از مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ تا مذاکرات هستهای
۲۸ سال از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد که امام خمینی(ره) آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کردند، میگذرد و دقیقا یک سال از امضای برجام.
جالب اینکه برخی برای توصیف برجام نیز از همان اصطلاح امام استفاده کردند. بین این دو اما شباهتها و تفاوتهایی است که مرور تاریخی شرایطی که به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ انجامید و مقایسه آن با وضعیت فعلی کشور، روشنکننده آنهاست.
از شباهتها آغاز میکنم و از نقش شجاعانه رهبر فقید و رهبر فعلی انقلاب اسلامی. شجاعتی که رهبر انقلاب در بهکاربردن «نرمش قهرمانانه» از خود نشان دادند، از جنس همان شجاعتی است که امام در پذیرش قطعنامه داشتند؛ آنجا که با وجود جملاتی چون «جنگ تا رفع فتنه» امام مصالح ملی را بر مصالح ایدئولوژیک ارجح دانستند و بیان کردند ایران همانطور که در جنگ جدی است، در صلح هم جدی است.
ترجیح مصالح ملی در هر دو دوره زمانی باعث شد ایران از معرض اتهاماتی چون بهخطرانداختن امنیت جامعه جهانی دور شود. جالب اینکه در هر دو دوره نیز درست پس از پیشگرفتن راهحل دیپلماتیک از سوی ایران، جامعه جهانی بر حقانیت ایران صحه گذاشت. اندکی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صدام حسین به کویت حمله کرد و امروز ایران در پهنه وسیعی قرار گرفته که هر روز رادیکالتر میشود. اما این ایران است که بهجای خشونت برای رسیدن به حقوق خود، ابزار دیپلماتیک را انتخاب کرده، اما دیروز و امروز تفاوتهای چندی هم با یکدیگر دارند.
شاید مهمترین تفاوت را باید در تغییر پارادایمی دانست که در سایه قدرت هژمونیک امام رخ داد. با صحهگذاشتن امام بر تأمین مصالح ملی کشور از طریق پذیرش قطعنامه، شبهاتی نیز که نسبت به این قطعنامه وجود داشت، از بین رفت و بنابراین جامعه به مرحلهای رسید که تمامی سلولهای اجتماعی و حیات سیاسیاش صلح و سازندگی را بهعنوان پارادایم جدید پذیرفت. آن زمان تندروهای طرفدار انقلاب و تندروهای مخالف انقلاب هر دو و هر کدام با دلایلی با پذیرش قطعنامه مخالفت میکردند اما جامعه بدون سرخوردگی و تحقیر، آتشبس را پذیرفت و آن را ذاتی کرد. در این میان البته باید علاوه بر نقش امام، به مشخص و شفافبودن مصالح ملی و منافع کشور و همچنین قرارداشتن در دهه ابتدای انقلاب اشاره کرد که باعث میشد پذیرش قطعنامه سریعتر در جامعه جایگاه خود را پیدا کند. امروز بهخاطر دورشدن از آن سالها تشخیص منافع ملی دشوارتر شده است. امروز عدهای ازجمله شخص من میاندیشیم که تحریم و زندگی زیر سایه تهدید جنگ برخلاف مصالح ملی است اما عدهای بر این گماناند که مصالح ملی در گرو ادامهیافتن تحریم و انزوا در جامعه جهانی است. از همینروست که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ حسن روحانی به نماد حل پرونده هستهای و سعید جلیلی به نماد تداوم بحث هستهای بدل میشوند.
در کنار همه اینها لازم است از تفاوتی سخن به میان آورده شود که نشان از بلوغ و تجربه ایران در مذاکره در این سالها دارد. یکی از اشکالات جدیاي که به قطعنامه ۵۹۸ گرفته میشد، تعییننشدن متجاوز و میزان خسارت در متن قطعنامه بود. در آن زمان براساس محاسباتی که شده بود، تنها خسارت غیرنظامیاي که باید به ایران پرداخت میشد، نزدیک به صد میلیارد دلار بود. اما در متن قطعنامه نه خبری از این خسارتها بود و نه حتی نامی از متجاوز و متخاصم.
این اتفاق به چند دلیل رخ داد؛ اولا براساس نظر کارشناسان نظامی ما ازجمله نظراتی که در نامه محسن رضایی به امام نوشته و در آن مطرح شد که ما تا پنج سال آینده هیچ دستاوردی در جنگ نخواهیم داشت، پذیرش قطعنامه با این شرایط ناگزیر و دست دیپلماتهای ما بسته بود و ثانیا ما به دبیر کل سازمان ملل اعتماد کردیم و معتقد بودیم پس از آتشبس کمیتهای تشکیل خواهد شد که از درون آن تعیین متجاوز و خسارات بیرون خواهد آمد.
این اتفاق اگرچه نیفتاد اما ما امروز در مذاکره به جایگاهی رسیدهایم که در متن برجام انعکاس یافته است. این مذاکرات بسیار دقیق و علمی انجام شده است. ایران در این مذاکرات تهدید پرونده هستهای را که با ادبیات دولت پیشین به وجود آمده بود به فرصت تبدیل کرده است. به این شکل که امروز تمام حقوق علمی و اقتصادی ناشی از انرژی هستهای برای ایران محفوظ است.
معتقدم این اشتباهات دولت محمود احمدینژاد بود که این پرونده علمی و اقتصادی را به پروندهای امنیتی تبدیل کرده بود و آتش پروژه ایرانهراسی و شیعههراسی را شعلهورتر میکرد و مذاکرات منتهی به برجام این آتش را خاموش کرد. مذاکرات دقیق، پیچیده و موفقیتآمیز برجام، تفاوتهای بسیاری با مذاکرات پذیرش قطعنامه دارد و آن حاصل انباشتی از مصلحتسنجی و صلحطلبی ایران است. از همین رو معتقدم در روزهایی هستیم که باید آنها را مهم بدانیم. روزهایی که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ پایان یک جنگ و امضا و اجرای برجام جلوگیری از جنگی احتمالی را رقم زد.
ارسال نظر