تبعات جدایی بریتانیا بر ایران و خاورمیانه
سید وحید کریمی، مدیرگروه اروپای دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه: احتمال تکرار تکروی مشترک انگلیس و امریکا در تجاوز نظامی به عراق، با وجود مخالفت جامعه جهانی به خصوص کشورهای روسیه و آلمان و فرانسه، در خاورمیانه بیشتر خواهد شد.
از بدو پیدایش اتحادیه اروپایی، همواره دو تفکر امنیتی آتلانتیکی[۱] و اروپایی[۲] برای تفوق یکی بر دیگری در رقابت بودند. تفکر آتلانتیکی به رهبری انگلیس به درهم تنیدگی[۳] سیاسی /امنیتی با امریکا از طریق ناتو معتقد است و تفکر اروپایی به رهبری فرانسه به استقلال ارتش اروپایی[۴] اعتقاد دارد. هر چند دو تفکر آتلانتیکی و "اروپای مستقل" معتقد به همکاری با پیمان نظامی ناتو و امریکا هستند، اما تفکر اروپایی بر استقلال از امریکا و ناتو تاکید دارد. با روی کار آمدن دولت راست گرای نیکلاس سارکوزی در فرانسه، تفکر اروپایی ضعیف و تفکر آتلانتیکی غالب بود، اما دولت سوسیالیست اولاند، مجددا تفکر اروپایی مبنی بر استقلال ارتش اروپایی و کاهش نقش ناتو و کم رنگ شدن حضور امریکا در اروپا را احیا کرد. اختلاف فرانسه و انگلیس در کاهش تنش با روسیه نیز در این چارچوب قابل تحلیل است. انگلیس خواهان شدت بخشیدن تنش بین غرب و روسیه است در حالی که کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و آلمان خواهان مدیریت تنش و رفع تحریم ها علیه روسیه هستند. انگلیس و طرفداران تقویت ناتو و حضور امریکا در اروپا،[۵] با ایجاد بحران اوکراین و تنش با روسیه و بهانه برد موشکی جمهوری اسلامی ایران، در واقع هدف پنهان، یعنی تفوق تفکر آتلانتیک بر تفکر اروپایی در قاره را دنبال می کنند.
دامنه این جنگ پنهان به داخل حزب محافظه کار انگلیس نیز کشیده شده است. طرفداران ناتو در حزب محافظه کار انگلیس را می توان "نومحافظه کاران انگلیس" نامید. آنها معتقد به تقویت روابط فراآتلانتیکی اتحادیه اروپایی با امریکا، تقویت فعالیت نظامی/سیاسی ناتو و حضور پررنگ نظامی امریکا، از طریق استقرار سپر دفاع موشکی، در اروپا هستند. دولت دیوید کامرون در هر سه مورد ناکام بوده است. اتحادیه اروپایی طی چند سال گذشته در احیای "هویتی مستقل" در حل و فصل نسبی معضلات سیاسی موفق بوده است. آقای کامرون برای تعیین تکلیف در کابینه خودش دست به ریسک برگزاری رفراندم باقی ماندن یا خروج از اتحادیه اروپایی زد تا با امید به کسب رای به ماندن، نومحافظه کاران را از کابینه اخراج کند. اما نتیجه علیه تصور آقای دیوید کامرون رقم خورد و منجر به سقوط وی شد. به نظر می رسد اگر آقای کامرون از نتیجه مطلع بود، دست به ریسک نمی زد ولیکن برای پیروزی در داخل حزب محافظه کار (جنگ داخلی)، سرنوشت سیاسی/امنیتی انگلیس را به نومحافظه کاران واگذار کرد.
تبعات سیاسی - امنیتی برای انگلیس و اتحادیه اروپایی و روابط بین الملل
از این پس در مباحث سیاسی و امنیتی و انرژی و .... با دو دیدگاه، یکی اتحادیه اروپایی و دیگری انگلیس مواجه خواهیم بود. هر چند در گذشته انگلیس با تحمیل عقاید، به عنوان کشوری ثروتمند و قدرتمند، سیاست های خود را اعمال می کرد اما با مهارت و زیرکی قادر بود پشت نقاب اتحادیه اروپایی پنهان شود. در صورت خروج از اتحادیه اروپایی، سیاست های انگلیس صریح و عریان خواهد بود. چنانچه در پی استعفای دیوید کامرون، نومحافظه کاران در انگلیس دولت تشکیل دهند، قطعا با دولت آتی امریکا همخوانی بیشتری خواهند داشت و اگر ترامپ به کاخ سفید ورود پیدا کند، بهره برداری سیاسی انگلیس از طریق "رابطه ویژه" با امریکا تقویت خواهد شد. امریکا و انگلیس تفوق بیشتری از نظر قدرت اقتصادی و امنیتی نسبت به مجموعه کشورهای قاره اروپا خواهند داشت و چه بسا اتحادیه اروپایی در جایگاه دوم بعد از اتحاد انگلیس و امریکا قرار گیرد مگر اتحادیه دست به اقدامات اصولی و اساسی بزند که بعید به نظر می رسد. روسیه و چین و هند و اقریقا و کشورهای عربی با حفظ روابط با اتحادیه اروپایی، درصد تنظیم روابط با "قطب جدید" ترغیب خواهند شد که یکی از تبعات آن، تضعیف اتحادیه اروپایی خواهد بود.
تبعات سیاسی - امنیتی برای خاورمیانه و جمهوری اسلامی ایران
احتمال تکرار تکروی مشترک انگلیس و امریکا در تجاوز نظامی به عراق، با وجود مخالفت جامعه جهانی به خصوص کشورهای روسیه و آلمان و فرانسه، در خاورمیانه بیشتر خواهد شد. در حوزه خاورمیانه انگلیس و امریکا بیش از دیگر کشورهای غربی نقش دارند و این دو کشور بدون تعهد به اتحادیه اروپایی، زمینه سوء استفاده در اعمال سیاست های لجام گسیخته در خاورمیانه را بیشتر از گذشته خواهند داشت. به عنوان مثال اگر انگلیس و امریکا مایل به پیشبرد راه حل سیاسی در سوریه نباشند، فرانسه و مجموعه اتحادیه اروپایی قادر به اعمال سیاست های مثبت در خاورمیانه نخواهند بود. خلیج فارس کلا حوزه نفوذ انگلیس و امریکا محسوب می شود و فرانسه و آلمان و اتحادیه اروپایی نقش ثانویه دارند. به تازگی رژیم غاصب قدس پیمان نظامی ناتو را درگیر مباحث امنیتی در خاورمیانه و دفاع از این رژیم کرده و قبلا نیز کشورهای عربی خلیج فارس در صدد ترغیب حضور فعال ناتو در تدابیر امنیتی (سپر دفاع موشکی) بوده و هستند. سپر دفاع موشکی[۶] که مشترکا توسط انگلیس و امریکا در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی عضو اتحادیه اروپایی استقرار می یابند، گامی دیگر در تضعیف تفکر اروپایی و تفوق تفکر آتلانتیکی در قاره اروپا است و در نهایت تضعیف کننده اتحادیه اروپایی است.
پیشنهاد
جمهوری اسلامی ایران اگر خواهان حل جدی معضلات منطقه ای است باید با طرف قوی تر(تقابل/تعامل/...) روبه رو شود. همکاری با اتحادیه اروپایی هرچند معقول به نظر می رسد، اما همکاری با طرف ضعیف تر، منجر به سوء استفاده اتحادیه اروپایی از جمهوری اسلامی ایران خواهد شد و با توجه به محدودیت قدرت مانور اتحادیه اروپایی، به خصوص کشورهای فرانسه و آلمان در چارچوب قدرت تعریف شده در روببط بین الملل و مجموعه غرب و اقدامات مخرب کشورهای عربی، بازده مثبت نخواهد داشت و چه بسا منطقه خلیج فارس را به دو قطب ایران - اتحادیه اروپایی و اعراب - ناتو و انگلیس و امریکا تقسیم کند. قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در طرف اتحادیه اروپایی، جنگ فرسایشی اما جایگاهی به ظاهر معقول برای جمهوری اسلامی ایران به همراه خواهد داشت اما پنجه انداختن جمهوری اسلامی ایران با "قطب جدید" انگلیس و امریکا، اگر در چارچوب دیالوگ و منطق و استدلال استوار باشد، قطعا منجر به نتیجه، همراهی اتحادیه اروپایی و پذیرش اعراب خواهد شد.
نظر کاربران
به نظر من جدایی انگلستان هیچ ربطی به ایران عزیز ما نداره به درک که جدا شدن