خانه «ملکه توران» در جدال با بلدوزرها
بسیاری از رسانههای ایران در دو، سه سال گذشته، به موضوع تخریب «باغ پسیان» پرداختهاند و آن را جزء یکی از بزرگترین فاجعههای محیط زیستی پایتخت قلمداد کردهاند. سکوت شهرداری و نهادهای مسئول دولتی در این زمینه عجیب بود؛ اما مشخص بود که در این میان حلقه مفقودهای وجود دارد
در جدال با بلدوزر
خانه تاریخی ملکه توران در خیابان پسیان قرار دارد؛ اما رسانهها تاکنون به دلایل مختلف نتوانسته بودند از آن عکسی تهیه کنند. انتشار عکسهای تازه از این بنا، نشاندهنده آن است که یکی از مهمترین بازماندگان نسل معماری پهلوی اول در پایتخت، چند قدمی بیشتر تا مرگ فاصله ندارد و بعید نیست که با مرگ این عمارت، برای همیشه پرونده باغ پسیان بسته شود، چراکه دیگر درختی در این مجموعه باقی نمانده. شاید برای برخی خوانندگان این سطور، درک جایگاه و اهمیت چنین بنایی سخت باشد، باید رفت به دل تاریخ و مستند مشهور و جهانی «باد صبا» را ديد؛ در این فیلم که «آلبر لاموریس» در سال ١٩٦٩ برای معرفی ایران به دنیا ساخت، این خانه بهعنوان یکی از دو عمارت مهم و مدرن تهران به نمایش در میآید؛ اما پذیرفتن اینکه ویرانهای که اکنون در تصویر میبینید، همان عمارت زیبا و مجلل باشد، کار سختی است. موقعیت جغرافیایی این خانه در ضلع جنوب غربی تقاطع پسیان و کوچه اسماعیلی در منطقه زعفرانیه قرار دارد؛ ملکی با مساحت حدود پنج هزار متر مربع که در ضلع شمالی آن کاخ اقامتی منتسب به توران، همسر سوم رضاخان پهلوی، قرار داشته و هماکنون با بلدوزرها دستوپنجه نرم میکند.
اعتراض معمارانه
شاید به همین دليل است که برخی از معماران برجسته ایران به تخریب کاخ ملکه توران اعتراض کردهاند. در نامهای که آنها برای سازمان میراث فرهنگی و وزارت راه و شهرسازی نوشتهاند، آمده است: «در ضلع جنوب غربی تقاطع خیابان پسیان و کوچه اسماعیلی در منطقه زعفرانیه تهران، پلاک ثبتی با مساحت چندهزار متر مربع واقع است که منتسب به کاخ اقامتی ملکه توران، همسر سوم رضاخان پهلوی است و بهلحاظ معماری از نمونههای شاخص معماری مسکونی ویلایی در دوران مدرن ابتدایی ایران است». در ادامه این نامه اعتراضی آمده است: «به نظر میرسد که این ملک و اعیانی حادث در آن مدتها در تملک کمیته امداد امام (ره) بوده که بعید نیست در ماه گذشته واگذار شده باشد».در نقشههای GIS رسمی منطقه كه در سال ١٣٧٤ از سوي شهرداری تهران تهیه شده، عرصه مذکور بهوضوح بهعنوان «باغ» بازنمایی شده است. متأسفانه در چند سال اخیر بهطور سیستماتیک پوشش گیاهی ارزشمند واقع در این عرصه بهويژه در نواحی مرکزی آن خشکیده یا خشکانده شده است که این موضوع در نقشههای هوایی سالانه در هفت سال گذشته رؤیت ميشود.
در بخش پایانی این نامه ذکر شده است: «امضاکنندگان متن حاضر که همگی از معماران بهرهمند از دانش شهرسازی هستند، هم بهعنوان شهروندانی نگران از آینده این عرصه و اعیانی ارزشمند و بافت اطراف آن و هم بهعنوان معماران حرفهای و بر مبنای نظر کارشناسانه درباره عملیات ساختمانی در جریان در این ملک، ابراز نگرانی کرده و خواستارند که در صورت صلاحدید، همکاریهای لازم را پیشبینی نمایید». از میان امضاکنندگان این نامه میتوان به چهرههایی چون رامبد ایلخانی، آرش بصیرت، علیرضا تغابنی، محمدرضا حائری، مهرداد زوارهمحمدی، محمدرضا قدوسی، پرشیا قرهگوزلو، علی کرمانیان، ایرج کلانتری، حمیدرضا ناصرنصیر، نشید نبیان و... اشاره کرد.
تاریخچه یک خانه
رضاشاه در سال ١٣٠١، با توران امیرسلیمانی ازدواج میکند و یک سال بعد و همزمان با تولد شاپور، از این زن که سومین ملکه پادشان وقت بوده، جدا میشود. در کتابهای تاریخی آمده است که در ملکی نزدیک به خیابان پهلوی برای توران، عمارتی ساخته میشود که احتمالا منظور از این عمارت، همین خانه بوده است.
حتی در برخی دیگر از منابع تاریخی به این نکته اشاره شده که ملکه توران، بعد از آنکه دریافت، شمس پهلوی در تکاپوی ساختن مهرشهر کرج و بنای کاخی در این محدوده است، بر آن شد تا تورانشهر را در برابر مهرشهر علم کند و در این راه از معماران آلمانی کمک گرفت. پس بعید نیست این عمارت باقیمانده از همسر سوم رضاشاه، معماری آلمانی داشته باشد، زيرا ویژگیهای منحصربهفرد بنا نیز از نگاه مفهومی معماری آلمان به مقوله ویلاسازی حکایت دارد. توران، قمرالملوک امیرسلیمانی، همسر سوم رضاشاه، دختر عیسیخان مجدالسلطنه امیرسلیمانی و نوه مهدیقلیخان مجدالدوله از رجال دربار قاجار بود؛ او در سال ١٣٠١ در ١٩ سالگی همسر رضاخان شد و در سال ١٣٠٢ بر اثر ناسازگاری از رضاشاه جدا شد. براساس روایتهای تاریخی، پس از ازدواج «برای اینکه همسران شاه از هم دور باشند و حسادتهای زنانه باعث بروز مشکلات ویژهای برایشان نشود، خانه جدیدی در حوالی چهارراه پهلوی برای توران احداث شده است»؛ بنابراین به احتمال قوی، تاریخ احداث بنا پس از این سالهاست.
یک بنای ١٦ طبقه در حاشیه خیابان ولیعصر
کانتینرها کشیدهشده و ارهها آماده حمله به درختان و بولدوزرها آماده ویرانی یکی از کاخهای دوره پهلوی اول هستند؛ هیچکدام از همسایگان ساختمانهای مشرف این پروژه حاضر به گفتوگو نیستند و هیچگونه همکاری برای تهیه عکس و فیلم نمیکنند، دلیل این اتفاق را یکی از همسایگان اینطور توضیح میدهد: «ما را وارد دعواهای خود نکنید، به آرامش نیاز داریم، اینجا ٢٤ساعته دستگاههای حفاری مشغول کار هستند و شبها نمیتوانیم پلک روی هم بگذاریم. اگر کسی اجازه عکاسی بدهد بعد برایش گران تمام خواهد شد».
یکی از همسایگان خیابان «ولیپور گودرزی» میگوید قرار است در اینجا یک ساختمان مرتفع بنا شود؛ اما به کیفیت و کمیت آن اشارهای نمیکند: «معلوم نیست قرار است چه ساختمانی و با چه ارتفاعی بهجای باغ پسیان ساخته شود و اگر نگاه کنید حتی چنین پروژه بزرگی که خیابان را بهخاطر آن بستهاند و تردد ماشین غیرممکن شده، یک تابلوی مشخص ندارد که معلوم کند قرار است اینجا چه اتفاقی بیفتد». اطلاعات معمارانی که رسانهها را در جریان تخریب این پروژه قرار دادهاند، نشان میدهد مالک ملک برای ساخت یک برج ١٦ طبقه (و به روایتی دیگر، یک هتل ١١ طبقه) مجوزهای لازم را از شهرداری گرفته است. البته در این میان سؤال این نیست که چرا و چطور شهرداری به یک بنای مرتفع اجازه میدهد خط آسمان خیابان ولیعصر را بشکند، بلکه سؤال اینجاست که مالک این ملک چطور توانسته مجوزهای لازم در این زمینه را بگیرد. اولین پاسخ را میتوان براساس عکسهای هوایی دریافت که در فاصله سالهای ٢٠٠٦ تا ٢٠١٣ تهیه شده است.
براساس این عکسها، درختهای عمارت توران، یکییکی خشک شدهاند تا کمیسیون ماده ٥ نتواند مخل روند تخریب آن شود. از سوی دیگر به نظر میرسد اینکه چنین عمارتی از سال ٢٠٠٣ در تملک بنیاد اقتصادی کمیته امداد امام خمینی (ره) بوده، فرصت مغتنمی برای تخریب آن ایجاد کرده، بهگونهای که نه ارزشهای معماری ملک جلب توجه كرده و نه از فضای سبز و درختان تاریخی آن حمایتی شده است. براساس مشاهدات عینی، تاکنون ٢٥ درصد از ملک ویران شده و بلدوزرها بدون هیچ نگرانیای در حال تخریب بنا هستند؛ اما تلاشهای برخی از معماران دلسوز شهر فعلا باعث برانگيختهشدن توجه مسئولان سازمان میراث فرهنگی و وزارت راه و شهرسازی شده تا جایی که بهصورت موقت جلوی روند تخریب گرفته شده است.
نظر کاربران
بچه های ما به ریشه به تاریخ به فضای سبز نیاز ندارند. عرق به این اب و خاک نیاز ندارند. دلبستگی به تاریخ نیاز ندارند. جمشید مشایخی حرف خوبی زد... وقتی اینقدر راحت فرهنگ و تاریخ ملت رو نابود می کنند نسل جوان چرا و چطور باید برای حفظ اون تلاش کنه؟؟ ...
واقعا آدم نمی دونه چی بگه. عاخه مگه ملک شخصیشونه ؟ مگه این شهر ملک آبا اجدادیشونه که هر جور بخواهند باهاش رفتار کنن...