نادر مشایخی: شوراها باید منحل شوند
«نادر مشایخی» مدتها به عنوان رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران فعالیت کرد. ارکستر در آن زمان دوران آرامی را پشت سر گذاشت.
وبسایت موسیقی ما: «نادر مشایخی» مدتها به عنوان رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران فعالیت کرد. ارکستر در آن زمان دوران آرامی را پشت سر گذاشت. چند اجرای موفق خارجی داشت و چند سیدی هم از آن منتشر شد. اما کار کردن با سیستمِ دولتی در ایران کار سادهای نیست؛ برای همین هم او عطای همکاری با ارکستر را به لقایش بخشید و مدتی بعد از آن هم ارکستر برای مدتی طولانی تعطیل شد. او در این سالها اما کارهای خصوصیاش را انجام میدهد.
قطعاتش را میسازد، پرفورمنس میگذارد، آلبومهایش را منتشر میکند و بسیاری کارهای دیگر. حالا هم ارکستر خصوصی راه انداخته که پیش از هر چیز باید امیدوار بود که مشکلات اقتصادی به تعطیلیاش نکشاند، چون در این صورت میتوان منتظر اتفاقات مهمی در موسیقی کلاسیک ایران بود. او اما با اطمینان و امیدواری از ادامهی کارهای این ارکستر میگوید و در عین حال انتقاداتی نیز به وضعیت کنونی موسیقی دارد. میگوید در این ارکستر، در کنار رپرتوار موسیقی کلاسیک، رپرتوار موسیقی مدرن، رپرتوار موسیقی ایرانی و آثار آهنگسازان جوان ایرانی را اجرا خواهد کرد.
شما به تازگی ارکستر شهر تهران را از زیر چتر حمایتی خانهی هنرمندان ایران خارج کردید و قرار است این ارکستر به صورت خصوصی به فعالیتهایش ادامه دهد؛ چرا این اتفاق رخ داد. به هر حال ارکسترهای بزرگ نیاز به حمایت دارند و ادارهی آنها به شکل خصوصی نه تنها در ایران که حتی در کشورهای اروپایی هم کار دشواری است.
بله؛ این ارکستر قرار است به صورت خصوصی به فعالیتهایش ادامه دهد؛ ادارهی ارکستر به قول شما اگرچه به صورت خصوصی کار دشواری است؛ اما خوشبختانه در این ارکستر نوازندگانِ خوشذوق و علاقهمندی فعالیت میکنند که من را به ادامهی کار امیدوار میکند.
مشکل فعالیت با خانه هنرمندان چه بود؟
ببینید مساله این است که در ایران شرایط خاصی دربارهی موسیقی وجود دارد و افرادی به عنوان مسوؤل در آن حضور دارند و فعالیت میکنند که نمیخواهند چیزی عوض شود. آنها آمدهاند که هیچچیزی پیشرفت نکند و همه چیز در همین حالتِ ایستایی که هماکنون وجود دارد؛ باقی بماند. البته نمیتوان گناه چندانی هم به آنها نسبت داد؛ آنها هم سیاستهای کلانتر را اجرا میکنند. باز هم در این میان نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که یک مدیر موسیقایی میتواند، موزیسین نباشد؛ اما لازم است تا شورایی وجود داشته باشد که بتواند موسیقی را به راه درستی هدایت کند. این اتفاق هماکنون در ایران رخ نمیدهد و شوراها به جای آنکه باری از دوش موسیقی و موسیقیدان بردارند، همواره خود به عنوان یک مشکل بزرگ سر راه آنان قرار دارند.
آقای مشایخی در بسیاری از این شوراها، چهرههای شناخته شدهای وجود دارند.
بله؛ اما از آن طرف ما چهرههایی را مشاهده میکنیم که به صورت همزمان در ۳۰ شورای مختلف عضو هستند و اصلا زندگیاشان از این راه میگذرد. آنان نه تنها کاری برای موسیقی از پیش نمیبرند که حتی در خود جلسات شوراها هم نمیتوانند حضور داشته باشند. دیر میآیند و زود میروند و در فاصلهای هم که حضور دارند؛ گپ و گفتِ کوتاهی با دوستانشان میزنند و نتیجهی این شوراها هر چه هست؛ قدمی برای پیشرفت موسیقی نیست. به همین خاطر است که ماهیت وجودی تمام این شوراها، بیاساس است و تنها کارکردی که دارد مانعی بزرگ برای موسیقی ایران است و باید همهاشان منحل شوند. بسیاری از این افراد اصلا صلاحیتی برای تصمیمگیری دربارهی موسیقی ندارند.
اما شما خودتان به این مساله اشاره دارید که هر مدیر یا عضو شورایی ناگزیر به اتخاذ سیاستهای کلانتری است که در موسیقی حاکم است. برای مثال عضو شورای مجوزها، حتی اگر خودش هم بخواهد نمیتواند به هنرمندی که به هر دلیلی -منطقی یا غیرمنطقی- ممنوع از فعالیت است؛ مجوز بدهد.
سیاست کلی دربارهی موسیقی چندان با عطوفت همراه نیست؛ اما حرفِ من این است که این افراد خودشان هم مشکلی بر مشکلات دیگر اضافه کردهاند. خودشان هم مانع شدهاند. من تنها از هنرمندان ممنوعالفعالیت حرف نمیزنم؛ از بسیاری از چهرههای جوان و استعدادهای شگرف حرف میزنم که همین افراد با نگاههای دگمِ خودشان، مانعی برای ادامهی فعالیتهایشان شدهاند. البته طرف صحبت من تمامم اعضای این شوراها نیستند، حتما کسانی هم هستند که دغدغهی پیشرفت موسیقی را دارند، اما خیلی از این افراد خودشان هم آب را گلآلودتر میکنند. من نمیدانم چه اصراری به حضور پیشکسوتان در این شوراها وجود دارد، وقتی میتوان از حضور آنان استفادهی بهتری کرد.
گویا از وضعیت فعلی موسیقی هیچ رضایتی ندارید!
بله و مهمتر از آن فکر میکنم که دیگر باید تعارفات را کنار گذاشت. این تعارفات و مصلحتاندیشیها، روزگار بسیار بدی در موسیقی ما حاکم کرده است.
حالا ارکستر جدید قرار است با چه نامی به فعالیتهایش ادامه دهد؟
ما اسم ارکستر را «enter orchestra» گذاشتهایم و قرار است رپرتواری را که در آن اجرا میکنیم تنها موسیقی کلاسیک نباشد؛ البته از موسیقی کلاسیک هم استفادههایی خواهیم کرد؛ اما تلاشمان این است که از موسیقی فرهنگهای مختلف و عادات شنیداری مختلفی که در جهان وجود دارد، استفاده کنیم. میخواهیم این ارکستر فرصتی برای شنیدن موسیقیهای مختلف باشد.
من همچنان همان سوال اول را تکرار میکنم. فکر میکنید یک ارکستر خصوصی بتواند در ایران به فعالیتهایش ادامه دهد؟ میدانید که مشکل فعالیتهای فرهنگی در ایران همواره «تداوم» است؛ آن هم ارکستری با این تعداد نوازنده و آن هم در شرایطی که موسیقی کلاسیک در کشور ما چندان مخاطبی ندارد.
من موافق نیستم که موسیقی کلاسیک در ایران مخاطب ندارد.
ما تجربه مشابهش را در همین ارکستر سمفونیک مشاهده کردیم. ارکستر در بالاترین کیفیت بود؛ اما مخاطب استقبال چندانی از برنامههایش نمیکرد.
تقصیر مخاطب نداشتن را نباید به گردن مردم انداخت و اینکه آنان مثلا درک درستی از موسیقی کلاسیک ندارند. درباره ارکستر سمفونیک باید مساله را از جای دیگری بررسی کرد. آقای «رهبری» غیر از اشتباهات اساسیای که در ارتباطش با آدمها انجام داد، اشتباهات دیگری هم داشت که منجر به وضعیت فعلی ارکستر سمفونیک شد. فعالیت در ایران مختصات خودش را دارد. نمیشود شما مدام با دیگران به صورت تحقیرآمیز برخورد کنید. نمیشود بگویید همه بیسواد و متوسطالسطح هستند و تنها کسی که میفهمد، من هستم. ضمن اینکه ایشان در بسیاری از ادعاهایی که مطرح کردند، صداقت کافی نداشتند. دود اشتباهاتِ بسیاری که ایشان انجام دادند، تنها به چشم خودشان نرفت، در این مدت هزینههای بسیاری برای ارکستر شد؛ اما ما چه نتیجهای از آن بردیم؟ در اینکه آقای «رهبری» موزیسین مهمی در ایران است؛ شکی نیست؛ اما ایشان انگار میخواست خودشان را خیلی مهمتر از آنچه هست، نشان دهد.
خب مخاطب کجای این داستان است؟
مخاطب بسیار باهوش است. مخاطب موسیقی کلاسیک «رهبر»ی که قرار است ارکستر را هدایت کند، میشناسد و باید او را دوست داشته باشد. ضمن آنکه باید بپذیریم که انتخاب قطعات اجرایی، یکی از دشوارترین چالشهایی است که یک رهبر با آن مواجه است و باید قطعاتی درست و مستحکم اما با توجه به فرهنگ و شناخت مخاطب ایرانی اجرا کند. اینها همه اهمیت دارد؛ شما نگاه کنید آقای رهبری قرار بود با شرکتی خارجی، تعدادی از قطعات آهنگسازان ایرانی را ضبط کند و این کار را بر اساس قرعهکشی انجام میداد. این اصلا چه معنایی دارد؟ یک رهبر مسوؤل است و مدیران او را بر اساس سلیقهاش به کار گذاشتهاند. اهمیت کار یک رهبر این است که بر اساس سلیقهاش تصمیم بگیرد. بعد اسمهایی بیرون آمد که هیچ ارتباطی با همدیگر نداشتند.
برگردیم به ارکستر شخصیتان. راهی برای تامین هزینههایش اندیشیدهاید؟
بله با چند اسپانسر خصوصی صحبت کرده ایم. ببینید تنها راه پیشرفت موسیقی و اصلا هنر در ایران، این است که این امکان فراهم شود تا سرمایهگذاران به جای پرداخت مالیات، دست به انجام فعالیتهای فرهنگی بزنند. این یک بازی دو سر برد است. ضمن آنکه ما هیچکدام نمیخواهیم از این ارکستر نفع مالی ببریم، همین که ارکستر به فعالیتهایش ادامه دهد و بتوانیم از طریق موسیقی حرفهایمان را بزنیم، کافی است. خیلی از مسایل را نمیشود با «زبان» گفت و خیلی از مشکلات را نمیتوان جز با «موسیقی» حل کرد و اصلا هنر به همین خاطر به وجود آمده است. ما در کشور خودمان چهرههای با استعداد بسیاری داریم، فرهنگهای مختلف و زیباییهایی متفاوتی داریم و بدون شک باید راهی وجود داشته باشد که این امکان به وجود آید که از این همه زیبایی بهره برد.
برنامه ارکستر مشخص است؟
بله، قرار است اواخر مرداد یا اوایل شهریور اجرایی داشته باشیم. تمام رپرتوار ما از قطعاتی است که تاکنون در ایران اجرا نشده است. من با «آروو پرت» صحبت کرده و از او اجازه گرفتهام که قطعاتش برای اولین بار در ایران اجرا شوند، ایشان هم پیشنهاداتی داده است؛ علاوه بر آن قطعاتی از «ژان باتیست لولی» را اجرا میکنیم؛ در این ارکستر همچنین سازهای ایرانی مثل دف و سهتار هم وجود دارند. البته سهتار را تقویت کردهایم نه به این شکلی که هماکنون این کار را میکنند، چون شکل کنونی تمام لطایف این ساز و همچنین موسیقی ایرانی را میگیرد، من اصولا ضد میکروفون هستم و شیوهای جدید برای این کار در نظر گرفتهایم.
شما به تازگی ارکستر شهر تهران را از زیر چتر حمایتی خانهی هنرمندان ایران خارج کردید و قرار است این ارکستر به صورت خصوصی به فعالیتهایش ادامه دهد؛ چرا این اتفاق رخ داد. به هر حال ارکسترهای بزرگ نیاز به حمایت دارند و ادارهی آنها به شکل خصوصی نه تنها در ایران که حتی در کشورهای اروپایی هم کار دشواری است.
بله؛ این ارکستر قرار است به صورت خصوصی به فعالیتهایش ادامه دهد؛ ادارهی ارکستر به قول شما اگرچه به صورت خصوصی کار دشواری است؛ اما خوشبختانه در این ارکستر نوازندگانِ خوشذوق و علاقهمندی فعالیت میکنند که من را به ادامهی کار امیدوار میکند.
مشکل فعالیت با خانه هنرمندان چه بود؟
ببینید مساله این است که در ایران شرایط خاصی دربارهی موسیقی وجود دارد و افرادی به عنوان مسوؤل در آن حضور دارند و فعالیت میکنند که نمیخواهند چیزی عوض شود. آنها آمدهاند که هیچچیزی پیشرفت نکند و همه چیز در همین حالتِ ایستایی که هماکنون وجود دارد؛ باقی بماند. البته نمیتوان گناه چندانی هم به آنها نسبت داد؛ آنها هم سیاستهای کلانتر را اجرا میکنند. باز هم در این میان نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که یک مدیر موسیقایی میتواند، موزیسین نباشد؛ اما لازم است تا شورایی وجود داشته باشد که بتواند موسیقی را به راه درستی هدایت کند. این اتفاق هماکنون در ایران رخ نمیدهد و شوراها به جای آنکه باری از دوش موسیقی و موسیقیدان بردارند، همواره خود به عنوان یک مشکل بزرگ سر راه آنان قرار دارند.
آقای مشایخی در بسیاری از این شوراها، چهرههای شناخته شدهای وجود دارند.
بله؛ اما از آن طرف ما چهرههایی را مشاهده میکنیم که به صورت همزمان در ۳۰ شورای مختلف عضو هستند و اصلا زندگیاشان از این راه میگذرد. آنان نه تنها کاری برای موسیقی از پیش نمیبرند که حتی در خود جلسات شوراها هم نمیتوانند حضور داشته باشند. دیر میآیند و زود میروند و در فاصلهای هم که حضور دارند؛ گپ و گفتِ کوتاهی با دوستانشان میزنند و نتیجهی این شوراها هر چه هست؛ قدمی برای پیشرفت موسیقی نیست. به همین خاطر است که ماهیت وجودی تمام این شوراها، بیاساس است و تنها کارکردی که دارد مانعی بزرگ برای موسیقی ایران است و باید همهاشان منحل شوند. بسیاری از این افراد اصلا صلاحیتی برای تصمیمگیری دربارهی موسیقی ندارند.
اما شما خودتان به این مساله اشاره دارید که هر مدیر یا عضو شورایی ناگزیر به اتخاذ سیاستهای کلانتری است که در موسیقی حاکم است. برای مثال عضو شورای مجوزها، حتی اگر خودش هم بخواهد نمیتواند به هنرمندی که به هر دلیلی -منطقی یا غیرمنطقی- ممنوع از فعالیت است؛ مجوز بدهد.
سیاست کلی دربارهی موسیقی چندان با عطوفت همراه نیست؛ اما حرفِ من این است که این افراد خودشان هم مشکلی بر مشکلات دیگر اضافه کردهاند. خودشان هم مانع شدهاند. من تنها از هنرمندان ممنوعالفعالیت حرف نمیزنم؛ از بسیاری از چهرههای جوان و استعدادهای شگرف حرف میزنم که همین افراد با نگاههای دگمِ خودشان، مانعی برای ادامهی فعالیتهایشان شدهاند. البته طرف صحبت من تمامم اعضای این شوراها نیستند، حتما کسانی هم هستند که دغدغهی پیشرفت موسیقی را دارند، اما خیلی از این افراد خودشان هم آب را گلآلودتر میکنند. من نمیدانم چه اصراری به حضور پیشکسوتان در این شوراها وجود دارد، وقتی میتوان از حضور آنان استفادهی بهتری کرد.
گویا از وضعیت فعلی موسیقی هیچ رضایتی ندارید!
بله و مهمتر از آن فکر میکنم که دیگر باید تعارفات را کنار گذاشت. این تعارفات و مصلحتاندیشیها، روزگار بسیار بدی در موسیقی ما حاکم کرده است.
حالا ارکستر جدید قرار است با چه نامی به فعالیتهایش ادامه دهد؟
ما اسم ارکستر را «enter orchestra» گذاشتهایم و قرار است رپرتواری را که در آن اجرا میکنیم تنها موسیقی کلاسیک نباشد؛ البته از موسیقی کلاسیک هم استفادههایی خواهیم کرد؛ اما تلاشمان این است که از موسیقی فرهنگهای مختلف و عادات شنیداری مختلفی که در جهان وجود دارد، استفاده کنیم. میخواهیم این ارکستر فرصتی برای شنیدن موسیقیهای مختلف باشد.
من همچنان همان سوال اول را تکرار میکنم. فکر میکنید یک ارکستر خصوصی بتواند در ایران به فعالیتهایش ادامه دهد؟ میدانید که مشکل فعالیتهای فرهنگی در ایران همواره «تداوم» است؛ آن هم ارکستری با این تعداد نوازنده و آن هم در شرایطی که موسیقی کلاسیک در کشور ما چندان مخاطبی ندارد.
من موافق نیستم که موسیقی کلاسیک در ایران مخاطب ندارد.
ما تجربه مشابهش را در همین ارکستر سمفونیک مشاهده کردیم. ارکستر در بالاترین کیفیت بود؛ اما مخاطب استقبال چندانی از برنامههایش نمیکرد.
تقصیر مخاطب نداشتن را نباید به گردن مردم انداخت و اینکه آنان مثلا درک درستی از موسیقی کلاسیک ندارند. درباره ارکستر سمفونیک باید مساله را از جای دیگری بررسی کرد. آقای «رهبری» غیر از اشتباهات اساسیای که در ارتباطش با آدمها انجام داد، اشتباهات دیگری هم داشت که منجر به وضعیت فعلی ارکستر سمفونیک شد. فعالیت در ایران مختصات خودش را دارد. نمیشود شما مدام با دیگران به صورت تحقیرآمیز برخورد کنید. نمیشود بگویید همه بیسواد و متوسطالسطح هستند و تنها کسی که میفهمد، من هستم. ضمن اینکه ایشان در بسیاری از ادعاهایی که مطرح کردند، صداقت کافی نداشتند. دود اشتباهاتِ بسیاری که ایشان انجام دادند، تنها به چشم خودشان نرفت، در این مدت هزینههای بسیاری برای ارکستر شد؛ اما ما چه نتیجهای از آن بردیم؟ در اینکه آقای «رهبری» موزیسین مهمی در ایران است؛ شکی نیست؛ اما ایشان انگار میخواست خودشان را خیلی مهمتر از آنچه هست، نشان دهد.
خب مخاطب کجای این داستان است؟
مخاطب بسیار باهوش است. مخاطب موسیقی کلاسیک «رهبر»ی که قرار است ارکستر را هدایت کند، میشناسد و باید او را دوست داشته باشد. ضمن آنکه باید بپذیریم که انتخاب قطعات اجرایی، یکی از دشوارترین چالشهایی است که یک رهبر با آن مواجه است و باید قطعاتی درست و مستحکم اما با توجه به فرهنگ و شناخت مخاطب ایرانی اجرا کند. اینها همه اهمیت دارد؛ شما نگاه کنید آقای رهبری قرار بود با شرکتی خارجی، تعدادی از قطعات آهنگسازان ایرانی را ضبط کند و این کار را بر اساس قرعهکشی انجام میداد. این اصلا چه معنایی دارد؟ یک رهبر مسوؤل است و مدیران او را بر اساس سلیقهاش به کار گذاشتهاند. اهمیت کار یک رهبر این است که بر اساس سلیقهاش تصمیم بگیرد. بعد اسمهایی بیرون آمد که هیچ ارتباطی با همدیگر نداشتند.
برگردیم به ارکستر شخصیتان. راهی برای تامین هزینههایش اندیشیدهاید؟
بله با چند اسپانسر خصوصی صحبت کرده ایم. ببینید تنها راه پیشرفت موسیقی و اصلا هنر در ایران، این است که این امکان فراهم شود تا سرمایهگذاران به جای پرداخت مالیات، دست به انجام فعالیتهای فرهنگی بزنند. این یک بازی دو سر برد است. ضمن آنکه ما هیچکدام نمیخواهیم از این ارکستر نفع مالی ببریم، همین که ارکستر به فعالیتهایش ادامه دهد و بتوانیم از طریق موسیقی حرفهایمان را بزنیم، کافی است. خیلی از مسایل را نمیشود با «زبان» گفت و خیلی از مشکلات را نمیتوان جز با «موسیقی» حل کرد و اصلا هنر به همین خاطر به وجود آمده است. ما در کشور خودمان چهرههای با استعداد بسیاری داریم، فرهنگهای مختلف و زیباییهایی متفاوتی داریم و بدون شک باید راهی وجود داشته باشد که این امکان به وجود آید که از این همه زیبایی بهره برد.
برنامه ارکستر مشخص است؟
بله، قرار است اواخر مرداد یا اوایل شهریور اجرایی داشته باشیم. تمام رپرتوار ما از قطعاتی است که تاکنون در ایران اجرا نشده است. من با «آروو پرت» صحبت کرده و از او اجازه گرفتهام که قطعاتش برای اولین بار در ایران اجرا شوند، ایشان هم پیشنهاداتی داده است؛ علاوه بر آن قطعاتی از «ژان باتیست لولی» را اجرا میکنیم؛ در این ارکستر همچنین سازهای ایرانی مثل دف و سهتار هم وجود دارند. البته سهتار را تقویت کردهایم نه به این شکلی که هماکنون این کار را میکنند، چون شکل کنونی تمام لطایف این ساز و همچنین موسیقی ایرانی را میگیرد، من اصولا ضد میکروفون هستم و شیوهای جدید برای این کار در نظر گرفتهایم.
پ
ارسال نظر