قمار بی پروای بریتانیایی ها
کاترین مک نامارا می نویسد: بحث بر سر برگزیت بازتاب محرومیت اجتماعی جهانی است که به دنبال نابرابری اقتصادی بروز یافته است. اما همه پرسی را باید در بستر تاریخ طولانی توسعه سیاسی و دولت سازی هم نگریست.
بنابراین پژوهشگران و شاهدان همه پرسی باید نسبت به نتایج جهانی شدن در سایر زمینه ها، نظم غربی و اجتناب ناپذیری خیزش احزاب پوپولیستی مخالف مهاجرت یا حتی امکان عدم ادامه حیات اتحادیه اروپا هشیار باشند. پاسخ به این سوال که آیا نظمی که بعد از ۱۹۴۵ از سوی آمریکا و کشورهای غربی به وجود آمد، در حال فروپاشی است، ساده است. پاسخ منفی است. با این حال شکاف های فرهنگی و عاطفی که منجر به رای مثبت مردم به برگزیت شد، نباید نادیده گرفته شود.
درس واقعی که از برگزیت می توان گرفت این است که شکافی مهم میان جهان وطن انگاران که به آینده توام با امید می نگرند و کسانی که احساس می کنند کنار گذاشته شده اند و موقعیت اقتصادی آنها رو به وخامت است، وجود دارد. این مورد در مورد ایالات متحده و سایر کشورها نیز درست است. تاریخ ثابت کرده است که توسعه قاعده سازی های سیاسی جدید به ندرت به صورت مسالمت آمیز پیش خواهد رفت. شکاف میان کسانی که باور دارند در سیستم جدید می توانند زندگی بهتری داشته باشند و کسانی که چنین اعتقادی ندارند، سیاست را در سال های آتی در اروپا و دیگر جاها پیش خواهد برد.
آگاهی طبقاتی
اگر چه همه پرسی برگزیت شکلی غیر متعالی از دموکراسی بود، اما احساسات حامیان ترک اتحادیه بسیار واقعی بود. آنها احساسات مهم و ارزشمندی را بازتاب دادند که نشان دهنده احساسات مردم در دموکراسی های غربی بود. همان طور که تحلیل گران برگزیت به خوبی نشان داده اند، دو دسته از مردم وجود داشتند که تجارب و چشم اندازشان نسبت به آینده متفاوت است. سطح تحصیلات، سن و هویت ملی معیارهای تعیین کننده رای مردم بودند. افراد جوان تحصیل کرده، صرف نظر از سطح اقتصادی خود عمدتا رای به ابقای بریتانیا در اتحادیه اروپا دادند. رای دهندگان مسن تر، بیکاران و کسانی که حس هویتی قوی به انگلیس دارند، رای به ترک اتحادیه دادند.
به یک طریق می توان رای به ابقای در اتحادیه و رای به ترک اتحادیه را تفوات دیدگاه کلان نگر و جهان وطن انگارانه و دیدگاه محدود و بسته خواند که در رویه های اجتماعی و اقتصادی ریشه دارد. نگاه کل نگر و باور به تعلق به جامعه جهانی، مستلزم امید به آینده در ورای مفهوم دولت-ملت است. دیدگاه محدود در پیوند با حس ترس نسبت به آینده است. این ترس بازتابی از نگرانی نسبت به باز شدن بازارها و تغییرات در تکنولوژی و تحولات گسترده تر در سرمایه داری و فاصله گرفتن آن از حمایت از طبقه متوسط و طبقه کارگر است.
شکاف اقتصادی و تاثیرات اجتماعی آن موضوع مهاجرت را به خط اول بحث وارد می کند. نظر رای دهندگان در مورد افزایش گسترده مهاجرت اروپاییان و غیر اروپاییان بویژه پس از بحران مالی درست است. اما سایر کشورهای اروپا با مشکل جدی مهاجران سوری و عراقی رو به رو هستند، حال آن که بریتانیا تعداد محدودی درخواست پناهندگی داشته است. مطالعات نشان می دهد که مهاجران بیش از آن که از منافع مالیات دیگران منتفع شوند، مالیات پرداخت می کنند.
قدرت جدید، مشکل جدید
بحث بر سر برگزیت بازتاب محرومیت اجتماعی جهانی است که به دنبال نابرابری اقتصادی بروز یافته است. اما همه پرسی را باید در بستر تاریخ طولانی توسعه سیاسی و دولت سازی هم نگریست. اتحادیه اروپا به مراتب وراتر از یک نهاد بین المللی ساده یا یک معاهده تجاری است، زیرا اتحادیه واجد نهادهای سیاسی است.
به طور تاریخی نهادهای سیاسی همواره با خشونت و نزاع به وجود می آیند. پروژه های وحدت ساز ملی با زور، جنگ های داخلی و کاربرد بی رحمانه قدرت توام بوده اند. فدرالیسم هنوز هم در ایالات متحده به چالش کشیده می شود. اگر چه هم اکنون دولت - ملت ماهیتی طبیعی به نظر می رسد، اما پادشاهی هابسبورگ، دولت-شهرهای ایتالیا، امپراتوری روم همه آمده و رفته اند. اتحادیه اروپا یک ماهیت جدید و متفاوت است. آنهایی که سنی کمتر از ۴۵ سال به ویژه کمتر از ۳۰ سال دارند اتحادیه اروپا را با آغوش باز پذیرفته و نگاه مثبتی به آن دارند.
با نگاه به تاریخ متوجه می شویم که نباید از بروز واکنش های شدید نسبت به گسترش اتحادیه اروپا متعجب شویم. اما فرصت طلبی و عدم مدیریت سیاسی در بریتانیا و اتحادیه اروپا حیرت آور است. اتحادیه اروپا تنها در صورتی می تواند کارایی داشته باشد که همه شهروندان آن خود را جزئی از یک کل واحد دموکراتیک ببینند که قدرت محلی، ملی و قدرت اتحادیه را برای ایجاد فرصت های اقتصادی توزان می بخشد. گوش سپردن به سخنان و دغدغه های هر دو طرف این شکاف فرهنگی و تلاش برای کاهش نابرابری های اقتصادی که این شکاف را به وجود آورده، تنها راه پیش روی اتحادیه اروپا است.
ارسال نظر