دلیل هر فردی که یک پست دولتی را عهدهدار میشود باید مدیریت همه فعالیتهای اقتصادی خود را به نهادهای خاصی واگذار کند؛ به شکلی که همه ارتباطهای وی با مدیریت داراییهایش قطع شود و در صورت اثبات تداوم ارتباط، مجازاتهای سختی را متحمل شود.
نحوه خصوصیسازی بنگاههای بزرگ دولتی تا چه میزان در دامن زدن به این امر موثر بوده است؟
بهنظر من، روح سیاستهای کلی اصل ۴۴ میتواند مقدمهای برای حرکت به سمت جدایی تجارت از سیاست باشد. البته جزییات پیچیدهای در این مسیر وجود دارد، اما اگر در خصوص مقصدی که میخواهیم به آن برسیم اجماع حاصل شود، جزییات پیچیده قابلحل است.
در واقع مهمترین اشکالی که باعث زمینگیر شدن سیاستهای کلی اصل 44 شده است، این است که اجرای این سیاستها به افرادی از دولتمردان سپرده میشود که در عدم اجرای این سیاستها ذینفع هستند نه اجرای آن!
آیا میتوان امید داشت مساله حقوقهای نجومی و بهرهوری پایین بنگاههای تولیدی که امروز به عنوان یک مطالبه عمومی مطرح شده است، در چارچوب سیاستهای فعلی قابل حل باشد؟
در این خصوص دو نظر وجود دارد؛ برخیها تلاش دارند مساله حقوقهای نجومی را یک مساله فرعی معرفی کنند که میتواند مانع اصلاحات جدی اقتصادی بشود، اما نظر دوم این است که اصلاح حقوقهای نجومی در بخش دولتی بخش مهمی از چینش تکههای پازل اصلاحات اقتصادی است که حتی اگر منفک از سایر بخشها انجام شود بسیار کارگشا خواهد بود که به اعتقاد من نظر دوم صحیح است.
باید توجه داشت که هر اقدامی که باعث امتیاززدایی از جذابیتهای بخش دولتی برای ثروتاندوزی شود میتواند به رشد و توسعه بخش خصوصی کمک کند و باید از آن استقبال کرد. طرفداران نظر اول حرف حقی را میزنند که برداشتی باطل در دل آن وجود دارد و آن اینکه حقوقها باید در ارتباط با عملکردها تعیین شود، اما این فرمول مختص بخش خصوصی است نه بخش دولتی! در تمام دنیا حتی در سرمایهدارترین کشور جهان یعنی آمریکا که متهم به بیعدالتی است، حقوق دولتمردان بدون ارتباط با عملکرد تعیین میشود و رقمی ثابت، مشخص و فیکس است، ضمن اینکه از پاداش یا اضافهکار و موارد مشابه هم خبری نیست. البته این روش مبانی کارشناسی خود را دارد که در جای خود میتوان به آن پرداخت و نتیجه هم داده است.
در یک عبارت کلی میتوان گفت راه خلاصی از تیولداری اجرای دقیق سیاستهای کلی اصل ۴۴ است که بر اساس آن، بنگاههای دولتی یا باید منحل شوند یا به بخش خصوصی واگذار شوند یا بهعنوان نهادی حاکمیتی بهرسمیت شناخته شوند.
اما میدانیم که این امر یکشبه محقق نخواهد شد و یک هدفگذاری همهجانبه نیاز دارد. اما در قدم اول باید برای مرحله گذار به مقصدی که در آن همه دولتمردان از بنگاهداری چه دولتی و چه خصوصی منع میشوند فکری کرد. شاید یکی از راهحلها این باشد که فکر کنیم چگونه میشود همه بنگاههای دولتی در مرحله اول از وزارتخانههای مربوطه منفک شوند تا وزرا نفعی در دودستی چسبیدن به بنگاهها نداشته باشند.
دلیل این پیشنهاد این است که همانطور که اشاره شد راهحل میانهای که از اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ استخراج و منجر به شکل گرفتن بنگاههای خصولتی و شبهدولتی شده است در تضاد کامل با روح این سیاستهاست. در کل بهنظر میرسد در نحوه اجرای این سیاستها یک تجدیدنظر اساسی لازم است که بتواند ما را به مقصدی که در آن بنگاههای خصولتی و شبهدولتی وجود ندارند، برساند.
یکی از سیاستهایی که میتواند سرعت ما را در عبور از اقتصاد تیولداری و رسیدن به مقصدی که در آن تجارت و سیاست از هم جدا هستند، افزایش دهد امتیاززدایی از پستهای دولتی است.
همه این اتفاقات باعث حاکمیت قواعد بازی خاصی در اقتصاد ایران شده است که عجم اوغلو از آن به نهادهای بهرهکش تعبیر میکند. این نهادها (قواعد بازی) مانع اصلی شکلگیری بخشخصوصی هستند اما اگر فرآیند امتیاززدایی از دولت آغاز شود با جابهجایی عظیم منافع خاصی که در مناسبات تیولداری فعلی وجود دارد میتوان امیدوار بود که بستر نهادی لازم برای عبور از تیولداری فراهم شود.
نظر کاربران
متاسفانه در دولت هرکی صندلی میگیره خیالش بابت حقوق ودرامد راحت میشه.اما اگر به بخش خصوصی مراجعه شود مدیری که خروجی نداشته باشه اخراج میشه.سوای اینها باند بازی ومفت خوری عادت شده.اکثر فارغ التحصیلان دوست دارند در دولت حقوق بگیرند که خیالشان راحت باشه.البته دولت حقوق کارکنانش را از جیب سایر اقشار جامعه وصول وبه این دسته مفت خوران پرداخت میکنه.