کفتر بازها؛ رقابت عشق پرانی
«همای برنده» بالهایش را مثل یک عقاب که با شکار تازهاش از آسمان برمیگردد، باز کرد و با غرور روی پشتبام نشست. صدای صلوات مردها وقتی بلند شد که «همای» سرش را بالا گرفت و فخرش را به «ابلق» که چند دقیقه زودتر از او از سفر ٩ ساعتهاش برگشته بود، نشان داد و مثل یک کشتیگیر خسته که مسابقه جان و رمقش را برده باشد، یکی از بالهایش را بالا گرفت و بیصدا گفت: «من برنده شدم.»
بازار آهن شادآباد در جنوب غرب تهران دیروز حال و هوای متفاوتی داشت؛ از شش صبح تا پنج عصر، این کفترهای آقاغلام بودند که در معروفترین مسابقه «کفترپرانی» تهران در آسمان پرواز کردند و رکورد بیشترین زمان پرواز را در بالهای خودشان نگه داشتند. ساعت دستی مردهای کفترباز که خودشان اصرار دارند به خودشان بگویند «عشق باز»، وقتی ساعت ٤ را نشان داد، داورها نتیجه را اعلام کردند: «کفترهای غلام دوستی میانگین زمان بیشتری را از کفترهای ابوالفضل شیرکوند در آسمان پرواز کردهاند و بنابراین آقاغلام برنده است.»
هنوز مکالمه تلفنی قطع نشده بود که صدای صلوات و دست و هورای مردهای بازاری و کفتربازهای شهرهای اطراف که برای تماشای مسابقه به شادآباد آمده بودند، بالا رفت؛ و بعد آنها این «برد شیرین» را به مردی تبریک گفتند که حالا ٢٠سال است عشقش کفترهاییاند که روی پشت بام یکی از ساختمانهای چهارطبقه بازار آهن به دنیا میآیند، بزرگ میشوند، زادو ولد میکنند، زندگی میکنند و مسابقه میدهند. در این٢٠سال کم نبودهاند مسابقاتی که آقاغلام برده است؛ آقاغلامِ ٣٩ساله که یکی از معروفترین و پولدارترین کاسبهای بازار آهن است و حالا و همینطور که زیر آفتاب تند تیر تهران و روی پشت بام ملکش ایستاده میگوید امروز یکی از روزهای خوب زندگی است؛ بالاخره هرچه نباشد بردن از یکی از استادان کفتربازی ایران شیرین است.
«غلام»، صورت آفتاب سوختهای دارد؛ با موهای فرفری و تیپی معمولی که به گفته خودش چند روز بی خوابی در هفته گذشته برای رسیدن به کفترها، سر و وضعش را به هم ریخته. او فاتح مسابقه جمعه است و با صدای بلند هم تبریکها را جواب میگوید، هم با تلفن همراهش صحبت میکند و هم به شاگردهایش میگوید ٨٥٠ پرس قیمهای که به مناسبت بردش پخته، چطور بین مردم تقسیم شود. او خسته و با لبانی خندان از مسابقهای میآید که صبح دیروز با سر بریدن یک گوسفند شروع و با ریختن خون دو گوسفند دیگر به مناسبت برد او تمام. «غلام»، روی پشت بام معروف بازار آهن، داورها و قاضیهای مسابقه را نشان میدهد و بعد راهش را به ١٠ لانه کفتری باز میکند که سوگلیهایش آنجا خوابیدهاند؛ خسته و تازه از راه رسیده از مسابقهای که سنگین بود و نفس گیر.
آقا غلام میگوید فقط برای عشق است که کفترباز شده نه پول؛ او قماربازی و شرطبندی روی کفترها را قبول ندارد و میگوید اینها همه اتهام است؛ کسی که این همه پول دارد را چه نیاز است به پول شرطبندی: «من وضع مالی ام آنقدر خوب هست که سالی ١٠٠ تا ٢٠٠میلیون خرج این کفترها بکنم. عمویم به من و برادرهایم کفتربازی را یاد داد و خودش رفت کنار. او حالا یکی از مولتی میلیاردرهای تهران است. من از سال ٧٧ کفتربازی میکنم. آنسال ٥١ کفتر را گرو بستم و الان ١٢٠٠ کفتر دارم.»
و بعد وقت گفتن از جزییات مسابقهای است که دیروز برگزار شد و خیلیها آن را عجیب و غریب دانستند: «هفته پیش هم ٧٠٠ تا کفترمن به آسمان رفتند. تعداد کفترها باید دقیقا با هم برابر باشد؛ مثل دو کشتیگیر که باید در مسابقه دقیقا هم وزن هم باشند، تعداد کفترهای دو طرف باید دقیقا با هم بخواند. داوری ما هم قوانین خاص خودش را دارد؛ آن طرف مسابقه در خانه خودش در ورامین کفترها را به آسمان فرستاده است.
نماینده و داور ما در ورامین حضور داشته و نماینده آنها هم به اینجا آمده است. یک داور کنار داریم، دو قاضی وسط. من و آن طرف مسابقه با هم توافق کردهایم و به داورها اعتماد داریم. داورهای وسط تشخیص میدهند که کفتر پریده، نپریده یا جایی هرز رفته است یا نه. دوپینگ شده یا نه. این کفترها آموزش دیده اند، هرکدام که به جای دیگر بروند، ما حذفش میکنیم.» قوانین مسابقه کفترپرانها اما یکی دو تا نیست؛ بال همه کفترها که رنگ رنگیاند و صدای بالشان در لانه کفترها میپیچد، مهر خورده؛ مهر قرمز: «بال اینها را نگاه کن، همهشان مهر حریفمان را خوردهاند. من هم مهرم را روی بالهای کفترهای آقا شیرکوند زده ام.»
کفتر؛ از ١٥٠ تا ٢٠٠هزار تومان
غلام کفترهایش را آنقدر دوست دارد که سخت آنها را میفروشد. او میگوید آدم عشقش را به این راحتیها نمیدهد که برود. برای همین هم است که دیروز که موقع مسابقه، چهار قرقی در آسمان تهران، چهار کفتر او را بردند او آنقدر عصبانی شد و ناراحت. «این قرقیها شدهاند بلای جان کفترهای ما.» کفترهای غلام اما ارزان قیمت نیستند ولی آن آنقدر گران که این روزها درباره آنها میگویند: «نه خانم، ٤٠میلیون تومان کجا بود. اگر بقیه با این قیمتها کار میکنند، ما نمیکنیم. قیمت فروش کفترهای ما از ١٥٠ تا ٢٠٠هزار تومان است. قیمت بعضیهایشان هم فرق میکند؛ یک وقت میبینی یک کفتر هم بپر است هم رنگ و قیافه خاصی دارد؛ مثل این همای که واقعا زیباست. الان این پنج تا را ببین، همه همای هستند و با هم خواهرند. من دونه به دونه این کفترها را میشناسم. من یکسال به این آقا باخته بودم، یکسال با هم مساوی کرده بودیم، امروز فینال مسابقات بود که من برنده شدم.
هفته پیش هم با کرج مسابقه داشتیم. این آقا شیرکوند از کفتربازهای به نام و معروف ورامین است، او استاد ما است. او الان در کارخانهاش ٧٠٠ کارگر و درآمد خوبی دارد. فقط به عشق این کار آمده وسط. من هرسال یک مسابقه میبندم، امسال دو مسابقه شرکت کردم. این مسابقه معمولا در یک ماه تیر برگزار میشود. ما چندسال روی این کفترها کار میکنیم، آموزش میدهیم، جوجهکشی میکنیم و بعد در مسابقه شرکت میدهیم.»
ابلق، سوسکی، سبز، زاغ، کله خال دار، کله دم بور، کله دم سیاه؛ اینها نام انواع کفترهایی است که آقا غلام نگهداری میکند. او میگوید دوست داشتن کفترها سلیقهای است: «برادرم سوسکی دوست دارد، من همای سبز دوست دارم چون هم زیباست هم نایاب است. این چندتا همای من یک رگه انگلیسی هم دارد، آنها را یکی از دوستانم از انگلیس آورده اند. از یک سری هم فقط جوجه میکشم. کفتر در هر زمانی میتواند جفتگیری کند و فصل خاصی ندارد.» آقا غلام ابلق و همای و سوسکی را که نشان میدهد یک نفر به لانه کفترها اضافه میشود؛ دانیال، پسر نوجوان او که نه از کفترها خوشش میآید و نه از کفتربازی: «وقتی بزرگ شوم نمیخواهم کفتربازی کنم، چون خیلی وقت پدرم را میگیرد. به اینجا سر میزنم ولی نمیخواهم کفترباز شوم.»
از لانه بیرون نیامده، باز هم صدای صلوات کفتربازها به آسمان میرود؛ این بار هم یک ابلق از سفر طولانیاش برگشته و به قول آقا غلام، خسته بودنش از چند علامت پیداست: «دمش رفته بالا، تشنه است، پرهایش پر شده و نمیتواند راه برود. این کفتر خسته است، از صبح دارد میپرد.» تا اینجای کار ٥٠١ کفتر به زمین نشستهاند و ٦ کفتر هنوز مانده؛ آنها راه خانه را خوب بلدند و درسشان را یکییکی پس میدهند: «امروز هوا خوب نبود، اگر خوب بود تا ١٤ ساعت هم داشتیم.» حالا ساعت چهار است که یک ابلق مینشیند که نزدیک ٩ ساعت پریده است و صدای صلوات بالا میرود و بعد «همای» از راه میرسد که چند دقیقه بیشتر از ابلق پریده است: «٩ ساعت و یک دقیقه.»
قوانین مسابقه کفترپرانی
مسابقه کفترپرانی قوانین خودش را دارد؛ قوانینی که از یکسال قبل از روز مسابقه، دو طرف بین خودشان مینویسند. قوانینی که در متن قرارداد آقا غلام و آقا ابوالفضل هم پیداست: «سه روز قبل از مسابقه از طرف حریفان دو نفر بهعنوان میهمان برای نظارت بر نحوه آب و دان در محل مسابقه حاضر میشوند (لازم است این افراد سالم و اهل فن باشند)»، «شستوشوی محوطه مسابقه آزاد است.»، «تعداد ٥٠٧ عدد کبوتر بهطور مساوی بین طرفین به پرواز در میآید.»، «پس از یک ربع به پرواز در آمدن کبوتران تعداد ١٥٠ عدد کبوتر که قادر به پرواز نباشند زیر پای آنها و در محل نشستن کبوتران مسابقه ریخته میشوند.»، «٢٥ عدد زیرپایی کف حیاط و تعداد ٢٥عدد باید در محل نشستن کبوتران ریخته شوند.»، «دان مجاز برای کبوتران خشک است؛ گندم و ارزن و قره ماش.»، «دادن هرگونه دان خیس و گل شور و ماسه و نان و کلیه ویتامینها و آب تنی و آب دادن به غیرلز آب دانی مجاز، اکیدا ممنوع است.»، «در روز مسابقه به تأیید افرادی که پای آب و دان بودند هیچگونه تغییری در شکل ظاهری بام صورت نمیگیرد.»، «زمان به پرواز درآوردن کبوتران برای هر یک از طرفین پنج دقیقه است.»، «دور قرق است، اگر کبوتری یا کبوترانی از دور و اطراف بعد از به پرواز درآمدن کبوتران مسابقه به پرواز درآیند به فتوای داور وسط است.»، «افراد تعیینکننده قرق و نظم روز مسابقه مشخص هستند و حدود و مشخصات جای میهمانان تعیین میشود.»، «مهر طرفین از ساعت ٥ صبح روز مهر باید روی بام آماده باشند و سینه کبوتران مهر شده باید رنگ قابل تشخیص داشته باشد.»، «جایزه این قرارداد به صورت امانی به داوران وسط سپرده میشود و در پایان به برنده مسابقه اهدا میشود.
داوران باید تا ساعت ١٥ زیر پای کبوتران بنشینند و در صورت نما شدن هر کبوتر تا یک ساعت پس از آن داوران در محل حضور داشته باشند.»، «بر روی هر بام سه نفر بهعنوان داور و دو نفر بهعنوان ثبتکننده ساعت و دو نفر مسئول هوا کردن و جاکردن کبوتران هستند. افراد فوق موظف هستند تا به زمین نشستن آخرین کبوتر روی بام حضور داشته و به هیج عنوان حق خروج از محل مسابقه را ندارند. در زمانی که کبوتران درحال پرواز اجازه برای جا کردن کبوتران نشسته را ندهند، به تشخیص داوران وسط، تور را باز کرده و کبوتر نشسته جا میشوند بی آنکه بر روی بام رفته یا موجب تو دهنی زدن به کبوتر شود. هر کدام از طرفین این قرارداد به هر دلیلی در تاریخ مقرر کبوتران خود را به پرواز در نیاورند بازنده به شمار میروند.» و بالاخره جایزه مسابقه که دریافت دوهزار شاخه گل است: «هر کدام از طرفین که تعداد بیشتری از کبوترانشان بعد از ساعت ١٢ظهر به معنی هفت ساعت کامل پریده باشد، تعداد ٥٨٠٠ شاخه گل دریافت میکند.»
«عشق باز» یا «کفترباز»
غلام مدام به خودش میگوید «کفترباز» و رفقایش به او گوشزد میکنند که «بگو عشق باز». آنها به قول خودشان معروفترین عشق بازهاییاند که امروز برای مسابقه به بازار آهن آمده اند.
آنها حرفهای غلام را با دقت گوش میکنند: «کلا روی هم شد دومیلیون و ٥٠٠هزار تومان که آن را به کهریزک و شیرخوارگاه آمنه میفرستیم.
هیچکدام از ما نیاز مالی نداریم چون هرسال ٢٠٠میلیون تومان خرج این کفترها میکنیم و این نشان میدهد که ما برای درآوردن پول این کار را نمیکنیم. مثلا یک نفر ماشین باز است، ماشین میخرد و درجا لاستیکهایش را عوض میکند و خرجش میکند، عشق این کار را دارد، ما هم عشقمان کفتربازی است. ارزش آنها را نمیتوان با پول حساب کرد؛ شاید هرکدام از اینها دانهای یکمیلیون تومان برایم ارزش داشته باشند. خیلی وقتها کفترهای من گم میشوند در این آسمان خراب. باد «خوشو» که در تیرماه از سمت کرمان و قم به تهران میآید خیلی بد است و کفتر را له میکند. کفتر یک تکه گوشت است؛ از ٦ صبح میرود آسمان و تا بعد از ظهر سالم میپرد. خب این کفتر خودش یک هنرمند است.»
و بعد داور وسط را نشان میدهد: «قاضی است که من و آن آقا قبولش کرده ایم، لیسانس فیزیک است. آقا فتحالله چند سال کاشان را برده است. اینها اکثرا تحصیل کردهاند و سلامت جسمی دارند.» و داور وسط حرفهای غلام را اینطور ادامه میدهد: ««کفترها باید دقیقا در جایی بنشینند که صبح از آنجا بلند شدند؛ اگر کفتری جای دیگری بنشیند، مردود است. داورها باید آنقدر فوت و فن کار را بلد باشند که دانه به دانه کفترها را دنبال کنند. دو میرزا بنویس هم نشستهاند و ساعت دقیق نشست کبوترها و میزان ساعتی که در آسمان بودهاند ثبت میکنند. ساعت هرکدام بیشتر باشد، برنده است. قمار و ... اصلا در جریان نیست. ما دقیقا حکم وکیل را داریم، همانطور که در دادگاه وکیل و قاضی وجود دارد. ما در طول مسابقه باید چشممان به تک تک کفترها باشد. از روی تجربه میتوانیم جای همه این ٥٠٧ کفتر را در آسمان تشخیص دهیم. حالت نشستن آنها هم وقتی از پرواز میآیند با هم فرق میکند؛ مثلا کفتری که سه ساعت پریده یا کفتری که ١٠ ساعت پریده حالت نشستنش فرق میکند.»
او میگوید قشنگترین قسمت مسابقه کفترپرانی، «پای آب و دون» آن است: «سه روز مانده به مسابقه، چند نفر از هر دو طرف مسابقه میآیند بررسی میکنند که یک وقت ما کبوترها را دوپینگ نکنیم و... . آنها سه روز اینجا میخوابند و نظارت میکنند که آب و دان سالم به کفترها بدهیم.»
«فتحعلیِ» ٥٦ ساله یکی از دیگر از«عشق بازهایی» است که امروز اینجا آمده؛ او میگوید کفتربازی در خانواده آنها ارثی است: «٢٠سال پیش برادر بزرگ من که الان مرحوم شده، ١٦ تا کفتر هوا کرده بود و آن موقع روزنامهها عکسش را انداختند. کفتربازی عشق خانوادگی ما است. پدر من هم کفترباز بود. کفتر برای صلح و دوستی است نه شرط بندی و قمار.»
آنها میگویند در بین زنها هم «عشق باز» هست ولی آنها را در مسابقات راه نمیدهند: «هروقت در استادیوم زنها را راه دادند ما هم اینجا راهشان میدهیم.»
«اسماعیل» یکی از شاگردهای «غلام» است؛ او میگوید آقای دوستی مانند تیم بارسلوناست: «ماشاءالله توی کارش باخت ندارد. کفترش خوب است، خودش هم خوب است، مسابقهاش هم خوب است.»
«علی» هم از شهریار آمده و میگویدهزار کفتر دارد. میگویند این فقط «عشق» است که آنها را به کفتربازی علاقمند کرده است: «عشق است دیگر. هیچ پولی برای ما در نمیآید، از خودمان هم باید پول گذاریم. همین مسابقه امروز فقط ١٠میلیون هزینه ناهار شد. سالی ١٠٠میلیون هزینه ارزنهای این کفترها میشود؛ ارزن کیلویی ٣هزار تومان، روزی ٣٠ کیلو ارزن خرج این کفترها میشود.»
آنها قیمتگذاری کفتر برنده تا ٤٠میلیون تومان را رد میکنند: «همه این کفترها برای ما عشقند. چه آن کفتری که زود آمده چه آنکه دیر. مثل این است که در تیم فوتبال یک نفر گل میزند ولی همه تیم خوشحالی میکنند.»
به هم میگویند عشقباز. مثل علی آقا که او را یکی از قدیمیترین عشق بازها میدانند. او زیر سایه بان یکی از مغازههای بازار آن ایستاده و سایه باعث نشده که عینک «ری بن» را از چشمهایش بردارد.
از گوشه امنش تکان نمیخورد و به آرامی میگوید که افتخارش عشق بازی با کفترهاست: «من قهرمان بوکس هستم و یکی از مشهورترین عشق بازهای تهرانم. کفترپرانی یک ورزش فکری است، در بعضی کشورها فدراسیون کفترپرانی وجود دارد ولی در ایران فرهنگ کفتربازی خوب جا نیفتاده است. همهاش علاقه است؛ یکی به سگ و گربه علاقه دارد، یکی به کفتر. کفترها نرمش و خواب و دارو دارند، همه چی دارند. کفتر از بچه حساستر است و ظریف تر. باید روزانه یکی دو ساعت در آفتاب بخوابند. کوچکترین بادی که میآید آنها را مریض میکند. ما سعی میکنیم برای کسی مزاحمت نداشته باشیم.
برای همین هم در مناطق مسکونی کفتربازی نمیکنیم.» کبوترپرانی یا کفتربازی را آنها فقط به یک نام میشناسند: «عشق بازی»؛ آنها میگویند خوب نیست آدم عشقی به چیزی نداشته باشد: «عاطل و باطل برای خودمان بچرخیم بهتر است خانم یا عشق به این حیوان زبان بسته؟»
ارسال نظر