اوج معرفت؛ درباره آواز محمدرضا شجریان
محمد زینالی؛ پژوهشگر فرهنگ عامه در خبرآنلاین نوشت: آواز خواندن، کنشی است که با خود هزاران معنا از کنج و گوشۀ دل مردم برچیده و به خود آنان مینماید. خواندن، مهارتی است که دارای زیبایی شناسی خاص خود بوده، بیانی از زندگی جمعی میآفریند.
ترانهها و تصنیفهای ایرانی، تعمیمی از نداها و زمزمههای گروهی مردم گوشه و کنار این سرزمین هستند. موسیقیای که بازنمای وجود، زندگی و احساس است، در نوع ایرانی آن، متکی بر گوشههای آوازی است که سرشار از احساسات ماندگار مردم بوده، به گستردگی جغرافیای فرهنگی ایران شکل گرفته است. آواز خواندن محمدرضا شجریان، باراندن خطی ممتد از صدا بود که از چیده شدن واژه های شعر بر گوشههای آوازی خلق میشد.
او از ادای خطوط صدا، تصانیفی خواند که از سوار شدن گوشههای هفت دستگاه بر موجهای زمان، کاروانی از پایداری، همبستگی و بیان می آفرید. بیان در آواز ایرانی، عبارت از شعری است که خود سرشار از قواعد ادبی بیان است. بیان، ادای گوشههایی که از جغرافیای تاریخی احساس مردم برگرفته شده، بر بستری از صدای سازهایی که سرشار از آوای طبیعتاند، میغلطد. موجهای صدای او، از احساسهای انباشته شده مردم و پروازهای نفس انسانی او بر خاسته، به بانگهایی انجامید که نمونههای بی نظیری از آواز ایرانی هستند. او از غوغای جهان ایرانی، غوغای جانی آفریده است.
خود شعر به عنوان پارههای بامعنای صدا، دارای معرفتی عمیق از زندگی و سخن ناب روزگار است. شعر، منطقی درونی دارد که از رهیافتش به معنای زندگی شکل می گیرد. آن چه احساس را در خواندن شعر می آفریند، معنایی است که توسط شاعر در جملاتی پر شده و مهمتر از آن، داشتن چشمانی بینا و قلبی شاعر است که آن معنای راستین را از شعر بگیرد. خواننده، یک شعر را با تمام احساس و معنای ناب آن، از شاعر گرفته و دوباره خلق می کند.
خواندن می تواند دارای اسلوبهای بیانی صدادهی و دمیدن بر نفس نیز باشد. این نوع کنش یا دیالوگ با مردم، مهارتی است از عمق درون که به استخراج احساس فردی خواننده از دنیای نیوشیده شده بر میخیزد. او در اوج خواندن، در حال شهود احساس از شعر و بیان آن است. خواننده ادراک کننده ای ناب از حسی است که میتوان آن را از رساترین صدای گویای شعر دریافت. او همین درک صحیح را با حسی که از آن خود ایران است به او بازپس می داد. اینک او، نجوای درونی ما است.
اما خواندن شعر، تصادفی و بازی بی هزینه با احساس نبوده و خواندن یا تولید آواز، موضوعیتی ناب از دریافت احساس از فضای اجتماعی میطلبد. هر خواندنی، موضوعیتی در زمانی میطلبد و هر شعری فرصتی برای رهایی احساس و خرق معنا پیش میگذارد. ساختن مجدد معنا، از تطبیق حسهای نهفته شده در شعرها با زندگی و روزگار برخاسته و برای او فرصت تفسیر یا سرودن معنا میداد. محمدرضا شجریان، انسان موقعیت شناسی بود که احساس را از زندگی مردم دریافت، و آن را با شعری ناب بیان میکرد. او شعر را در فضای خاصی از وجود و ادراک زمانه خوانده، با دریافت و بیان احساس روحی تازه در جان میدمید. یک خوانندۀ جاودانه، کسی است که شعر و شعور را نیوشده و آن را با غنی ترین احساس بیان کند.
از طرفی فردیت و عمر هنری خواننده نیز اهمیت زیادی در آفرینش احساس او دارد. تاریخ زندگی او، میتواند او را مانند قهرمانان قومی، مترجم احساس مردم یا چون آوازه ای گذری که محتاج نان است بنماید. تولید صنعتی موسیقی نیز، میتواند خواننده را همانند دوره گردی که سبک زندگی میفروشد، گذرا و بدون پیوند با تاریخ زندگی مردم سازد. اما تولید پیوستۀ معنا و تبدیل شدن به ذات زندگی مردم، مختص خواننده ای است که میتواند مرشد معنا و راهنمای احساس مردمش باشد. شجریان کسی است که فردیت خود، طبیعت صدا و هیجان خواندنش را از خیزش احساس مردم گرفته و با معرفتی از ذخیرۀ زبانی گیرای همان جماعت بیان کرد. او زندگی ایرانی را به آواز ترجمه کرده است.
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد ان روزگاران یاد باد
نظر کاربران
الان به اسرارصدایش پی بردین خیلی دیرشده است!
ما قدر استاد را میدانیم مسئولین کمی دل بسوزانن دست از لجبازی بردارن