سه گانه درس آموز تجزیه طلبی
تجریه تاریخی نشان می دهد وابستگی به قدرت های بیگانه، قدرت طلبی رهبران جاه طلب و عدم محبوبیت مردمی از جمله مواردی هستند که سبب ناکامی دائمی تجزیه طلبان بوده اند.
این اقدامات اما محدود به نواحی کردنشین نبوده اند. در هفته اخیر در خبرها آمده بود که اعضای باند شش نفره حاسوسی موسوم به گامو در تبریز بازداشت شده اند. حجت الاسلام حکمتعلی مظفری رییس کل دادگستری آذربایجان شرقی در این باره گفته بود که اعضای این باند اسناد طبقه بندی شده نظامی و اقتصادی را جمع آوری می کردند و در اختیار دشمنان قرار می دادند.
آنسوتر از مرزهای شمالی و غربی ایران، در جنوب کشور نیز گروه های تجزیه طلب موسوم به "بازهای اهواز" مدعی شده که مسئولیت انفجار پتروشیمی بوعلی سینا ماهشهر برعهده آن گروه بوده است و شعارهای تجزیه طلبانه سر داده اند.
آن چه مسلم است آن که حضور موفقیت آمیز ایران در منطقه و کمک رسانی به دولت سوریه و عراق در مبارزه علیه تروریست ها حامیان تروریسم در منطقه به خصوص سعودی ها و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را ازرده خاطر ساخته است. از سوی دیگر، نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز در زمینه متقاعد کردن دولت امریکا برای عدم توافق هسته ای با ایران ناکام بوده است. در نتیجه، سعودی ها و اسرائیلی ها از تاکتیک کهنه ای بهره می برند: تلاش در جهت ایجاد تنش های فرقه ای و تحریک گروهک های تجزیه طلب اسرائیلی ها در مناطق کردنشین که پیش تر سابقه حمایت از گروهک هایی چون پژاک، کومه له و حزب دموکرات کردستان ایران را داشته و حمایت سعودی ها از تجزیه طلبان در مناطق جنوبی کشور.
نگاهی به پیشینه جریان های تجزیه طلب اما نشان می دهد که تمامی آنان موقتی بوده اند و هیچ یک نتوانسته اند در میان مدت و بلند مدت خدشه ای به تمامیت ارضی کشور وارد کنند و اتحاد تمام اقوام ایرانی نیرویی قدرتمند برای مقابله با آنان بوده است.
در اینجا نگاهی می اندازیم به سه جریان تجزیه طلب که آغازگر تحرکات جدایی طلبانه در ایران بودند: تجزیه طلبی در آذربایچان به رهبری پیشه وری، تجزیه طلبی در نواحی کردنشین به رهبری قاضی محمد و تجزیه طلبی در جنوب ایران در میان عرب زبانان ایرانی به رهبری شیخ خزعل.
غائله جمهوری مهاباد
در بهمن ماه سال ۱۳۲۴ خورشیدی تجزیه طلبان کرد جمهوری خودمختاری را در شمال غربی ایران تحت عنوان جمهوری مهاباد اعلام کردند که تنها یک سال دوام آورد. رهبر این حکومت خودخوانده قاضی محمد بود. قاضی محمد در این میان مورد حمایت شوروی قرار داشت. وزیر جنگ صدر قاضی پسر عموی قاضی محمد و وزیر کشور نیز سیف قاضی پسر عموی کوچکتر قاضی محمد بودند که هر کدام دارای تحصیلات عالی در روسیه و مسلط بر زبانهای ترکی و روسی و فارسی بودند که همزمان با قاضی محمد در شهر مهاباد به دار آویخته شدند. در سپتامبر ۱۹۴۵ قاضی محمد و عدهای دیگر از شخصیتهای جمعیت احیای کرد به شوروی دعوت شدند و با جعفر باقراف نخست وزیر جمهوری آذربایجان شوروی دیدار کردند. این نیروها خواهان کشوری کرد بودند و امیدوار بودند اتحاد شوروی از کمک مالی و تسلیحاتی بدانها دریغ نورزد. در بازگشت از این سفر بیانیهای با امضای قاضی محمد و ۱۰۵ تن از سرشناسان کرد انتشار یافت. در این بیانیه تأسیس حزب دموکرات کردستان اعلام و هدفهای حزب برشمرده شد. بدین طریق در روز دوم آبان ماه سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۵ میلادی، کنگره اول حزب دموکرات کردستان منعقد شد.
تنها ۱۵۹ روز بعد از تأسیس یعنی روز دوم بهمن ماه ۱۳۲۴ (برابر با ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶)، این حزب با استفاده از شرایط مناسب آن زمان (اشغال ایران توسط متفقین) و با حمایت دولت شوروی در بخشی از آذربایجان ایران (که در اشغال شوروی بود) جمهوری خودمختار مَهاباد را تشکیل داد.
پس از خروج ارتش شوروی جمهوری مهاباد نیز فروپاشید و قاضی محمد اعدام شد. در واقع، او قربانی پندارهای باطل خود برای جدایی کردستان از ایران شده بود با وابستگی به شوروی قصد داشت این ایده را محقق کند.
غائله جمهوری آذربایجان، بار دیگر دست پشت پرده شوروی
این غائله مرتبط با وقایع سال های ۲۶-۱۳۲۵ خورشیدی است که پس از آن حکومت خلق آذربایجان تشکیل شد. در پایان جنگ جهانی دوم قرار بود پس از تسلیم المان اشغال ایران توسط روسیه و بریتانیا پایان یابد ولی در عمل شوروی ارتش سرخ را از ایران خارج نکرد و به تشکیل حکومت خلق آذربایجان به رهبری پیشه وری کمک کرد. پیشه وری روزنامه نگار و کمونیست ایرانی بود که فرقه دموکرات اذربایجان را تاسیس کرد و نخست وزیر حکومت خواخونده آذربایجان شد.
وابستگی فرقه دموکرات اذربایجان به شوروی آشکار بود. سران «فرقه دموکرات آذربایجان» تلگرافی به میرجعفر باقراف، دبیر اول کمیته مرکزی «حزب کمونیست آذربایجان» به «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» مخابره کردند که متن آن در روزنامه آذربایجان، ارگان کمیته مرکزی «فرقه دموکرات آذربایجان» به چاپ رسید در متن تلگراف مذکور چنین آمدهاست: پدر عزیز و مهربان میرجعفر باقراف. خلق آذربایجان جنوبی که جز لاینفک آذربایجان است، مانند همه خلقهای جهان، چشم امید خود را به خلق بزرگ شوروی و دولت شوروی دوختهاست. چندی بعد پیشهوری از استالین درخواست میکند مخفیانه برایشان اسلحه بفرستد و بهاو قول میدهند که نخواهند گذاشت کارگزاران دولت ایران از این موضوع اطلاع بیابد. بهاو اطّلاع میدهند که مردم آذربایجان خواهان جدایی از ایران هستند ولی اگر استالین ترجیح بدهد که فعلاً از ایران جدا نشوند، همهمچنان برای برقرار کردن دولت سوسیالیستی در ایران تلاش خواهند کرد.
حکومت تشکیل شده فرقه دموکرات در نهایت در ۲۱ اذر ۱۳۲۵ خورشیدی توسط نیروهای ارتش وقت ایران سرنگون شد. پیشه وری در نهایت قربانی بردگی اش برای شوروی شد. او در ۲۰ تیر ۱۳۲۶ پس از یک حادثه رانندگی در بیمارستان درگذشت. به دلیل مشاجره لفظی پیشهوری و میرجعفر باقروف، صدر وزیران جمهوری آذربایجان شوروی، احتمال داده شد باقروف در این حادثه دست داشتهاست.
شیخ خزعل؛ تجزیه طلب مورد حمایت بریتانیا
پس از کشف نفت در مسجد سلیمان و خوزستان توسط شرکت سندیکای امتیازات چند ماه بعد در ماه آوریل ۱۹۰۹ م. (فروردین ۱۲۸۸ ه. خ) شرکت نفت ایران و انگلیس با سرمایهٔ ۲ میلیون لیره تأسیس شد و در لندن به ثبت رسید و جانشین شرکت «سندیکای امتیازات» شد. این شرکت یک سری قراردادها با سران بختیاری و شیخ خزعل منعقد نمود. از جمله در سال ۱۹۰۹ م. (۱۲۸۸ ه. خ) شرکت نفت قراردادی با شیخ خزعل منعقد نمود و یک مایل مربع از اراضی آبادان را برای ایجاد پالایشگاه از او خریداری نمود. سال بعد ساختن پالایشگاه شروع و سه سال بعد خاتمه یافت. به موجب قرارداد دیگری که شرکت با شیخ خزعل داشت، وی حفاظت ناحیهٔ آبادان را در مقابل مبلغی که شرکت میپرداخت، عهدهدار بود و همین امر باعث پیشرفت روند روبهرشد کارهای این شرکت بود؛ اما حقیقت امر این بود که شرکت یعنی عامل سیاست امپریالیسم بریتانیا به جای آن که در تقویت دولت مرکزی بکوشد و از دولت ایران ایجاد امنیت را در منطقهٔ نفتخیز بخواهد، صلاح خود را در این دیده بود که با دادن رشوه دل خانهای بختیاری و سران متنفذ خوزستان مانند شیخ خزعل را به دست آورد، تا هم از تجاوز احتمالی آنان به منطقه در امان بماند و هم دولت مرکزی ایران را ضعیف وانمود کند. چنانکه در سال ۱۹۱۹ م. (۱۲۹۸ ه. خ) خزعل را به درجه K.C.I.E که ظاهراً یک نشان سیاسی است، منحصر کرده بود.
کنسول انگلستان در اهواز «جی بی بیل» طی نامهای کاملاً محرمانه به مأمور سیاسی انگلستان در بوشهر مورخ ۳۰ ژوئن ۱۹۲۳ (۸ تیر ۱۳۰۲) از او میخواهد، برای حفظ حوزههای نفتی بر اساس پیشبینی شده در آن نامه، با شیخ خزعل همکاری صمیمانه و تنگاتنگی به عمل آورد. بیل در سپتامبر ۱۹۲۳ (شهریور ۱۳۰۲) در تلگرافی که به خزعل مخابره میکند، او را اعلیحضرت خطاب کرده بود. شیخ نیز برای باقیماندنش در مسند حکمرانی و حفظ موقعیت خود در منطقه به خواستههای انگلیسیها جواب مثبت میداد. چنانکه خود شیخ خزعل در این باره چنین اظهار داشتهاست: «من برای حفظ خود و داراییای که دارم چون مأیوس از دولتم چاره ندارم جز این که مناسبات خود را با انگلیسیها محکم نمایم. ». به همین جهت نمایندهٔ انگلستان در خلیج فارس در ۱۹۱۰ م. (۱۲۸۹ ه. خ) با شیخ خزعل قراردادی بدین مضمون به امضا رساند. در این قرارداد دولت بریتانیا متعهد گردید در صورت تجاوز ایران به قلمرو حکومتی وی از وی پشتیبانی کند، در عوض شیخ متعهد گردید بدون موافقت قبلی انگلستان دست به انتخاب جانشین و ولیعهد نزند.
بعد از کودتای ۱۲۹۹ ه. خ. تا سال ۱۳۰۴ ه. خ. شاهد قدرتیابی رضاخان و سقوط دولت قاجاریه (احمدشاه) در ایران هستیم که این رویداد به تغییر بافت روابط قدرت در ایران منجر گردید. مبارزهٔ بین رضاخان و شیخ خزعل از زمانی علنی شد که دکتر آرتور میلسپو مستشار آمریکایی، مالیاتهای عقبافتادهٔ خوزستان را مطالبه کرد. شیخ خزعل به محض دیدن نامهٔ میلسپو سخت عصبانی شد و اظهار کرد به دولت ایران بدهکار نیست و اصلاً رضاخان و میلسپو را به رسمیت نمیشناسد و در ضمن طی تلگرافی به رضاخان او را فردی غاصب برشمرد. رضاخان برای تنبیه شورشیان به سوی خوزستان حرکت کرد. در این میان انگلستان برای حفظ منابع خود در ایران و نه حمایت از شیخ خزعل، در مورد رضاخان با شیخ مذاکراتی انجام داد. از جمله کنسول انگلستان متذکر شده بود که مسئولیت مستقیم هر گونه آسیب به لولههای نفت ایران-انگلیس با دولت ایران و شخص رضاخان است، اما رضاخان سردارسپه که از برخورد کنسول بریتانیا سخت عصبانی شده بود، در حمله به خوزستان شتاب بیشتری نشان داد و اظهار داشت، قصد تجدید نظر در تصمیم خود ندارد و در تنبیه شورشیان، تأخیر بیشتر جایز نیست.
رضا خان دریافته بود که با وجود خزعل در خوزستان، آرامش و امنیت در آن ایالت بر قرار نخواهد شد و میباید نیروی نظامی قابل توجهی در آن منطقه مستقر کند؛ لذا قصد داشت که شیخ را به پایتخت منتقل کرده و وی را تحت نظارت قرار دهد، در عین حال میدانست که خزعل داوطلبانه به تهران نخواهد آمد. وقتی که در پایتخت مطلع شدند که خزعل قصد ترک ایران و زندگی در املاک خود در بصره را دارد، رضا خان در «آوریل ۱۹۲۵» به سر پرسی لورین (سفیر بریتانیا در ایران) اطلاع داد که شیخ بدهیهای مالیاتی خود را پرداخت نکرده و از لورین خواست که خزعل را برای آمدن به تهران و تسویه حساب مالیاتی متقاعد کند.
در پی این درخواست، انگلیسیها با خزعل تماس گرفته و او را به این کار ترغیب کردند، اما خزعل که طبیعتاً از این جریان بیمناک بود، آن درخواست را بی پاسخ گذارد. مقامات ایرانی میدانستند که شیخ شبها را تا نزدیک سحر در کشتی تفریحی خود به عیش و نوش و میگساری با رقاصههای عرب سپری میکند. با رهنمود محرمانه رضا خان به ژنرال زاهدی، در شب ۲۹ فروردین ۱۳۰۴، زمانی که خزعل و همراهانش همگی در قایق مست بوده و در حال خوش گذرانی با رقاصهها بودند، در پی یک شبیخون، سپاهیان وارد قایق تفریحی خزعل شده و شیخ را دستگیر و به همراه پسرش عبدالحمید به تهران فرستادند.
بالاخره دفتر زندگانی شیخ بعد از یک دورهٔ پرفرازونشیب سرانجام در روز بیست و چهارم خرداد سال ۱۳۱۵ ه. خ. بسته شد. او در هفتاد و پنج سالگی در منزل شخصی خود که همان باغ فخرالسلطنه بود به فرمان رضاشاه به دست چند تن از مأموران شهربانی به قتل رسید.
نتیجه گیری:
آنچه مشخص است وابستگی تمام جریان های تجزیه طلب در ایران به قدرت های خارجی و ملعبه دست آن قدرت ها شدن در رقابت های منطقه ای و بین المللی بوده است. این مهره ها همواره سوخته اند. آنان به جز طیف اقلیتی در مناطق مرزی هیچ گاه نتوانسته اند با اقبال عمومی در کشور مواجه شوند چرا که زاویه دیدشان همراه با تنگ نظری های قومیتی و فقدان چشم اندازی ملی بوده است.
نظر کاربران
سابقه جنگ در مناطق کرد نشین استان های آذربایجان و کردستان و کرمانشا و ایلام زیاده و به قرن ها پیش برمیگرده در نتیجه باید موظب بود
تجزیه طلبی عقب مانده ترین تفکری است که یک فرد میتواند داشته باشد. در زمانی که جهان به سوی همبستگی میرود و آرزوی همه مصلحان از میان رفتن مرزها و یکپارچگی انسانهاست، اینان میگویند ما با بقیه آدمها فرق داریم و باید جدا از بقیه زندگی کنیم. همانطور که در متن خبر هم آمده، همه تجزیه طلبان سر در آخور بیگانگان دارند و تنها هدفشان خدمت به بیگانگان است و چیزی که برایشان اهمیت ندارد آسایش و پیشرفت مردم است. امیدوارم دولت بیش از گذشته با این گرایش ها مبارزه کند و قاطعیت بیشتری نشان دهد
هر چه کنی به خود کنی !