جوان نسل چهارم از شعار تا عمل
تفاوت را میتوان از نوع آرایش یا پیکسلهای روی کیفش احساس کرد؛ لباسهایی که هرکدام به تنهایی فریاد میزنند او میخواهد متفاوت باشد.
در این بین دو پیکسل هم به شما میگوید که او بچه کدام محل است، یا پرچم کدام محل بالاست و کجا درس میخواند و دم دانشجویان کدام رشته از کدام دانشگاه گرم است. پیکسلهایی هم با طرح انار و بلوط و حیواناتی مثل جغد و آفتابپرست نشان میدهد که او با جریانات روز همراه است. شاید بتوان گفت امروز پلاکاردهای بزرگ و بنرهای چند صدمتری جایش را به پیکسلهای فلزی، چوبی و پارچهای داده و جوانان عقایدشان و حتی آرمانها و علایقشان را روی تن ظریف پیکسلها نقش میزنند و آنها را روی کیف و کولهپشتیشان الصاق میکنند تا همه بدانند که آنها چگونه میاندیشند و از چه چیزهایی متنفرند، یا به چه چیزهایی علاقهمند.
نسل امروز، نسلی علاقهمند به سمبلها و نشانههاست و با همین سمبلها عقایدش را ابراز میکند، خواستههایش را مطرح میکند و به دنبال یک آرمان در زندگی میرود. زمانی که به مقوله شعار میپردازیم، شاید بتوانیم این جملات یا تصاویری را که روی کیفهایمان جا خوش کردهاند، به نوعی شعار بدانیم. شعارهایی که بر کسی پوشیده نیست و همه میتوانند آنها را بخوانند، ببینند و با بخشی از عقاید و علایق ما آشنا شوند و بدانند که نویسنده مورد علاقهمان کیست. میتوانیم تمام مانیفستمان را روی یک پیکسل پارچهای جا بدهیم و در معرض دید عموم قرار دهیم.
از طرف دیگر تصویری را روی دیوار شخصیمان در یک شبکه اجتماعی قرار میدهیم و جملهای را در کنارش مینویسیم، شاید شعری از یک شاعر بلندآوازه، شاید هم جملهای قصار که نمیدانیم گویندهاش چه کسی است؛ جملهای که تبدیل به یک شعار میشود؛ شعاری که ما روی دیوار نوشتهایم و دوستانمان آن را میپسندند، یا جملاتی در همان راستا به آن اضافه میکنند. اما گاهی پیش میآید که این شعار تنها روی یک دیوار مجازی باقی میماند و هرگز به هیچ کجای زندگی و تفکر ما سر نمیزند تا کمی روی رفتار و کنش ما تاثیر بگذارد و همین میشود دلیل الصاق یک برچسب به نام شعارزدگی روی نسل امروز؛ نسلی که به گمان بزرگترها و نسلهای قبل، شبیه حرفهایش نیست و فقط شعار میدهد. حال باید دید تا چه اندازه این برچسب شعارزدگی بجا و درست به این نسل نسبت داده میشود.
نوشته است: «بیا دنیا بسازیم، نه با دنیا بسازیم». میگوید این شعار من در زندگی است، من هرگز تسلیم جریان تحمیلی زندگی نمیشوم و سعی میکنم خودم مسیرم را تعیین کنم و در همان مسیر قدم بردارم. با چند سوال و جواب ساده میفهمیم که رشته دانشگاهیاش را پدر برایش انتخاب کرده و شغلش هم یک شغل خانوادگی است. دنیایی که ساخته اینگونه است. گاهی مجبور به تسلیم شده. این یک واقعیت است که هیچ چیز مطلق نیست. نمیتوان گفت رساندن یک شعار به عرصه عمل، کار سادهای است و باید در تمام جنبهها صورت بگیرد. گاهی هم پیش میآید که آدمها ناگزیر به انتخاب راهی میشوند که از شعارشان فاصله دارد.
اما زمانی که تعداد این انتخابها افزایش پیدا کند تا جایی که از شعار تنها یک جمله زیبا باقی بماند و دیگر هیچ؛ میشود این جمله را پذیرفت که این نسل، نسلی شعارزده است. رسانه محبوب نسل امروز، رسانه مجازی است. نسلی که ترجیح میدهد بهجای بهدست گرفتن پلاکارد و حضور در خیابان یا تجمع در مقابل یک ساختمان یا میدان، تصویر پروفایلش را تغییر دهد، یا واژهای را «ترند» کند تا صدایش را به گوش دیگران برساند.
شاید این راه شعاردادن برای نسلهای قبل به بیعملی نزدیک باشد، اما نتایجی که از دل این فعالیتهای شعارزده بیرون میآید، چیز دیگری میگوید. اگر نسل امروز بداند که چگونه از تریبونی به نام مجازستان استفاده کند و چطور خواستهها و عقایدش را بهدرستی در آنها طرح کند، شاید اتهام شعارزدگی هم برای همیشه از او رفع شود. اما مشکل اینجاست که در غالب مواقع شاهدیم فرد پا را فراتر از تعویض تصویر پروفایل نمیگذارد و اقدامی جهت رسیدن به خواستهای که در تصویر به اشتراک گذاشته شده روی پیج شخصیاش مطرح کرده، انجام نمیدهد.
با حضورش در یک فضای خاص و در یک ساعت خاص میخواهد ثابت کند نگران محیطزیست است. نگران قطعشدن بیمورد درختها، نگران لایه ازون، نگران گرمشدن زمین. تلاش میکند و تصاویر حضور در این فعالیتها را هم در همان رسانه محبوبش با دوستانش شریک میشود. تا اینجای قصه او یک قهرمان است که برای داشتن زمینی زیبا و سالم تلاش میکند اما دیدن تصویرش در فضای پمپبنزین یا ژست خستهاش کنار یک قلیان در یک سفرهخانه سنتی یا موارد دیگری که قابلچشمپوشی نیستند، هر ناظری را ناگزیر میکند تا در برخورد با او از برچسب شعارزدگی استفاده کند.
برای کسی که تنها در یک تشکل مردمی نگران مسألهای میشود و بعد مانند یک فرد ناآگاه با همان مسأله برخورد میکند، نمیتوان لقبی جز شعارزدگی را مناسب دانست. اما با تمام این موارد اگر کمی واقعبین باشیم، میتوانیم بگوییم نسل امروز در اغلب موارد و نه همیشه، نسل شعارزدهای است؛ نسلی که جملات گزیدهشده یک نویسنده بزرگ را به اشتراک میگذارد و در عمل هیچ کتابی از نویسنده مذکور مطالعه نکرده است. نسلی که به تاریخ باستانی کشورش میبالد و افتخارش را در استفاده از نمادها و کلماتی خاص به رخ میکشد اما همان تاریخ پرافتخار را هم مطالعه نکرده که شاید اگر مطالعهای هرچند کوتاه در تاریخ داشته باشد، موارد بسیار دیگری برای افتخار مییابد. نسلی که اسطورههایش را نمیشناسد. نسلی که نمیداند چگونه اسطوره بسازد. نسلی که حتی شعارهایش را هم خودش نساخته.
شعارهای این نسل، یادگار نسلهای قبل است. نسل امروز کمتر میخواند، کمتر میبیند و کمتر میسازد. نسل امروز نسلshare کردن جملات است، نسل کپیپیست و شعارها. نسلی که اهل بحث نیست. اهل انتقاد نیست. اهل چالش نیست اما جملاتی را بر دیوارهای مجازیاش مینگارد که او را اهل جنگیدن با مشکلات معرفی میکند.
اهل نقدپذیری و اهل استقامت در مقابل سختیها. نسل امروز در غالب موارد، نسلی پیشرو نیست. ترجیح میدهد راههایی را که دیگران رفتهاند و امنیتش تضمین شده است، انتخاب کند، نه راهی را که از امنیتش اطمینان ندارد. اینها همه برچسبهایی است که شاید در ابتدا نتوانیم وجودشان را برتابیم و بپذیریم اما کمی که تعمق کنیم در رفتارهایمان، در کنشهای جمعی و فردیمان، در عقایدی که ابراز میداریم و رفتارهایی که در پس آن عقاید نشان میدهیم، میبینیم که هرچند این جملات مطلق نیست ولی در غالب موارد چندان هم جملات بیربطی نیست.
در انتها باید گفت نسلی هستیم که شعارهایمان نشان از یک تصویر آرمانی دارد که برای رسیدن به آن هیچ تلاشی نمیکنیم و چهبسا پیش بیاید که رفتارمان در قبال یک مسأله، چیزی بگوید و شعاری که در رابطه با آن مسأله میدهیم، ساز دیگری بزند. حتی تصویری که از خود میسازیم هم به یک شعار زیبا بیشتر شباهت دارد.
شعاری که روی آن تعصب هم داریم و نمیگذاریم کسی چپ نگاهش کند. شعاری که بدون اینکه بدانیم چقدر غیرواقعی و غیرمنطقی است، اصرار داریم روزی به عمل خواهد نشست و آن روز، روز ما خواهد بود و اگر کسی بخواهد ذرهای ما را از آرمانهای مطرحشده در شعارمان دور کند، مجازستان دنیا را بر سرش خراب میکنیم. در تعریف مفهوم شعار به این نکته هم باید توجه داشت که شعارها نشاندهنده آرمان و تصویر ایدهآل فرد یا یک جمع هستند و قرار نیست هر آنچه را فرد یا یک جمعیت در شعار خود مطرح میکند، به عمل تبدیل شود. اما بدونشک همه کسانی که به نوعی مخاطب یک شعار هستند، توقع دارند رفتارهای یک شعاردهنده اگر نماد عینی شعار ارایهشده نیست، در بهترین حالت ممکن همراستا با عقیده مطرحشده در شعار باشد.
ارسال نظر