شرط گفت و گوی ملی؛ ابراز برائت از فتنه
حدود دو سال است بخشهايي از اصلاحطلبان خصوصاً شاخه كارگزاران مقولهاي به نام «گفتوگوهاي ملي» را طرح و به صورت نوبهاي در رسانههاي خود در آن ميدمند به طور مثال هفتهنامه شماره ۸۸ صدا پروندهاي براي اين موضوع با تيترهاي ذيل به چاپ رسانده است...
حدود دو سال است بخشهايي از اصلاحطلبان خصوصاً شاخه كارگزاران مقولهاي به نام «گفتوگوهاي ملي» را طرح و به صورت نوبهاي در رسانههاي خود در آن ميدمند به طور مثال هفتهنامه شماره ۸۸ صدا پروندهاي براي اين موضوع با تيترهاي ذيل به چاپ رسانده است؛ «همراهي با پيشنهاد روحاني»، «عقلا از هر دو سو ميتوانند با يكديگر توافق كنند»، «ما ايده مذاكره ملي را در واقع براي آن مطرح كرديم كه دولت در اين زمينه پيشقدم شود»، «دولت پايهگذار گفتوگوهاي ملي شود»، «راه همگرايي ملي را بايد با تمرين آغاز كرد»، «خانه احزاب متولي جلسات گفتوگوي جناحها شود» و «گفتوگو، انتخابي اجباري!»
اين ايده در ديدار دانشجويان با مقام معظم رهبري در ماه رمضان نيز به صورت كنايه توسط رهبري طرح شد كه: «ميگويند عقلاي دو جناح بنشينند گفتوگو كنند.» لزوم طرح اين ايده چيست و چرا اكنون طرح ميشود؟ چرا اصلاحطلبان آن را طرح ميكنند؟ محتواي آن چه ميتواند باشد؟ چرا نام آن را «گفتوگوهاي ملي» ميگذارند؟ و هدف آن چيست؟ طرح چنين ايدههايي اصولاً و معمولاً بايد مبتني بر گره يا مسئلهاي باشد كه دو طرف در قالب گفتوگو بايد به راهحل مشترك برسند. اكنون مسئله مورد منازعه و اختلاف چيست؟ آيا اختلاف سر يك مسئله ملي است؟ اگر مسئله ملي است كه بايد با همه اپوزيسيون كه شناسنامه و مليت ايراني دارند اعم از سلطنتطلبان، چپها و منافقين نيز گفتوگو كرد چرا كه آنان در مليت و هويت ملي با بقيه تفاوتي ندارند، اصالتاً ايرانياند و با نظام مستقر در ايران اختلاف ماهوي دارند. بنابراين طرح گفتوگوهاي ملي ايده معيوبي است. اصولاً دو جناح عمده كشور مسئله ملي با هم ندارند.
هر دو ايران را يكپارچه ميخواهند، هر دو استقلال ملي و غرور ملي را مدعي هستند، وحدت قومي را باور دارند، هر دو ايران را توسعهيافته ميپسندند و ... . بنابراين مسئله ملي براي گفتوگو وجود ندارد و حيطه ملي هم (در حوزه انساني) فراتر از چارچوبهاي نظام اسلامي و جريانات مدعي آن است. حقيقت مسئله اين است كه اصلاحطلبان گفتوگو را براي جايابي مجدد در حاكميت ميخواهند و اراده كردهاند بدون توضيح درباره چرايي فتنه ۱۳۸۸ و بدون عذرخواهي، از در عقب وارد شوند و طرح اين مسئله را پلكان بازگشت ميدانند اما اگر واقعاً گفتوگويي لازم است بايد سر مشكلات و اختلافات واقعي باشد.
قبل از هر گفتوگويي ملاحظه سه موضوع محوري لازم و ضروري است: ۱- بايد روشن شود مشكلات اصلاحطلبان با نظام است يا با جريان مقابل؟ دقت در تمركز سلبي آنان نشان ميدهد كه آنان قوانين يا سياستهاي نظام را قبول ندارند اما با وارونهسازي مرجع آن، به جناح مقابل حمله ميكنند. تقريباً هيچ مسئلهاي كه سليقه اصولگرايان و متنزع از اصل نظام باشد مورد نقد اصلاحطلبان نيست.
سياست خارجي، قانون انتخابات، قانون مطبوعات، اجراي شريعت و .... حرف نظام است نه جريان مقابل اصلاحات.
۲- مشكل نيروهاي فكري اصلاحطلب با نظام بدون ترديد معرفتي است. نسبيگرايي در نگاه به دين و حدود، نفي مسلمات دين همچون مهدويت، خاتميت و عصمت و از همه مهمتر اعتقاد به جدايي دين از سياست يا جدايي نهاد دين و سياست، سالهاست كه فرياد زده شده است. حال آنكه امام نه به جدايي دين از سياست قائل بود و نه به غلبه دين يا غلبه سياست. گزينه امام وحدت دين و سياست است. از نگاه امام دين زايشگاه سياست است به همين دليل آزادي نيز از دين نشئت ميگيرد. در حالي كه اصلاحطلبان دين و آزادي را قابل تزاحم و تقابل ميدانند. از نگاه اصلاحطلبان عرفيگرايي غايت مسير حركت حكومت است و... بنابراين گفتوگوهاي معرفتي با محوريت مبناي معرفتي امام ميتواند مبنا باشد.
۳- محور سوم سياستهاي كلي نظام است. رهبري در خطبههاي نماز عيد فطر ۱۳۸۸ سياستهاي كلي نظام را جزو اصول انقلاب برشمردند (به چهار اصل: جمهوري اسلامي، امام، ولايتفقيه و قانون اساسي اضافه كردند.)
اصلاحطلبان يا سياستهاي كلي نظام را قبول ندارند و در رد آن نقادي و منازعه ميكنند يا در قبال آن ساكت هستند. در سياست خارجي، آموزش و پرورش، آموزش عالي، راهبردهاي دفاعي نوع مواجهه با غرب، الگوي عدالت- پيشرفت، مراحل پنجگانه انقلاب اسلامي (انقلاب اسلامي، نظام اسلامي، دولت اسلامي، جامعه اسلامي و تمدن اسلامي) هيچ همراهي و هارموني با نظام ندارند، حتي بسياري از آنان اقتصاد مقاومتي را جدي نگرفتهاند و جهاني شدن را مطلوب ميدانند.
علاوه بر سه محور اساسي ذكر شده شفافسازي درباره چرايي فتنه ۱۳۸۸ ضروري به نظر ميرسد. از نگاه نظام اين موضوع يك طراحي عميق بود و نميتوان آن را يك تصادف دانست و اسناد غيرقابل انكار آن نيز وجود دارد. عدم ابراز برائت از كساني كه انتخابات را بهانه ميدانستند و آرمانهاي امام را به سخره گرفتند، معماي عجيبي است كه تاكنون رهبري سه بار علناً و احتمالاً چند بار خصوصي خواستار آن شدهاند، اما سران اصلاحات دلگرمي ضدانقلاب به خود را بر رضايت رهبري و نظام ترجيح دادند. شفافسازي درباره فتنه ۱۳۸۸ و ابراز برائت از ساختارشكنان پيشنياز هر گفتوگويي است. اين مسئله مشمول مرور زمان و ضربالمثل «نه خاني آمد و نه خاني رفت» نميشود.
نظر کاربران
همین ک اظهار موضع نمیکنن نشون میده یه مشکلی هست دیگه..خداکنه مردم گول ظاهرشونو نخورن!!!!!!