جنایت؛ پایان عشق ممنوع
عشق ممنوع زن جوان به مرد ثروتمند، جنایتی را رقم زد که در آن شوهر زن مرتکب قتل شد و پای میز محاکمه رفت.
مأموران پلیس آبان دو سال قبل در جریان قتل مرد میانسالی قرار گرفتند که در خانه زن و شوهری کشته شده بود. وقتی مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند، متوجه شدند مقتول مازیار نام دارد و با طراحی نقشه قتلی از سوی زن و شوهری به نام رکسانا و پویان به قتل رسیده است. با انتقال جسد به پزشکیقانونی، زن و شوهر جوان بازداشت شدند. شوهر رکسانا به قتل اعتراف کرد و گفت مازیار را کشتم چون به زنم تعرض کرده بود.
او گفت: همسرم به من گفت مازیار صاحبکارش است و یکبار که به دیدنش رفته، او را در خانه مورد تعرض قرار داده و فیلم تهیه کرده است، من هم برای اینکه انتقام بگیرم، او را کشتم. به همسرم گفتم او را به خانه بکشاند و بعد هم با واردآوردن ضربه به سرش او را بیهوش کردم و سرش را بریدم. این در حالی بود که رکسانا مدعی شد اصلا در جریان نبود، که شوهرش قصد کشتن مقتول را داشته است.
با توجه به مدارک موجود در پرونده و اعترافات متهمان، کیفرخواست علیه آنها صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده حاضر شد. ابتدا نماینده دادستان جزئیات قتل را توضیح داد و با توجه به مدارک موجود در پرونده خواستار صدور حکم قانونی شد.
سپس فرزندان مقتول بهعنوان ولیدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به همسر مقتول رسید، او نیز شکایت خود را مطرح کرد و گفت: شوهر من مرد بسیار خوبی بود. او در کسب کارش موفق بود و زندگی خوبی داشتیم. شوهرم ثروتمند بود و این زن و شوهر میخواهند آبروی خانواده ما و شوهرم را ببرند به همین خاطر هم چنین اتهامی را وارد میکنند. سپس نوبت به پویان رسید. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من شغل خوبی داشتم. وضع مالیام هم خوب بود، اما همسرم اصرار داشت کار کند.
من مخالف بودم و میگفتم اجازه نمیدهم تا اینکه یک روز همسرم به من گفت از طریق دوستش با مردی آشنا شده و در خانه برای او خیاطی میکند و لباسهای دوخته شده را میفروشد. مدتی بعد یک روز که دیدم همسرم خیلی ناراحت است از او پرسیدم چه شده است، گفت صاحبکارش به او تعرض کرده و از او فیلم گرفته و به بهانه آن فیلم چندبار دیگر نیز او را مورد تعرض قرار داده است. من هم برای اینکه آن مرد را مهدورالدم میدانستم، به همسرم گفتم او را به خانه بکشاند و بعد با میلهای آهنی به سرش زدم و با چاقو هم گلویش را بریدم.
سپس نوبت به رکسانا رسید. او اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت: من با مقتول در خیابان آشنا شدم. او به من شماره تلفن داد. من هم چون تنها بودم و دلم میخواست با کسی صحبت کنم قبول کردم.
بار دومی که او را دیدم، من را مورد تعرض قرار داد و بعد هم این کار ادامه داشت تا اینکه موضوع را به شوهرم گفتم البته من در آن زمان واقعیت را به شوهرم نگفتم و بهدروغ به او گفتم برای این مرد کار میکردم چون نمیتوانستم بگویم چطور با او آشنا شدهام. شوهرم برای اینکه با مازیار برخورد کند گفت او را به خانه بیاورم قرار بود مازیار را گوشمالی بدهد، به من نگفت قصد کشتن دارد.
این زن در ادامه گفت: من اصلا در جریان قتل نبودم و اتهام معاونت را هم قبول نمیکنم. چیزی که باعث شد من به این مرد نزدیک شوم تنهایی بیشازحد بود. شوهرم هیچوقت با من رابطه خوبی نداشت و من نمیتوانستم با او حرف بزنم. قصدم هم خیانت به شوهرم نبود فقط میخواستم کسی را داشته باشم که با او صحبت کنم. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
نظر کاربران
این اسمش عشق ممنوع نیست اسمش کثافتکاریه.مرده که حقش بود زنه هم باید مجازات شه.همین آدما هستن که مجردا رو به تشکیل زندگی و ازدواج بدبین میکنن
باید زنه ... خیانتکارو اعدام کرد نه شوهرشو میخواست با کسی درد دل کنه چه دلیل منطقیه یعنی نمیتونستی با هم جنس خودت درد دل کنی بیچاره شوهرش حالا باید تقاص بی شرمی زنه روپس بده