چرا روسها مقابل کودتای نظامی ترکیه ایستادند؟
سید احمد حسینی، کارشناس ارشد مسائل اورآسیا در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: موفقیت کودتای نظامی با پیامدها و تغییرات غیرقابل پیشبینی، بدترین اتفاق ممکن برای کشوری مانند روسیه بود.
فدراسیون روسیه یکی از کشورهایی است که نحوه برخورد آن با کودتای نظامی در ترکیه، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این توجه از آن جهت است که روابط دو کشور در ماه های گذشته پس از حادثه سرنگونی جنگنده سوخوی روسی توسط هواپیماهای جنگی ترکیه بشدت تیره شده و روسیه مبادرت به اعمال یک سلسله اقدامات تنبیهی و تحریمی علیه آنکارا کرده بود و تنها چند روز قبل از حادثه کودتا با نامه عذرخواهی اردوغان خطاب به پوتین، تغییرات در مسیر عادی سازی روابط آغاز شده بود.
در چنین شرایطی، انتظار طبیعی این بود که روسیه، در لحظه خطر و تهدید، انتقام خود را از ترک ها می گرفت و اجازه می داد کودتای نظامی در مسیر موفقیت و سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش رود اما اخباری که منتشر گردید حکایت از این داشت که نه تنها مسکو چنین اقدامی نکرده بلکه با تمام توان در جهت حمایت از نظام سیاسی حاکم ترکیه قدم برداشته است به نحوی که وزیر خارجه ترکیه پس از پشت سرگذاشتن کودتا، از میان همه کشورها، حمایت روسیه را قوی ترین موضعیگیری در هنگامه کودتا دانست. علاوه بر این اعلام گردید که روسها قبل از وقوع کودتا، پیام ها و مکالمات کودتاچیان را در اختیار ترک ها قرار داده و آنها را از حادثه مطلع ساخته اند.
با این وجود نمی توان در مورد نقش روسیه در پیشگیری از وقوع کودتا در ترکیه نظر اغراق آمیز داد اما به هر حال این واقعیت را می توان اذعان داشت که روس ها موافق برهم خوردن حاکمیت سیاسی ترکیه و روی کار آمدن قدرت دیگری نبوده اند. همین امر یک سوال اساسی و مهم است که دلائل و بسترهای چنین برداشتی چیست و چرا روسها علی رغم کشمکش ها، اینگونه در برابر کودتا موضع گرفته اند.
در این نوشته تلاش می گردد دلائل این امر مورد بررسی قرار گیرد. اما در ابتدای امر باید به اهمیت عنصر واقع گرائی رهبران روابط دو کشور در درک واقعیت های موجود و رسیدن به نقطه تصمیم برای بازسازی روابط توجه نمود:
الف- واقع گرائی و توجه به حد کشش بحران:
مهمترین وجه تنش در روابط روسیه و ترکیه، ویژگی های شخصیتی و نقش رهبران دو کشور یعنی ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان بود. نوع نگاه هر دو این بود که روابط فیمابین را باید به گونه ای مدیریت نمایند که خروجی آن قابل دفاع و با آبرو باشد.
در ماجرای سرنگونی هواپیمای روسی، بعد حیثیتی و پرستیژ آن اهمیت زیادی پیدا کرده بود و هیچ طرفی نمی خواست به آسانی از موضع خود کوتاه آمده و بازنده دعوا باشد. روسیه بعنوان کشور در حال احیاء مجدد و بازگشت به قدرت در جهان بخصوص خاورمیانه و ترکیه بعنوان کشوری که آمال امپراطوری عثمانی را دنبال و تعلق به ناتو به آن اطمینان و قدرت می داد.
برای مدیریت شرایط سخت پس از این حادثه هر دو کشور همه ظرفیتهای خود را علیه یکدیگر بکار بردند. فرآیندی که در پیش گرفته شد شکل فرسایشی به خود گرفت و این در حالی بود که طرفین با محدودیت ها و تنگناهای جدی مواجه بودند.
روسیه هر چند تلاش کرد کشورهای دیگر را در مراودات اقتصادی، تجاری، گردشگری و غیره جایگزین ترکیه نماید اما توانمندیهای آنکارا و تنش گسترده ای که مسکو با شرکای غربی و آمریکا پیدا کرده بود اجازه نمی داد که رویاروئی با ترکیه بدون محدودیت ادامه یابد و این تقابل کشش محدود و خاص خود را داشت. از سوی دیگر در ترکیه نیز محدودیت های آزاردهنده ای مشاهده می شد. تبعات و پیامدهای موضعگیری نادرست ترکیه در بحران سوریه و فرسایشی شدن آن که پیامدهای سیاسی و امنیتی آن به داخل ترکیه سرایت کرده بود، تنش در روابط با اسرائیل و برخی اختلاف نظرهای با کشورهای اروپائی و فرصتهای بسیار از دست رفتن تعامل اقتصادی، تجاری و گردشگری با روسیه، اقتصاد ترکیه را کاملا در شرایط دشواری قرار داده بود.
دشواریها و تنگناهای فراروی، رهبران دو کشور را بسوی مرزهای واقع بینی هدایت و در نهایت این ترکیه بود که زمان پایان بازی را تشخیص و با نامه اردوغان به پوتین، ختم غائله اعلام و پوتین نیز که شخصیت عملگرایانه دارد متوجه شد که باید فرصت را معتنم شمرده و شرایط را به حالت عادی بازگرداند. به همین خاطر بلافاصله دستورات لازم صادر و اقدامات جهت شروع مجدد تعاملات آغاز گردید.
ب- نیازهای متقابل:
اشاره گردید روسیه و ترکیه با روابط گسترده در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، هم پوشانی زیادی برای تامین نیازهای متقابل دو کشور ایجاد کرده اند.
حجم عظیم سرمایه گذاری ترک ها در بخش های اقتصادی روسیه، تعاملات گسترده دو کشور در بخش انتقال انرژی به اروپا، جاذبه بسیار بالای فرصت های گردشگری ترکیه برای روسها، فعالیتهای گسترده ترکیه در مناطق و جمهوری های فدراسیون روسیه و مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، دو کشور را به همگرائی بالائی کشانده که خارج شدن از آن به آسانی میسر نمی باشد.
این نیاز متقابل اهمیت بسیار بالای استراتژیکی برای طرفین ایجاد نموده که در تنش روی داده مشخص گردید هیچ یک برای مدت زیاد نمی توانند آن را ادامه دهند و فقط بدنبال یک فرصت محدود و تعریف شده هستند تا حرف خود را به کرسی نشانده و با شکل آبرومندانه و قابل قبولی از معرکه خارج شوند چرا که بخش خصوصی و غیردولتی دو کشور نیز چنین وضع را برای مدت زیاد نمی توانست تحمل کند.
پ- تنگناهای ژئوپلتیک روسیه:
فدراسیون روسیه بعنوان بزرگترین کشور جهان، هر چند ظرفیتها و پتانسیل های بزرگی در بخش های دارای مزیت دارد اما در عین حال از محدودیت ها و تنگناهای قابل توجهی نیز رنج می برد. یکی از این نقاط آسیب و تنگنا، محدودیت در دسترسی به آبهای آزاد است که روی توان نظامی و بازدارندگی این کشور اثر مستقیم دارد چرا که قدرت نقش آفرینی این کشور در دریای سیاه متاثر از این امر می باشد. این عامل نه تنها در ارتباط با ترکیه بلکه در مورد اوکراین نیز مصداق داشت و یکی از عوامل مهم نگرانی و دخالت روسیه در بحران اوکراین و ضمیمه نمودن شبه جزیره کریمه به خاک خود، احساس خطر از دست رفتن توانمندهای خود در اثر تحولات سیاسی آن کشور بود. در مورد کودتای نظامی ترکیه نیز روسها با توجه به پیشروی های نیروهای غرب و ناتو به سمت مناطق پیرامونی خود، احساس خطر کردند که ممکن است نظام سیاسی آینده ترکیه برای آنها محدودیت های بیشتری ایجاد نماید.
ت-نقش عنصر ثالث:
علی رغم اختلاف نظر روسیه و ترکیه در موضوعات متعدد منطقه ای و بین المللی، ماجرای سقوط جنگنده روسی توسط ارتش ترکیه، حادثه بسیار تحریک کننده ای بود که به سرعت مناسبات دو کشور را وارد مرحله بحرانی نمود و این امر، شرایطی مطلوب و ایده آل برای مجموعه غرب بویژه ایالات متحده آمریکا و کشورهای افراطی عربی در منطقه بود. اکنون که حادثه کودتای نافرجام در ترکیه رخ داده است می توان نقش برخی نیروهای خودسر در ارتش ترکیه برای اجرای سناریوهای مخرب با همسایگان را محتمل دانست. به هر صورت هدف این نوشته بررسی جزئیات و احتمالات آن حادثه نیست اما آنچه اهمیت داشت تنش و رویاروئی روسیه و ترکیه بود که بصورت خاص مطلوب آمریکا بود و می توانست با مشغول ساختن این دو کشور، فرصتهای زیادی برای نقش آفرینی خود در مسائل خاورمیانه و حتی منطقه اروپا در قبال روسیه بیافریند.
با چنین وضعی، اقدام رئیس جمهور ترکیه در پیشگامی برای حل تنش با روسیه به هیچ وجه مورد رضایت غربی ها نبود چرا که می توانست ترکیه را از یکی از جبهه های درگیری رهائی بخشد و در آن صورت آنها بخش مهمی از ابزارهای فشار خود بر ترکیه را از دست می دادند. به همین خاطر بی دلیل نیست که به فاصله کوتاهی از حرکت دو کشور روسیه و ترکیه به سمت عادی سازی مناسبات، شاهد وقوع کودتای نظامی در آن کشور هستیم.
ث- تهدید نزدیکی تروریسم به روسیه:
روس ها تحولات سال های اخیر در منطقه خاورمیانه و محیط پیرامونی و سرنگونی دولت ها از طریق روش های نظامی و قهرآمیز را غیرمشروع، مغایر با حقوق بین الملل و به زیان خود ارزیابی و با آن مخالفت می نمایند. آنها برای این نگرانی خود نمونه های زیادی را یادآور می شوند که وضعیت گرجستان، اوکراین، عراق و لیبی از جمله این موارد هستند. استدلال روسها این است که اینگونه روش های غیرقانونی بدعتی در نظام بین الملل ایجاد می کند که منجر به بی ثباتی و پیدایش کانونهای بحران و ناامنی در نقاط مختلف جهان می گردد.
به همین دلیل و سایر انگیزه های سیاسی و ژئوپلتیک روسها در موضوع سوریه مقاومت کرده و بر خلاف سنت رایج سالیان گذشته که در مراحل پایانی دست از مقاومت برداشته و مواضع خود را عوض می کردند این بار ایستادگی کرده و با پرداخت هزینه، دستاوردهای قابل توجهی نصیب خود نمودند.
در ماجرای کودتا در ترکیه نیز روسها خطر را کاملا حس کردند و برداشت کلی آنها این بود که با وجود اختلاف نظرها با اردوغان، هر نیروی دیگری قدرت را در این کشور بدست گیرد گرایشات خارجی و وابستگی های آنها بسمت آمریکا و اروپا و کشورهای عربی افراطی و ماجراجوی منطقه بیشتر خواهد شد و روسیه با شرایط دشوارتری مواجه خواهد شد. از سوی دیگر دولت کنونی آنکارا با وجود برخی همراهی ها با نیروهای تکفیری و تروریستی در موضوع سوریه، در بسیای از چالش های امنیتی با روسیه همسو بود و لذا اجازه نمی داد که نیروهای تندرو جای پای بیشتری در ترکیه پیدا کنند.
از نظر روسها اگر ثبات و اقتدار دولت مرکزی ترکیه دچار آسیب می گردید نیروهای تندور و تروریستی بهترین فرصت را پیدا می کنند که در نزدیک ترین نقطه به مرزهای امنیتی روسیه مستقر شده و علاوه بر این نیروهای گریز از مرکز در داخل سرزمین فدراسیون روسیه و حوزه پیرامونی آن فعال شده و اقدامات ضد روسی خود را شدت می بخشیدند. علاوه بر این، بحران در ترکیه می توانست فرآیندهای جدایی طلبی که در منطقه آغاز گردیده است را سرعت بخشد. امری که به هیچ وجه مطلوب روسها نیست چرا که کشوری گسترده و کثیرالمله است و از این نظر نقاط صعف و آسیب فراوان دارد.
ج- بحران سوریه:
عامل سوریه نیز در نوع برخورد روسیه با ماجرای کودتای نظامی ترکیه بی تاثیر نبود. برخی اخیار و گزارشات حکایت از تصمیم ترکیه به تغییر تدریجی مواضع خود در قبال بحران سوریه داشت چرا که این کشور در این ماجرا دچار اشتباه محاسبه شده و با تصور سرنگونی چند ماهه نظام سوریه وارد بحران چند ساله گردیده که تبعات آن دامن خود این کشور را نیز گرفته است.
این تغییر موضع به همان میزان که برای کشورهای غرب و عربی، خبر ناخوشایندی بود برای روسیه امری رضایت بخش و امیدوار کننده بود و بلافاصله پس از اقدام دو کشور در عادی سازی مناسبات، دیپلماسی دو کشور در موضوع سوریه فعال و مقرر شد تماس ها و رایزنی ها دنبال گردد. این هم موضوعی بود که روسیه می توانست روی آن حساب کرده و کفه رایزنی های سیاسی در موضوع سوریه را به نفع خود سنگین تر نماید.
چ-اهمیت زمانی کودتا:
اقدامات روزهای قبل از کودتا را شاید بتوان نقطه عطف توجه مقامات ترک به واقعیت های عینی مرتبط با منافع ملی خود دانست. این نتیجه گیری برای کشور مهمی مانند ترکیه که نقش آفرینی و تاثیرگذاری قابل توجهی در حوزه پیرامونی و منطقه خاورمیانه دارد موضوع کوچکی نیست و روسها هم روی این موضوع حساب باز کرده بودند چرا که وزن و شخصیت مستقلی به سیاستهای ترکیه می داد و آنها را از همراهی محض با غرب و کشورهای عربی افراطی باز می داشت.
در شرایطی که چنین درکی از رفتارها در نزد مقامات ترک پدیدار شده و روزنه های امیدوار کننده ای برای حرکت در مسیر حل و فصل بحرانهای منطقه پیدا می شد، موفقیت کودتای نظامی با پیامدها و تغییرات غیرقابل پیش بینی، بدترین اتفاق ممکن برای کشوری مانند روسیه بود که سودا و تصمیم به بازگشت به قدرت و صحنه بین المللی و بخصوص منطقه خاورمیانه دارند و طبیعی است که با تمام توان در مقابل این تغییر وضعیت ایستادگی نموده و مانع از چنین تغییر ناخواسته ای گردند چرا که مواردی شبیه آن را در کشورهائی مانند گرجستان و اوکراین تجربه کرده بودند.
ارسال نظر