میهمانی شام برای کارتن خواب ها
مرد ٤٢ساله تهرانی پشت خودرویش آگهی بزرگی نصب کرده و شماره تلفن همراهش را اعلام کرده است؛ مضمون آگهی نه خرید و فروش اتومبیل است و نه خدمات سیار. او برای شهروندان یک پیام مهربان دارد: کسانی که غذایی برای خوردن یا لباسی برای پوشیدن ندارند با ما تماس بگیرند.
علی حیدری، مدیرعامل یک شرکت خصوصی است و حالا بین کاربران فضای مجازی کمکم به یک چهره شناخته شده تبدیل میشود. قصه این مرد از آنجا شروع شده است که شبی تصمیم گرفت با ١٥ پرس غذای خانگی کارتنخوابهای شهر را به شام دعوت کند اما تعداد کارتنخوابها خیلی بیشتر از حد تصورش به نظر میرسید. او قبلا در نگاه گذرایاش به پیادهروها یکی،دو مورد را به چشم دیده بود.
صحنه تکاندهنده دیگری که او را منقلب کرد کارتنخوابهای نیمه جانی بودند که تنها به دلیل گرسنگی به آن روز افتاده بودند. این موضوع جرقهای میشود تا مرد مهربان شهر تصمیم بزرگی بگیرد. او آشپزخانه کوچکی در جنوب شهر اجاره میکند و به کمک همسرش روزهای آخر هفته برای کارتنخوابها غذا میپزند. حیدری این تصمیم را در اینستاگرام و تلگرام تبلیغ میکند و دیری نمیگذرد که جمع زیادی از کاربران ایرانی به کمک او میآیند و گروه بزرگی به وسعت ٣٠ شهر ایران تشکیل میشود، گروهی به نام «پایان کارتنخوابی».
آنها برای مددجویان بهزیستی، بچههای کار و کارتنخوابها آشپزی میکنند، نیازمندان معتاد را با اجازه خودشان به کمپهای ترک اعتیاد شهرداری میبرند، برای خانواده مستمند مغازه اجاره کردهاند و به آنها کار یاد میدهند و خانهای کوچک برای بچههای کار گرفتهاند؛ خانهای که شبیه خانه بسیاری از بچههای ایرانی است. بچههای کار میتوانند هر زمان که دوست داشتند به آنجا بروند، غذا و تنقلات بخورند، بازی کنند یا کارتون ببینند و مهارت یاد بگیرند. آنها حتی منوی ویژه برای بچهها دارند و کودکان کار میتوانند از آشپزخانه آنها سیبزمینی سرخ شده یا ساندویچ و ماکارونی دریافت کنند. این گروه خیریه که حالا مجوز اولیه فعالیت خود را از وزارت کشور گرفته است، اعضایش را از کاربران فضای مجازی انتخاب کرده است. آنها میگویند میخواهند جهانی را که تحویل گرفتهاند کمی بهتر تحویل بدهند.
نخستين شبی که کارتنخوابها به شام دعوت شدند...
٢١ رمضان سال گذشته علی حیدری ٤٢ساله و مدیرعامل یک شرکت خصوصی تصمیم گرفت کارتنخوابهای تهرانی را به شام دعوت کند. او با همراهی همسر و فرزندش ١٥ پرس غذا تهیه کرد و راهی خیابانهای فقیرنشین محله شوش شد. غذاها در چشم به هم زدنی به پایان میرسد و آنها متوجه میشوند تعداد ساکنان خیابان! بیشتر از آن چیزی است که تصور کردهاند. حیدری به «شهروند» میگوید با چشمان خودش دیده است که عدهای از کارتنخوابها از شدت ضعف و گرسنگی درحال مرگ بودند و همین مسأله موجب میشود که آنها دست به دامان همسایگانشان شوند.
در هر خانهای را میزنند و با تعریف کردن ماجرا از آنها میخواهند چند لقمهای نان و پنیر و سبزی آماده کنند تا آنها این لقمهها را به سرعت به دست کسانی برسانند که در چند قدمی مرگ ایستادهاند. این میهمانی کوچک شام با کارتنخوابهای تهرانی، جرقه اتفاق بزرگی را میزند. خانواده حیدری به سرعت در منطقه شوش آشپزخانهای اجاره میکنند و با جمعآوری کمکهای داوطلبانه شروع به آشپزی میکنند. آنها در قدم اول تصمیم گرفتهاند كه جلوی مرگ آدمهای فراموش شده گوشه پیادهروها را بگیرند. آدمهایی که به تعبیر علی حیدری زیر پونز نقشه شهر گم شدهاند و بیشتر عابران، بدون توجه از کنارشان میگذرند.
آشپزخانه کوچک خیابان شوش کمکم با تبلیغات اینستاگرامی و تلگرامی، رونق میگیرد و عده زیادی از مردم برای کمک به خانواده حیدری وارد عمل میشوند. آنها دوشنبهها برای مددجویان بهزیستی غذا میپزند، سهشنبهها کودکان کار را میهمان میکنند و منوی چهارشنبههایشان را به کارتنخوابها اختصاص دادهاند. حالا در آشپزخانه مهربان خانواده حیدری ٥هزار پرس غذای گرم به کمک مردم و کاربران فضای مجازی تهیه میشود و به سفره خالی آدمهای فراموششده شهر میرود.
سیبزمینی سرخ شده و لازانیا در منوی ویژه بچههای کار
در این آشپزخانه گاهی برای کودکان کار منوهای ویژه در نظر گرفته میشود. مثلا ماکارونی که غذای مورد علاقه بیشتر بچههاست یا لازانیا. گاهی هم بچهها با ساندویچ یا پاکتهای سیبزمینی سرخشده و سس گوجهفرنگی پذیرایی میشوند. شام که آماده میشود، اعضای گروه «پایان کارتنخوابی» دور هم جمع میشوند و غذاها را بهدست نیازمندان میرسانند؛ کوچهبهکوچه و خیابانبهخیابان. آنها تا قبل از مذاکره در فضای مجازی هیچ شناختی از یکدیگر نداشتند و حالا گسترش خیرهکننده دنیای ارتباطات موجب شده است آدمهای خوشقلب شهر همدیگر را پیدا کنند تا اتفاق بزرگی رقم بزنند.
حیدری میگوید با اعضای گروه تصمیم گرفتند که فاز اول اقداماتشان نجات گرسنهها از مرگ باشد. زیرا تازگیها فهمیدهاند روزانه ٣ تا ٥ کارتنخواب در تهران تنها بر اثر گرسنگی میمیرند. زندگی که احیا شد، میتوان کارهای بعدی را انجام داد اما غذا دادن به گرسنهها به محله انبار گندم، کوچه اوراقچیها، شوش و مولوی ختم نشد و آقای مدیرعامل یعنی علی حیدری، بانی گروه «پایان کارتنخوابی» اطلاعیه بزرگی روی خودرویش نصب کرد.
آن اطلاعیه درواقع شماره تلفن همراهش به همراه یک جمله کوتاه بود: کسانی که غذایی برای خوردن یا لباسی برای پوشیدن ندارند با ما تماس بگیرند. این اطلاعیه روی خودرو همسر و فرزند، وانت آشپزخانه حیدری و خودرو چند نفر از اعضا به نمایش درآمد. آشپزخانه حیدری حالا اتاق لباس هم تشکیل داده است، اتاقی پر از لباسهای نو و دست دوم اهدایی. لباسهای دست دوم توسط داوطلبان شسته و اتو کشیده میشود و برای اهدا به نیازمندان و کارتنخوابها بستهبندی میشود. گرم نگهداشتن یا رفع گرسنگی همان ابتداییترین نیاز آدمها برای زنده ماندن است که گام نخست گروه «پایان کارتنخوابی» است.
چند نفر از اعضایمان کارتنخوابهای بهبودیافتهاند
آنها فکر کردهاند گام بعدی ترمیم زندگی نیازمندان باشد. دو دستگاه ون کرایه کردهاند و هر هفته ٢٠ تا ٣٠ کارتنخواب معتاد را برای ترک اعتیاد به کمپهای شهرداری میفرستند. البته حیدری به «شهروند» تأکید میکند ما کارتنخوابها را مجبور به کاری نمیکنیم. از آنها میپرسیم و اگر دوست داشتند کمک میکنیم راه زندگیشان تغییر کند. یکی از معتادان بهبودیافته این گروه زنی است به نام فرزانه شریفیراد. او حالا بعد از ٣٠سال به کمک گروه «پایان کارتنخوابی» اعتیاد را بهطور کامل کنار گذاشته است و به این گروه کمک میکند تا معتادان دیگر را به زندگی برگرداند. فرزانه از اینکه نامش گفته شود، ابایی ندارد و حتی با یکی از روزنامهها گفتوگوی مفصلی انجام داده است. او در مصاحبهاش گفته است از اینکه زندگی جدیدی را تجربه میکند، لذت عمیقی میبرد و برای سهیم شدن معتادان دیگر در این لذت به آنها کمک میکند. اعضای گروه فیلمی از مصاحبه فرزانه در توئیتر منتشر کردهاند تا شاید تجربه موفق او برای سایر معتادان انگیزه شود.
البته حیدری تأکید میکند که شهرداری در روزهای اول به صورت داوطلبانه با گروه «پایان کارتنخوابی» همکاری کرده است اما به تازگی به آنها گفتهاند که دیگر معتادانشان را به مراکز رایگان شهرداری نیاورند و به کمپهای خصوصی ببرند. به گفته بانی گروه «پایان کارتنخوابی» هزینه کمپهای خصوصی برای ترک هر معتاد حدود ٥٠٠هزار تومان است و این قدری کار را برای گروه دشوارتر کرده است. زیرا آنها باید ماهانه اجاره آشپزخانه، مغازه، دفتر کار و سایر تشکیلاتشان را نیز بپردازند. گویا کمپهای شهرداری ظرفیت کافی ندارند و حالا همانطور که داوطلبانه وارد همکاری با این گروه مردمی شده است، دواطلبانه هم پا پس کشیده است.
برای نیازمندان مغازه اجاره کردیم
پروژه ترمیم زندگی به ترک اعتیاد منحصر نمیشود و حیدری و گروهش در کنار آشپزخانهشان، مغازهای اجاره کردهاند تا برای کارتنخوابها ایجاد شغل کنند. او درباره جزییات این اقدام به «شهروند» توضیح میدهد: ما نمیخواهیم نیازمندان تا ابد محتاج دیگران بمانند. برای همین کمک میکنیم که آنها ماهیگیری را یاد بگیرند. بهعنوان مثال برای یکی از آنها دستگاه سبزیخردکن خریدهایم تا سبزی بخرد و خرد و بستهبندی کند. ما پولهای کمکشده به خیریه را بهعنوان دستمزد به آنها میدهیم و سبزیهایشان را میخریم.
او ادامه میدهد: اگر بهعنوان مثال مددجویی برای خانهاش به یخچال نیاز داشته باشد، یخچال را خودمان برایش تهیه میکنیم و از او میخواهیم با کار کردن اقساطش را بپردازد. این دسته از فعالیتها در کارگروه اشتغال ما برنامهریزی شده است و به مددجوها کمک میکنیم که با آموختن مهارت یا مدلهای شغلی ساده، وارد چرخه اشتغال و جمعیت شاغلان کشور شوند.
خانهای گرم برای همه بچههای کار
تازهترین پروژه گروه «پایان کارتنخوابی» ایجاد خانه کودکان کار است. آنها خانهای در شوش اجاره کردهاند و بچههای کار میتوانند هر زمان که دوست داشتند به خانهشان بروند. اگر صبح میآیند سر سفره صبحانهشان بنشینند اگر ظهر، ناهار و اگر شب، شام. آنها میتوانند آنجا استراحت و بازی کنند. کارتون ببینند و مثل هر بچه دیگری یک خانه واقعی را تجربه کنند. در این خانه به بچهها مهارتهایی برای آیندهشان آموخته میشود. اعضای گروه میآیند و به صورت کاملا رایگان به کودکان کار سواد میآموزند، زبان، سفالگری یا نقاشی و هر مهارت دیگری که فکر میکنند در آینده به دردشان میخورد. گروه «پایان کارتنخوابی» حالا یک قدم جلوتر رفته است و میخواهد کودکان در معرض اعتیاد را شناسایی و به این خانهها جذب کند. میخواهد بچههای خانوادههای نیازمند و معتاد را قبل از درگیر شدن به دام پرهزینه اعتیاد به خانه مهربانش بیاورد و هزینههای ترک را صرف رشد و ترقی بچهها کند.
نظر کاربران
سلام آقا حیدری خیلی خوشحال شدم انقلاب را شما شروع کردی یاد مولا علی افتادم با کار شما که به کسای که فقیر بودن یا عاجز زندگی می کردن کمک می کرد مطمعنا با کار شما شاید ۱ نفر کمتر بمیرد شاید با این کار شما که شروع کردید دیگران هم مثل شما فکر کنند ممنون تمام
مشکلشون فقط اینه که فعلا مجوز رسمی ندارن و مردم اعتماد نمی کنن زیاد...
درود به شرفت مرحبا به خانم عزیز و بزرگوار ت که تو را همراهی می کنه بی شک آجر و پاداش کارت نزد خدا محفوظه درد و بلات بخوره تو سر اول من فرهنگی دوم فیشهای نجومی که مادیات اونا را کر و کور کرده کاش همه حتی منی که حقوق اندکی دارم میتونستم مثل شما فکر کنم وزیر بال کسی رابگیرم
آقای حیدری چجوری می تونیم ما هم بهتون کمک کنیم ادرس یا شماره تلفنی برای ارتباط با شما می خواستم