وضعیت ناگوار محیط زیست
يكي از فعاليتهاي جاري بشر پيدا كردن تمدنهاي گمشده است.
روزنامه شهروند: يكي از فعاليتهاي جاري بشر پيدا كردن تمدنهاي گمشده است. حفاريهاي وسيع در سراسر جهان با هدف پيدا كردن آثاري از تمدن انسان كه به دلايلي نابود و فراموش شدهاند، جزو فعاليتهاي هيجانانگيز است. بشري كه از آغاز تمدن آن در روي زمين فقط ١٠هزار سال گذشته است تاکنون دورههای گوناگون از تمدن گمشده داشته است.
از ميان رفتن تمدنهاي بشري به دلايل گوناگون ازجمله حوادث طبيعي مثل آتشفشان يا طوفان و خشكسالي و... و يا دلايل اجتماعي و انساني مثل جنگ و بيماريهاي واگير و... رخ داده است. فقط طي چند دهه گذشته برخي از بقاياي تمدنهاي قديمي كشف و به گنجينه تمدني بشر افزوده شدند؛ بنابراين از ميان رفتن آباديها و تمدنها و آثار زندگی در طول تاريخ کوتاه بشر امري غيرمنتظره نبوده و نيست. ولي اين پديده به دلايلي در حال تبديل شدن به وضعيت خطرناكي است؛ چرا كه بشر در گذشته نوعي از زندگي طبيعي را تجربه ميكرد و تصرف او در طبيعت بسيار محدود بود.
همچنين رويدادهاي اجتماعي نيز بهطور معمول ابعاد محدودي داشت؛ ولي امروز قدرت بشر بسیار افزایش یافته است؛ نهتنها ابعاد اجتماعات بشري دهها و صدها برابر شده، بلكه تواناييهاي آن در دخل و تصرف در طبيعت به نحو وحشتناكي رشد داشته است. مشكل اصلي نيز افزايش قدرت بشر نيست، چرا كه چيز مطلوبي است. مشكل واقعي اين است كه در برخي جوامع به موازات افزايش قدرت، كنترلپذيري او زياد نشده است؛ به عبارت ديگر قدرت روزافزون بشر حالت تخريبي پيدا كرده است؛ ولي توان سازندگي و ترميمي آن متناسب با توان تخریبی آن نیست.
چندي پيش خبري دريافت شد كه در يكي از درياچههاي آب شيرين داخل كشور كه البته در مناطق دورافتاده زاگرس قرار دارد، براي صيد ماهي نارنجك دستسازي را در درياچه منفجر ميكنند و در پی آن ماهيهاي مرده بر اثر موج انفجار روي آب ميآيند و صيد ميشوند. اين شيوه را ظاهرا از برخي ماهيگيران روسي ياد گرفتهاند، در حالي كه بشر در گذشته چنين رفتاري با محیطزیست خود نداشت و به اندازه مصرف خودش صيد ميكرد؛ آن هم به شيوههاي عادي و سنتی و دارای اثرات محدود.
اين نحوه رفتار و صید ما را به ياد كشتار بوفالوهاي آمريكاي شمالي به دست مهاجمان اروپایی مياندازد كه با تكيه بر سلاح آتشين صدهاهزار بوفالو را بيجهت صيد ميكردند و از سرهاي آنها تپههاي بزرگ ميساختند!
واقعيت اين است كه قدرت تخريب جهان ابتدا نزد انسان غربي شكل گرفت ولي آنان خيلي زود متوجه شدند كه اگر نتوانند اين قدرت را مهار كنند، خودشان نيز نابود خواهند شد؛ به همين دليل است كه قدرت ترميم خود را به موازات آن افزایش دادند و با مقررات بسيار سخت و اعمال فرآيندهاي دقيق و علمي، نهتنها توانستند جلوي تخريب محیطزیست را بگيرند، بلكه آن را احيا و بازسازي كردند و در مواردي نيز بر قهر طبيعت غلبه كردند و مانعِ از ميان رفتن شهرها و اجتماعات انساني شدند. نمونه جالب آن بهرهبرداري متناسب از منابع چوب جنگلهاي كشورهاي غربي و در عین حال جلوگيري از كاهش مساحت آن است كه حتي افزايش نسبي جنگلها را در اين كشورها شاهد هستيم.
آنچه كه گفته شد مقدمهاي براي فهم وضعيت ناخرسندكننده رفتار خودمان در ايران با مسأله محیطزیست و بهرهبرداري از منابع آن است. رفتاري كه به مرور زمان و با سرعت در حال از ميان بردن روستاها و حتي شهرها و جابهجاييهاي بزرگ جمعيتي خواهد شد. گزارش امروز روزنامه «شهروند» درباره تخليه روستاهاي دشت مسيله در قم از اين نمونه است. منطقهاي كه از مركز و پايتخت كشور چندان دور نيست. برداشتهاي بيرويه بر اثر تغييرات فناوري ازجمله استفاده از پمپ آب و نيز بيتوجهي و فقدان آيندهنگري موجب شده كه روستاهاي آباد به مرور خالي از سكنه شوند و در بهترين حالت فقط به يك منطقه براي سكونت تعدادي افراد تبديل شوند كه فاقد قدرت توليد و اداره زندگي هستند.
بهطور قطع اينها فقط يك نمونه كوچك از چيزي است كه در كشور ما در حال رخ دادن است. در اين مورد هيچكس را نميتوانيم مسئول بدانيم، جز خودمان. آنچه كه در سطح سياست ميبينيم جز مجادله در امور بيهوده و منافع گروهي نيست.
سالها پيش بر اثر بيتوجهي به درياچه اروميه، كمكم در وضعيت بحراني قرار گرفتيم و اگر روند گذشته ادامه مییافت، انتظار بود كه با فاجعه زیستمحیطی مشابه آنچه كه در درياچه آرال شوروی سابق رخ داد، مواجه شويم؛ فاجعهای که كل منطقه را نابود كرد؛ ولی خوشبختانه در سه سال اخیر اتخاذ برخي سياستها موجب تعديل اين مشكل شده و تا حدي درياچه اروميه احيا شده است.
درياچه اروميه تبديل به مسألهاي در سطح افكار عمومي شد، براي جلوگيري از مشكلات مشابه بايد موارد ديگر نيز تبديل به مسأله افكار عمومي شود. متأسفانه افراد ضعیف قادر نيستند كه مسائل و مشكلات خود را برجسته كنند و كمتر كسي هم به كمك آنان ميشتابد. اين مردم در مناطق روستايي خود زندگي آرام و قابل تحملي داشتند، ولي با قطع شريان حياتي آنان يعني آب، زندگي نيز از روستايشان رخت برخواهد بست و آنان چارهاي ندارند جز اينكه به حاشيه شهرها كوچ كنند و معضل حاشيهنشيني نيز بر سایر امور و معضلات شهري افزوده خواهد شد. واقعيت اين است كه اداره امور جامعه تا حدي سهل و ممتنع است.
سهل است، آن طور كه در گذشته بهويژه در دهه گذشته انجام داديم و چنان رفتار كرديم كه گويي يك ترميناتور يا ويرانگر محیطزیست بودهايم و احتمالا ممتنع است، اگر بخواهيم با معيارهاي عقلاني و آيندهنگرانه عمل و رفتار كنيم.
از ميان رفتن تمدنهاي بشري به دلايل گوناگون ازجمله حوادث طبيعي مثل آتشفشان يا طوفان و خشكسالي و... و يا دلايل اجتماعي و انساني مثل جنگ و بيماريهاي واگير و... رخ داده است. فقط طي چند دهه گذشته برخي از بقاياي تمدنهاي قديمي كشف و به گنجينه تمدني بشر افزوده شدند؛ بنابراين از ميان رفتن آباديها و تمدنها و آثار زندگی در طول تاريخ کوتاه بشر امري غيرمنتظره نبوده و نيست. ولي اين پديده به دلايلي در حال تبديل شدن به وضعيت خطرناكي است؛ چرا كه بشر در گذشته نوعي از زندگي طبيعي را تجربه ميكرد و تصرف او در طبيعت بسيار محدود بود.
همچنين رويدادهاي اجتماعي نيز بهطور معمول ابعاد محدودي داشت؛ ولي امروز قدرت بشر بسیار افزایش یافته است؛ نهتنها ابعاد اجتماعات بشري دهها و صدها برابر شده، بلكه تواناييهاي آن در دخل و تصرف در طبيعت به نحو وحشتناكي رشد داشته است. مشكل اصلي نيز افزايش قدرت بشر نيست، چرا كه چيز مطلوبي است. مشكل واقعي اين است كه در برخي جوامع به موازات افزايش قدرت، كنترلپذيري او زياد نشده است؛ به عبارت ديگر قدرت روزافزون بشر حالت تخريبي پيدا كرده است؛ ولي توان سازندگي و ترميمي آن متناسب با توان تخریبی آن نیست.
چندي پيش خبري دريافت شد كه در يكي از درياچههاي آب شيرين داخل كشور كه البته در مناطق دورافتاده زاگرس قرار دارد، براي صيد ماهي نارنجك دستسازي را در درياچه منفجر ميكنند و در پی آن ماهيهاي مرده بر اثر موج انفجار روي آب ميآيند و صيد ميشوند. اين شيوه را ظاهرا از برخي ماهيگيران روسي ياد گرفتهاند، در حالي كه بشر در گذشته چنين رفتاري با محیطزیست خود نداشت و به اندازه مصرف خودش صيد ميكرد؛ آن هم به شيوههاي عادي و سنتی و دارای اثرات محدود.
اين نحوه رفتار و صید ما را به ياد كشتار بوفالوهاي آمريكاي شمالي به دست مهاجمان اروپایی مياندازد كه با تكيه بر سلاح آتشين صدهاهزار بوفالو را بيجهت صيد ميكردند و از سرهاي آنها تپههاي بزرگ ميساختند!
واقعيت اين است كه قدرت تخريب جهان ابتدا نزد انسان غربي شكل گرفت ولي آنان خيلي زود متوجه شدند كه اگر نتوانند اين قدرت را مهار كنند، خودشان نيز نابود خواهند شد؛ به همين دليل است كه قدرت ترميم خود را به موازات آن افزایش دادند و با مقررات بسيار سخت و اعمال فرآيندهاي دقيق و علمي، نهتنها توانستند جلوي تخريب محیطزیست را بگيرند، بلكه آن را احيا و بازسازي كردند و در مواردي نيز بر قهر طبيعت غلبه كردند و مانعِ از ميان رفتن شهرها و اجتماعات انساني شدند. نمونه جالب آن بهرهبرداري متناسب از منابع چوب جنگلهاي كشورهاي غربي و در عین حال جلوگيري از كاهش مساحت آن است كه حتي افزايش نسبي جنگلها را در اين كشورها شاهد هستيم.
آنچه كه گفته شد مقدمهاي براي فهم وضعيت ناخرسندكننده رفتار خودمان در ايران با مسأله محیطزیست و بهرهبرداري از منابع آن است. رفتاري كه به مرور زمان و با سرعت در حال از ميان بردن روستاها و حتي شهرها و جابهجاييهاي بزرگ جمعيتي خواهد شد. گزارش امروز روزنامه «شهروند» درباره تخليه روستاهاي دشت مسيله در قم از اين نمونه است. منطقهاي كه از مركز و پايتخت كشور چندان دور نيست. برداشتهاي بيرويه بر اثر تغييرات فناوري ازجمله استفاده از پمپ آب و نيز بيتوجهي و فقدان آيندهنگري موجب شده كه روستاهاي آباد به مرور خالي از سكنه شوند و در بهترين حالت فقط به يك منطقه براي سكونت تعدادي افراد تبديل شوند كه فاقد قدرت توليد و اداره زندگي هستند.
بهطور قطع اينها فقط يك نمونه كوچك از چيزي است كه در كشور ما در حال رخ دادن است. در اين مورد هيچكس را نميتوانيم مسئول بدانيم، جز خودمان. آنچه كه در سطح سياست ميبينيم جز مجادله در امور بيهوده و منافع گروهي نيست.
سالها پيش بر اثر بيتوجهي به درياچه اروميه، كمكم در وضعيت بحراني قرار گرفتيم و اگر روند گذشته ادامه مییافت، انتظار بود كه با فاجعه زیستمحیطی مشابه آنچه كه در درياچه آرال شوروی سابق رخ داد، مواجه شويم؛ فاجعهای که كل منطقه را نابود كرد؛ ولی خوشبختانه در سه سال اخیر اتخاذ برخي سياستها موجب تعديل اين مشكل شده و تا حدي درياچه اروميه احيا شده است.
درياچه اروميه تبديل به مسألهاي در سطح افكار عمومي شد، براي جلوگيري از مشكلات مشابه بايد موارد ديگر نيز تبديل به مسأله افكار عمومي شود. متأسفانه افراد ضعیف قادر نيستند كه مسائل و مشكلات خود را برجسته كنند و كمتر كسي هم به كمك آنان ميشتابد. اين مردم در مناطق روستايي خود زندگي آرام و قابل تحملي داشتند، ولي با قطع شريان حياتي آنان يعني آب، زندگي نيز از روستايشان رخت برخواهد بست و آنان چارهاي ندارند جز اينكه به حاشيه شهرها كوچ كنند و معضل حاشيهنشيني نيز بر سایر امور و معضلات شهري افزوده خواهد شد. واقعيت اين است كه اداره امور جامعه تا حدي سهل و ممتنع است.
سهل است، آن طور كه در گذشته بهويژه در دهه گذشته انجام داديم و چنان رفتار كرديم كه گويي يك ترميناتور يا ويرانگر محیطزیست بودهايم و احتمالا ممتنع است، اگر بخواهيم با معيارهاي عقلاني و آيندهنگرانه عمل و رفتار كنيم.
پ
ارسال نظر