سرلشکر باقری:
اختلاف سلیقه بین ارتش و سپاه طبیعی است
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: به نظر من قطعنامه ۵۹۸ در تیر ماه ۶۷ پذیرفته نشد و سابقه آن به ۳-۲ سال قبل از آن باز میگردد.
مشروح گفتگو با سردار باقری را در زیر میخوانید:
*آیا قبول دارید زیر سایه نام برادر بزرگوارتان کمتر دیده میشوید، برخی نیز میگویند سردار محمد باقری دوست دارد گمنام باقی بماند، کدام درست است؟
باقری: من خود را عددی نمیبینم که بخواهم دیده شوم، طبیعی است شهید حسن باقری همانند بسیاری از شهدا این بزرگی را داشتند که سایه این شهید من و امثال من را در بر بگیرد البته نوع کار و اشتغالات من هم به گونه ایی است که کمتر فرصت حضور در رسانهها را دارم، البته خود من هم کمتر علاقه دارم در منظر عام باشم.
*چه شد که برای افشردیها نام خانوادگی باقری انتخاب شد؟
باقری: ماه اول جنگ به اهواز رفتم و در جبهه خوزستان حاضر شدم، اخوی به من تذکر دادند که نام من در جبهه برای عدم شناسایی به حسن باقری تغییر کرده است، من سعی کردم با اسم واقعی خود حرکت کنم ولی به اندازهای شباهت چهره ما زیاد بود که همه متوجه میشدند ما برادر هستیم در نتیجه من نیز تغییر نام دادم و شدم محمد باقری و به احترام اخوی این اسم برای ما باقی ماند.
*در خانواده که این گونه نیست؟
باقری: نخیر، در محل دانشگاه، خانواده و... من را به نام افشردی میشناسند ولی در مجموعه کاری به نام باقری شناخته شدم.
*به عنوان معاون ستاد کل نیروهای مسلح با توجه به تحولات منطقه و اتفاقاتی که به نام داعش دارد میافتد وضعیت جمهوری اسلامی را چگونه میبینید؟
باقری: به حمدالله از تمام دورههای گذشته وضعیت ما بهتر است، با نگاهی به دورههای گذشته از انقلاب اعم از دوران تثبیت نظام، دفاع مقدس، دوران توسعه فعالیتها عمرانی و اقتصادی و... همواره قدرت جمهوری اسلامی رو به ارتقا و افزایش بوده و امروزه نیز وضعیت جمهوری اسلامی در بهترین وضع ممکن نسبت به گذشته است.
ما در شرایطی در دروازههای اهواز از کشور خود دفاع میکردیم، بسیاری از بخشهای میهن ما در زیر چکمههای سربازان دشمن بود و مردم آوارهٔ شهرهای دوردست و روستاها بودند اما امروزه به حمدالله نفوذ کلام، فکر، توان و... جمهوری اسلامی در بسیاری از مناطق و کشورهای منطقه وجود دارد.
به حمد الله در امنیت و دفاع کشور هیچ مشکلی نداریم، قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی به اندازه ایی قوی عمل کرده است که در ذهن کسی خطور نمیکند که بتواند به جمهوری اسلامی ایران تهاجمی داشته باشد. در خاطر دارید بعد از تصرف عراق توسط جورج بوش پسر در سال ۸۱ مطرح میکردندهدف بعدی ایران است.
از آن زمان ۱۲-۱۰ سال گذشته است ولی شرایط به نحوی است که اذعان داشتند تهاجم زمینی به ایران را منتفی میکنیم و بعد سایر انواع تهاجمات منتفی شد. امروزه حرفی از تهدید عملی جمهوری اسلامی ایران به آن معنی نیست. برخی مواقع سخنان مضحکی از سوی رژیم صهیونیستی شنیده میشود ولیکن خودشان و آمریکا جواب آنها را میدهد که توان این کار را ندارند.
کشور ما در صحنه دفاع و امنیت در موقعیت بسیار خوب و مقتدری قرار دارد، در سایر ابعاد نیز به عنوان یک شهروند یا مطلع میگویم وضعیت بسیار مناسبی داریم و افق بسیار روشنی برای آینده کشور وجود دارد. بسیاری از سرمایه گذاریها که در پرتو توسعه دانش در کشور آغاز شده است، به بار خواهد نشست. انشاالله روز به روز نیز وضع مناسب تری خواهیم داشت.
*از شما خواندم چنان در منطقه قدرتمند ظاهر شدیم که با کوچکترین اتفاق در خلیج فارس ناوهای آمریکایی به سرعت بر روی کانال ۱۶ بیسیم میروند و خاضعانه توضیح میدهند که اتفاقی نیفتاده است. در خصوص کانال۱۶ اندکی توضیح دهید، اتفاق خاصی تا کنون افتاده است؟
باقری: کانال ۱۶ یک شبکه ارتباط عمومی در دریا است که شناورهای نظامی، تجاری، صیادی و... زمانی که بخواهند با یکدیگر صحبت کنند از شبکه داخلی خود به کانال ۱۶ میآیند و با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند چرا که نظامیان آمریکا قاعدتا شبکه داخلی بین خود دارند. ما هم همین طور و بقیه نیز همین طور.
در موارد متعددی به دلیل تردد بسیاری از شناورهای آمریکایی در خلیج فارس و تنگه هرمز، پیش میآید با شناور صیادی یا نظامی ما روبه رو میشوند، برخی مواقع شائبه پیش میآید که قصد تخاصمی وجود دارد. در چند سال اخیر این گونه بوده است که به محض پرسش در خصوص علت حضور آمریکاییها در خلیج فارس، پاسخ میدهند که ما از نیروهای ائتلاف هستیم و قصد تخاصم نداریم و در آبهای آزاد بین المللی در حال تردد هستیم.
برای مثال موردی در ماههای اخیر اتفاق افتاد. یکی از شناورهای تجاری توسط گشت برادران نیروی دریایی سپاه در آبهای بین المللی شناسایی شد که در نزدیک آن ناو امریکایی قرار داشت، این ناو، شناوری در دریا انداخت و قصد نزدیک شدن به شناور نیروی دریایی ایران را داشت؛ دوستان بر روی کانال ۱۶ اعلام کردند در حال نزدیکی به شناور سپاه هستید، از قصد آنها مطلع شدند. آنها بلافاصله آن شناور را بازگردانند و به سرعت منطقه را ترک کردند.
این مسئله را پنتاگون به شیوهای دیگر خبری کرد که از سوی ما پاسخ داده شد. این گونه موارد بسیار وجود دارد، اکنون در خلیج فارس و تنگه هرمز اقتدار جمهوری اسلامی را به طور کامل با عمل خود اذعان میکنند. عمل کشورهای دیگر نشان از این دارد که ادعایی در این منطقه ندارند.
* آیا محمد باقری در دو دهه قبل گمان میکرد در چنین جایگاهی قرار گیرد؟ و در مسائل مهم امنیتی و مهم کشور صحبت کند؟
باقری: قبل از انقلاب، در دوران حکومت گذشته و در دوران محصلی، زمانی که به مشاغل آینده فکر میکردیم، اگر هزار گزینه نام برده میشد، یک گزینه هم این نبود که وارد عرصه نظامیگری شویم. حکومت گذشته حکومتی بر خلاف جریان مردم بود و ما همواره نظر خوبی به حکومت گذشته و نیروهای شهربانی و نظامی نداشتیم. البته در ان طیف هم افراد خوبی هم ممکن بود باشند اما ما فکر میکردیم این نیروهای نظامی در جهت استحکامهای بنیان حکومت طاغوتی خدمت میکنند.
انقلاب پیروز شد و ما به سمت مسیر دروس فنی دانشگاه رفتیم. حوادث انقلاب و جنگ ما را به سوی نیروهای مسلح و باقی ماندن در سپاه کشاند. از آن زمان به بعد و با گذشت چند سالی از جنگ مطمئن شدیم به مسیر دانشگاههای صنعتی کشور نمیتوان بازگشت، پذیرفتیم که در کسوت نظامیگری بمانیم و ضرورت نیز ایجاب میکرد.
*چند سال با شهید حسن باقری اختلاف سن دارید؟
باقری: ۵ سال شهید باقری بزرگتر از من بود.
* شهید باقری در سال ۵۱ فعالیتهای خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کردند، شما هم همراهی میکردید؟
باقری: فعالیتهای ما به عنوان دانش آموز در حد نوجوان ۱۳-۱۲ ساله بود. مطالعاتی در این زمینه داشتیم. کتابهایی که سیاسی و مبارزاتی محسوب میشد را مطالعه و توزیع میکردیم.
*روزهای پیروزی انقلاب خانوادگی کلانتری ۱۴ و پادگان عشرت آباد را گرفتید، درست است؟
باقری: خیر، ما نگرفتیم. ما همراه مردم بودم. کلانتری ۱۴ به منزل ما نزدیک بود، عصر ۲۱ بهمن حمله به کلانتری شروع شد و ما هم در کنار مردم و مبارزان حضور داشتیم. شب هنگام این کلانتری سقوط کرد و به دست مردم افتاد. صبح روز ۲۲ بهمن به همراه اخوی در حمله به پادگان عشرت آباد (پادگان حر فعلی) حضور داشتیم، تقریبا تا حدود ساعت ۱۱ صبح این پادگان نیز سقوط کرد. در همان پادگان بودیم که ساعت ۱۴ اخبار صدای انقلاب را اعلام کرد.
*بعد از پیروزی انقلاب نخستین منصبی که بر عهده گرفتید چه بود؟
باقری: در آن زمان من سال آخر دبیرستان بودم. تشخیص برادرم این بود که به ادامه تحصیل بپردازم؛ البته من خود نیز علاقهمند بودم، فعالیتهایی در کمیته داشتیم، از معابر نگهبانی شبانه میدادیم. مدتی هم نگهبانی کاخ سعدآباد را دادیم، فعالیتها بعد از انقلاب در حد حفاظتهای امنیتی اطراف پادگانها بود.
مدارس تقریبا از یک هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بازگشایی شدند، من به تاکید برادرم به دبیرستان بازگشتم و کمتر برای این مسئولیتها فرصت داشتم، سال آخر دبیرستان بود و همه چند ماه به دلیل تعطیلی مدارس از درس عقب مانده بودیم. تقریبا تمام زمان من را درس پر میکرد تا زمانی که دیپلم و کنکور فرا رسید.
در تابستان سال ۵۸ فرصتی برای شرکت در جهاد سازندگی استان تهران، شهریار و ورامین ایجاد شد. قدری به نگهبانی در کمیته مشغول بودیم تا اینکه در مهر ماه سال ۵۸ به دانشگاه رفتیم.
*چه رشته ایی قبول شدید؟
باقری: من رشته مهندسی مکانیک دانشگاه پلی تکنیک آن زمان پذیرفته شدم و تا انقلاب فرهنگی که عید سال۵۹ بود، در دانشگاه مشغول تحصیل بودم. در این یک ترم تحصیل هم حوادث لانه جاسوسی و... بود و درس حال و هوای انقلابی داشت.
*شما هم حضور داشتید؟
باقری: بله؛ در واقع لایه دوم لانه جاسوسی بودیم چرا که سال اول دانشگاه و ناشناخته بودیم. سران دانشجویان خط امام (ره) سال آخری و دانشجویان فوق لیسانس بودند. از زمانی که دانشگاهها در بهار ۵۹ به سبب انقلاب فرهنگی تعطیل شد، حوادث کردستان شروع شد و ما به سمت عضویت در سپاه کشیده شدیم. از تابستان سال ۵۹ در سپاه مشغول فعالیت شدیم.
* کردستان هم رفتید؟
باقری: به طور ثابت نرفتیم. بلا فاصله جنگ آغاز شد، یک ماه از جنگ گذشته بود که به جبهه رفتم.
*مهمترین عملیاتهایی که در آن شرکت داشتید را میتوانید نام ببرید؟
باقری: به دلیل نوع فعالیتی که من داشتم و مسئولیتهای اطلاعاتی - عملیاتی که بر عهده من بود، تقریبا میتوان گفت عملیاتی نبود که من در آن نباشم، من در عملیات ثامن اائمه که شکست حصر آبادان بود، حضور نداشتم و در باقی عملیاتهای مطرح دفاع مقدس حضور داشتم.
*شهید باقری جوانترین فرمانده جنگ بودند و به سقای بسیجیان معروف شدند. داستان این لقب چه بود؟
باقری: پدر ما یک بار از اخوی پرسیدند در جبهه چه میکنید که تا این اندازه سرت شلوغ است که اخوی گفتند من به بسیجیان آب میدهم زیرا هوا در خوزستان گرم است. هر چه پدر اصرار کرده بود که واقعا کارت چیست نتوانستند پی به مسئولیت ایشان ببرد و اخوی میگفتند من سقا هستم. وقتی این موضوع نقل شد این لقب بر اخوی ما باق ماند.
* در خصوص این لقب که شهید باقری نابغهٔ جنگ بودند، توضیح بدهید.
باقری: من به عنوان برادر ایشان نباید این مسئله را بیان کنم ولی واقعا معتقدم اگر در جنگ ما نیرو و عنصری که در طراحی و برنامه ریزی آینده نگرانه جنگ فعالیت درخور توجهی داشته باشد و کار اساسی کرده باشد، به تعداد ۴-۳ تن بیشتر نخواهند بود و یکی از آنها شهید باقری بود.
آقای محسن رضایی، آقای رشید، آقای صفوی، شهید صیاد شیرازی و... نیز از جمله افرادی بودند که در جنگ چنین نقشی داشتند، شهید باقری در بین اینها تمایز داشت از این جهت که انسانی چند بعدی بود. برخی از این دوستان که نام بردم در هدایت عملیات در لحظات حساس که نیروها نیاز به تصمیم درست داشتند، منحصر به فرد بودند.
برخی از دوستان در سازمان دهی یگانها، تخصصها، رستهها، آموزش و ایجاد تشکیلات قدرتمند بودند، برخی در پشتیبانی از رزمندگان ابداع و ابتکار داشتند. شهید باقری در تمام این ابعاد توانمند بود و چیز بسیار عجیبی بود. سازماندهی دسته پیاده در یگانهای رزمی سپاه که ۲۲ نفره شد، اینکه عناصر دسته چه کسانی باشند و چه ویژگیهایی داشته باشند، چه آرایشی داشته باشند و... بر عهده شهید باقری بود. دست خطش هم موجود است.
سازمان رزم سپاه امری دیکته شده و سیستم مستشاری نبود، در خصوص توپخانه، مهندسی، ادوات، خمپاره اندازها، اطلاعات عملیات و... شهید باقری نابغه بود، در خصوص اطلاعات عملیات شهید باقری آغازگر و در واقع ابداع کننده و تشکیل دهنده اطلاعات عملیات بود، ایشان در حوزه سازماندهی موثرترین فرد در بین دوستان بود.
شهید باقری در حوزه هدایت عملیات، برنامه ریزی عملیاتهای مداوم برای توقف دشم نیز فعالیت هوشمندانهای داشت. در آبان و آذر ماه سال ۵۹ دشمن در حال پیشروی بود که با راهبردی از پیشرفت دشمن جلوگیری شد؛ تعداد بسیاری عملیاتهای کوچک کوچک برنامه ریزی و اجرا شد تا این نتیجه حاصل شد که از پیشروی دشمن جلوگیری شود.
اینکه این عملیاتها کجا باشد، چگونه به یکدیگر دوخته شود تا به نتیجه برسد، حاصل تلاش شهید باقری بود؛ البته دوستان حضور داشتند و تاثیرگذار هم بودند، لذا از جهت همه بعدی بودن در شهید باقری منحصر به فرد بود و لقب نابغه جنگ به این دلیل به وی اطلاق شد.
* ۹ بهمن ماه سال ۶۱ در فکه روز شهادت حسن باقری چه اتفاقی افتاد؟
باقری: ۸ بهمن ماه فرماندهان ارتش و سپاه برای شرفیابی به محضر حضرت امام (ره) عازم تهران شدند، ما در حال جستجو و انتخاب بهترین منطقه عملیاتی و راهکارهای عملیاتی در بین ۴-۳ گزینه موجود در منطقه بین فکه تا دهلران بودیم، قرار بود همین جمعی هم که تعدادی شهید و تعدادی هم مجروح شدند برای دیدار امام بروند. شهید باقری با رفتن به تهران مخالفت کرد و گفت بروم چه جوابی به حضرت امام (ره) بدهم.
بسیجیان در دورههای ۴-۳ ماهه به جبهه میآمدند، آنها آماده عملیات بودند ولیکن محور عملیات قطعی نشده بود. شهید باقری گمان میکرد ۲۴ ساعت که به تهران برود عملیات لطمه میبیند و اگر حضرت امام (ره) از روند عملیات بپرسند پاسخ قطعی نخواهند داشت و این امر برای شهید باقری امری مطلوب نبود.
شهید باقری عنوان کرد قصد ادامه کار دارد، لذا از جانب قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء آن زمان شهید باقری و شهید بقایی و تعدادی دیگر برای شناسایی در منطقه شمال فکه ماندند. صبح در قرارگاه خاتم جمع شدیم و با دو جیپ به سمت محل مورد نظر حرکت کردیم، در دیدگاهی شروع به دیدن منطقه و ارزیابی محورهای مختلف کردیم، ابهاماتی وجود داشت و ما در حال بررسی ابهامات و ارزیابی بودیم. داشتیم بررسی و بحث میکردیم.
دشمن به شلیک خمپاره و... مشغول بود و طبق عادت کسی به این مسئله اهمیت نمیداد چرا که این موضوع امری عادی در جبهه بود. که آن حادثه اتفاق افتاد و از ۸ نفر ۵ تن به شهادت رسیدند. شهید باقری، شهید بقایی، شهید قلاوند، شهید رضوانی و شهید مومنیان از این جمع به شهادت رسیدند.
آقای پالاش و صفاری مجروح شدند، من به دلیل یک اتفاق از این جمع فاصله داشتم که در این حادثه صدمه ایی ندیدم. نحوه اطلاع رسانی هم به این گونه بود که میتوان گفت پدر و مادر ما نیز همانند بسیاری از خانواده شهدا این الهام به. من به داخل قرارگاه آمدم و وقتی شهادت وی قطعی شد قرار بر این شد که این خبر از طریق رادیو و تلویزیون اعلام شود اما قبل از آن به من گفتند قبلش شما به خانواده اطلاع بدهید.
وقتی با مادرم تماس گرفتم در ۳-۲ کلمه اول پرسیدند اتفاقی افتاده است، من گفتم اخوی ترکش خورده است و زخمی شد که مادرم گفت شهید شده است، قطعا شهید شده است. این طور نیست؟ من هم تائید کردم که مادر گفتند من از صبح دلم پیش غلام حسین بود. همواره این طور بوده است که به مادران یا پدران شهادت فرزندان آنها الهام میشد.
* عکسی که شما در قبر برادر شهید خود خوابیدید، موجود است. قضیه چه بود؟
باقری: در زمان تدفین اخوی من احساس کردم ممکن است چند وقت دیگر نوبت من شود، رفتم در قبر خوابیدم و دعایی خواندم. صلوات فرستادم و بلند شدم.
* فکر میکردید واقعا شهید شوید؟
باقری: بله؛ من فکر نمیکردم زنده بمانم.
* واحد اطلاعات عملیات با چه هدفی ایجاد شد؟
باقری: کشور ما در پدیده تهاجم دشمن به خاک سرزمین، کاملا غافلگیر شد البته اخبار و اطلاعاتی وجود داشت که بعدها به این اسناد دسترسی پیدا کردیم. تحرکات مرزی از عراقیها دیده میشد، به پاسگاهها تعرض شده بود و....، در آن زمان بنی صدر به عنوان رئیس جمهور فرمانده کل قوا بود و در پاسخ به نامههای سپاه و توضیحات حضوری افرادی هم چون آقای شمخانی بیان کرد عقل شما نمیرسد و شما هم قصد تحریک عراق را دارید.
در این شرایط جنگی آغاز شد و دشمن محورهای مختلفی را مورد هدف قرار داد و در خوزستان به عنوان هدف اصلی عمق زیادی در همان هفته اول گرفت. ارتش به عنوان مسئول دفاع از کشور با این حادثه مهم مواجه شد، کمبودها و مشکلات وجود داشت، نیروهای مردمی و سپاه به جبهه آمدند، این دشمن کاملا ناشناخته بود و این سرزمین نیز برای خیل بسیجیان، پاسداران و رزمندگان ناشناخته بود. زیرا از تبریز و مشهد و تهران آمده بودند.
تشخیص شهید باقری بر این بود که مقدم بر همه چیز این است که بتوانیم این سرزمین و دشمن را شناسایی کنیم، این مبنای تشکیل اطلاعات عملیات شد؛ اطلاعات به معنای اطلاعات امنیتی، کار گروهکها و... اطلاق میشد که شهید باقری لفظ اطلاعات عملیات را ابداع کرد که به طور مستقیم به عملیات مربوط میشود.
در اطلاعات عملیات سلسله فعالیتها به موازات یکدیگر آغاز شد؛ در مهر سال ۵۹ که من به جبهه رفتم احساس میکردم بسیاری اقدامات صورت گرفته است و طوری نشان داده میشد که افراد ۳-۲ سال است بر این مسئله کار میکنند؛ سرعت رشد اطلاعات عملیات در سپاه در جبهه خوزستان بسیار بالا بود به نحوی که بعد از ۵-۴ ماه بعد از شروع جنگ تقریبا تسلط خوبی توسط عناصر اطلاعات عملیات صورت گرفته بود.
فعالیتهایی هم چون شناسایی جبههها توسط تیمهایی که شبانه به شناسایی میرفتند، ترسیم محدوده پیشروی دشمن، محلها و مقرهای فرماندهی و آب و سوخت و... دشمن، نقاط ضعف و نقاط قوت دشمن، استفاده از عکس هوایی که توسط ارتش گرفته میشد و باید این عکسها تفسیر میشدند. تسلط بچههای بسیجی و سپاهی به این تفسیر عکس، بازجویی از اسرا، شنود ارتباطات دشمن و.... از جمله اقداماتی بود که در اطلاعات عملیات در ۶ ماه ابتدایی جنگ شکل گرفت.
این فعالیتها که در سرنوشت جنگ بسیار موثر بود، یکی از نقاط قوت سپاه و رزمندگان جمهوری اسلامی شمرده میشد که نسبت به زمین و دشمن تسلط فوق العاده ایی داشتند؛ ما از جهت تدارکات، امکانات مالی، نیروی آموزش دیده، داشتن حامیان خارجی و... به شدت در مضیقه بودیم ولیکن نقاط قوتی داشتیم که مهمترین آن اطلاعات عملیات بود.
به جرات میتوان گفت قویترین واحد اطلاعاتی در نیروهای مسلحی که میتوان تصور کرد را در جنگ داشتیم، اطلاعات عملیات توسط شهید باقری پایه گذاری شد و رشد کرد، شهید باقری به مرور از کسوت اطلاعاتی به کسوت فرماندهی نقل مکان کرد. دوستان اطلاعات عملیات را ادامه دادند و شاهکارهای بزرگی در جنگ همانند والفجر ۸ فاو تا پایان جنگ داریم.
*بعد از شهید باقری چه کسانی فرمانده اطلاعات عملیات شدند؟
باقری: شهید حمید معینیان که دستیار شهید باقری بودند، شهید مهدی زین الدین، شهید احمد سوداگر و... سمت فرماندهی اطلاعات عملیات را بر عهده گرفتند.
* ارتباطات فرماندهان با فرماندهی کل قوا در آن زمان یعنی حضرت امام (ره) چطور بود؟ و امام کجاها ورود پیدا میکردند.
باقری: اصل ارتباط با حضرت امام (ره) توسط فرماندهان عالی صورت میگرفت، در سپاه اقای محسن رضایی و در ارتش شهید صیاد شیرازی با ایشان ارتباط داشتند، فرماندهانی همانند ما ارتباطی با حضرت امام (ره) نداشتیم البته هر از چندی توفیق دیدار ایشان حاصل میشد. و حضرت امام توصیه میکردند.
حضرت امام (ره) وارد جزئیات حوادث جنگ نمیشدند و به نظر تخصصی فرماندهان احترام میگذاشتند، در یکی از موارد برای عملیات ثامن الائمه که در مهر ماه سال ۶۰ اتفاق افتاده بود، از عملیاتهای گردانی ۳۰۰ نفره به عملیات ۴۰۰۰ هزار نفره بدل شد.
به همین نسبت تعداد شهدا و مجروحین افزایش یافته بود و شهید خرازی و دیگران مطرح کردند که از کجا مشخص است که ما به درستی فرماندهی میکنیم. ما تحمل شهادت بسیجیان و رزمندگان را که زیر دست ما هستند و شهید میشوند را نداریم، به خصوص شهید خرازی اصرار کرده بود که من میخواهم اسلحه بردارم و بروم بجنگم و دیگر طاقت ندارم. که دیداری با حضرت امام (ره) برگزار شد.
در این جلسه آقای رضایی این نکته را عنوان کرد که این فرماندهان میگویند که ما خودمان آموزش ندیدهایم و تجربهای چندین ساله نداریم ما خودمان جوانهایی هستیم که آمادهایم و برحسب حضوری که در این مدت کسب شده است مسئولیتی به ما دادند و ما توان این فرماندهی را نداریم. حضرت امام (ره) بیانات تاریخی با این مضمون بیان کردند که همین اندازه که نام شما در دفتر الهی ثبت شده است را قدر بدانید و به کار خود ادامه دهید، دقت کنید، برنامه ریزی و طراحی کنید و باقی امور را به خدا واگذار سازید، بر عهده شما نیست که به دلیل نگرانی کار را زمین بگذارید.
در موارد متعددی این گونه بود که گزارشات مشابه این امر به محضر حضرت امام (ره) داده میشد و ایشان دستوراتی را در سطح کلی و راهبردی بیان میکردند و به جزئیات وارد نمیشدند و این امر را به فرماندهان واگذار میکردند.
* اکنون بچههای جنگ و فرماندهان فعلی قوای نظامی با حضرت آقا چگونه ارتباطی دارند. حالا در شرایط جنگی نیستیم ولی اگر آقا نظر خاصی داشته باشند چه طور ورود پیدا میکنند و در چه عرصههایی؟
باقری: شرایط مقام معظم رهبری در حال حاضر کاملا با شرایط حضرت امام (ره) متفاوت است؛ حضرت آقا از زمانی که مسئولیت رهبری و فرماندهی کل قوا را بر عهده گرفتند به لحاظ سابقه ایی که در کار نیروهای مسلح داشتند، کاملا مسلط به جزئیات اداره کشور و اداره نیروهای مسلح مسلط بودند.
ورود مقام معظم رهبری در جزئیات در حدی که ضرورت داشته باشد و در فرماندهی مستقیم بر نیروها است؛ ایشان از سال ۶۸ تا کنون به لطف خداوند به طور مداوم با فرماندهان جلسه دارند و خودشان مستقیما با فرمانده نیرو، فرمانده ارتش و سپاه و فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتم و ستاد کل جلسه دارند و تدابیر خود را اعلام میکنند و گزارشات را تحویل میگیرند؛ گنجینه بسیار پر بها و پر ارزش و مفصلی از تدابیر و فرامین ایشان در طی ۲۵ سال گذشته در اختیار داریم که تقریبا در تمام امور اداره، سازماندهی و هدایت نیروهای مسلح ایشان شخصا نظر دادند و تدبیر کردند.
* بخشهایی از این تدابیر قابل گفتن است؟
باقری: تقریبا هر آنچه که در صحنه ظاهری نیروهای مسلح در خصوص سازماندهی، فرماندهان، اجرای مسئولیت و... میبینید همه با تدبیر مقام معظم رهبری در حال جریان است؛ امری از نظر ایشان پنهان نمیماند؛ یا فرصت نکرده باشند. مقام معظم رهبری به طور مستقیم در صحنه حضور دارند و تصمیم گیری میکنند.
*به عنوان سرداری که سالیان طولانی در جنگ بودید، فکر میکنید نگاه واقع بینانه ایی به جنگ داشتیم و توانستیم به درستی جنگ را برای نسل جوان بازگو کنیم؟ جایی هم خواندم که نسبت به بعضی از تحریفهایی که درباره جنگ صورت میگیرد خیلی ناراحت هستید.
باقری: در طی سالیان گذشته تلاشهای مخلصانه بسیاری صورت گرفته است که واقعیات دفاع مقدس برای نسلهای بعد تبیین شود؛ راهیان نور، کارهای هنری، کتابهای خوب و... عرضه شده است؛ اما اگر بخواهیم دسته بندی بکنیم حال و هوای احساسی جبهه به خوبی منتقل شده است، به عبارت دیگر روحیات، معنویات و احساس جبهه تا حد زیادی به خوبی نشان داده شده است.
بالاخره زمانی هست که شما آتش را لمس میکنید و یا زمانی است که شماآتش را لمس میکنید به طور طبیعی هیچ توصیفی نمیتواند لمس آن آتشها را در برگیرد، نسل بعدی که درگیر جنگ نیست سوختنی که با پوست و گوشت و استخوان باشد را لمس نمیکند بلکه میبیند و میشنود در این ابعاد کارهایی انجام شده است هر چند هنوز هم جای کار است اما در این میان بسیاری از واقعیات جبهه هم بیان نشده است، بسیاری مواقع فیلم ساخته شده است و در آن نشان داده شده است که خیل بسیجیان و رزمندگان بدون حساب و کتاب به جبهه رفتند و در محاصره دشمن افتادند.
به عزیزان فیلمساز گاهی میگوییم این مورد را از کدام قسمت جبهه برداشت کردید یا چه کسی نقل کرده است؟ اگر رزمنده ایی در جبهه این چنین احساسی داشته شما باید شرایط، واقعیات، موقعیت و دیگر ابعاد را در نظر بگیرید و بعد ترسیم کنید. بسیاری از طرح ریزیها، تعقل ومدیریتها، برنامه ریزیها، تدوین راهبردها و... بیان نشده است.
معتقدم ۸ سال دفاع مقدس پتانسیلی دارد که میتواند نه تنها نیروهای مسلح نسلهای بعدی ما را بسازد بلکه کشور و منطقه و جهان را بسازد؛ به عنوان یک مطلع میگویم اگر امروز با این سن و سال و تجربه به ما بگویند در کنار اروند رود والفجر۸ را طراحی و به دشمن حمله کنید، بارها فکر کردم و دریافتم یک واو به طراحی آن زمان نمیتوانم اضافه کنم؛ یعنی این قدر دقیق بوده است. جنگی که در والفجر۸ در فاو اتفاق افتاد ۵ برابر تصرف خرمشهر وسعت و ۱۰ برابر تصرف خرمشهر پیچیدگی داشت.
*به نظر شما دولت وقت آن طور که باید و شاید پای جنگ بود؟
باقری: نه، البته تلاشها و پشتیبانیهایی از جبهه صورت میگرفت ولیکن معتقد بودیم که بیش از اینها باید از جبهه پشتیبانی میشد، ما کشوری با جمعیتی ۳ برابر عراق بودیم، ولی جمعیت رزمنده عراقیها همواره ۲ برابر کشور ما بود. این نشان میدهد در عراق تا چه اندازه به جنگ اهمیت داده میشود و مردم به جبهه گسیل میشوند.
ما در اوج کار در هور بین عملیات خیبر و بدر در سال ۶۳ در حال ساخت سیل بند بودیم؛ تمام دولت بسیج شد تا قرارگاه صراط ساخته شود و تمام ارگانها ملزم شدند تا تمام کمپرسیهای خود را به جبهه منتقل کنند، باور میکنید ۵۰۰ دستگاه کمپرسی به جبهه آمد؟ در همان روز عراق با ۵۰۰۰ کمپرسی مقابل ما سیل بند زدند در حالی که عراق کشوری بود که یک چهارم ما وسعت دارد و یک دوم ما جمعیت داشت و گرفتار مشکلات خاص خود بود. از این نمونهها خیلی میتوانم بگویم.
برای ساخت سنگر گونی نداشتیم، مردم سراسر کشور گونی برنج، قند و شکر را برای ما میفرستادند و بلند کردن این گونی سبب کمر درد رزمندگان میشد؛ در همان زمان عراق دستگاهی برای پر کردن گونی و ساخت سنگر در اختیار داشت، ما برای اینکه چوب بالای سنگرمان را تأمین بکنیم باید گدایی میکردیم و گرفتاری میکشیدیم تا مهماتی که میدانستیم در تحریم هستیم. کشور تلاش خود را تا حدی میکرد ولیکن این تلاشها قانع کننده نبود.
یکی از یگانها در یکی از استانها در زمانی که دولت به استانداریها دستور فرستادن جیپ و لندوور به جبهه را داده بود، ۳ جیپ بسیار کهنه به جبهه فرستاده بود در حالی که در آن زمان سپاه آن شهرستان در زیر علفها چند جیپ نو مخفی شده را پیدا کرده بودند؛ فیلمی را در اختیار گرفتیم که جلسه ایی در عراق بود، سران حزب بعث وزرا و نمایندگان مجلس بودند و جمع شده بودند و در آن جلسه صدام با این سران دعوا میکرد که چرا به جنگ اهمیت نمیدهید؟
اینها از قبل باهم در حزب بعث بودند، صدام یکی یکی را بلند میکرد و میگفت فلانی درست است که تو زندانی قبل از حزب بعث و در دوره مبارزه بودهای و درست است که الان هم از سران حزب بعث هستی اما ۴ سال است از جنگ گذشته چرا به جبهه نرفتهای؟ به چه حقی در بغداد نشستهای و برای خودت سنگر درست کردهای؟ و تقریبا ده نفر را این گونه بلند کرد و بعد گفت من با شما برخورد کرده و شما را تنبیه میکنم.
یکی دو نفر بلند شدند برای اعتراض که ما این قدر برای این کشور زحمت میکشیم و...، به محافظینش دستور داد اینها را دستگیر کردند و بردند، فیلم این جلسه موجود است، در عراق خیلی مرسوم بود کسی که جبهه نمیرود، کسی که از خط مقدم فرار کند اعدام شود، در عراق گوش افراد بسیاری بریده میشد به دلیل اینکه به جبهه نمیرفتند یا فرار میکردند؛ یکی از مشکلات ما این بود که از پتانسیل کشور در زمان دفاع مقدس بهره نبردیم و حمایت لازم صورت نگرفت. بعدها خیلی شعار دادیم که ما چه کردیم و دولت زمان جنگ و.... ولی این طور نبود.
* در سال ۷۵ عملیاتی به فرماندهی شهید احمد کاظمی در عمق ۱۵۰ کیلومتری عراق علیه مواضع حزب منحله کوموله و دموکرات و تروریستهایی که از ما خیلی شهید میگرفتند. از این عملیات گفتنیهای بسیاری دارید.
باقری: زمانی که شهید کاظمی به فرماندهی قرارگاه حمزه منصوب شد، بعد از مدتی اعلام کرد با این وضعیت امنیت شمال غرب پایداری نخواهد داشت؛ گروهکها در شمال عراق قرارگاه، پادگان و خانه سازمانی داشتند و با فراغ بال آموزش میبینند، جذب نیرو میکنند، دزدانه وارد مرزهای ما میشوند، کمینی میگذارند، تلافات میگیرند و در بوق و کرنا میکنند و باید به مرکزیت این گروهک حمله شود.
این ایده شهید احمد کاظمی بود؛ مرکزیت حزب دموکرات در استان سلیمانیه بود و ۱۵۰-۱۴۰ کیلومتر از مرز ما فاصله داشت؛ دورانی هم بود که آمریکاییها بر فراز این سرزمین پرواز میکردند و منطقه ممنوعه پروازی برای عراق ایجاد کرده بودند؛ حکومت صدام در این منطقه حضور نداشت ولیکن حضور آمریکاییها وجود داشت.
سپاه پاسداران عملیاتی به فرماندهی سردار شهید احمد کاظمی طراحی کرد که به مرکزیت این مجموعه حمله شد، حدود ۲۰۰ دستگاه خودرو اعم از توپ، نفربر، خمپاره اندازها، واحدهای پیاده و... به این مجموعه حمله کردند و گلوله باران مفصلی علیه این مجموعه صورت گرفت.
پیشروی برای محاصره مجموعه ادامه داشت تا کار را تمام کرد. دموکراتها که به عمق عراق فرار کردند و آقای طالبانی پا در میانی کرد به این منظور که اجازه دهید تعهد از این مجموعه برای توقف عملیات در ایران گرفته شود و ایران هم به پیشروی خود ادامه ندهد، این اتفاق افتاد؛ از سال ۷۵ تا سالها بعد مشکل ناامنی در شمال غرب کشور از جمله استان کردستان و آذربایجان غربی نداشتیم وزمینه توسعه و کار عمرانی ایجاد شد. تصمیم خیلی شجاعانه و سختی بود که چنین هجم نیرویی زیر چشم آمریکاییها وارد عراق شود و تهاجم سنگین موشکی و توپخانهای انجام دهد و سالم هم برگردند.
تمام رزمندگان که در این عملیات شرکت کردند بدون کوچکترین اسیبی به کشور بازگشتند و عملیات کاملا موفقی صورت گرفت و تا سالهای طولانی بعد از این عملیات امنیت در این مناطق کشور برقرار بود.
*ممکن است اگر تهدید بالقوه یا بالفعلی پیش آید چنین تصمیمی اتخاذ کنیم؟
باقری: در سالهای اخیر مشابه این قضیه اتفاق افتاد؛ گروهک پ. ک. ک که گروهی ضد انقلاب کردی بود در دهه ۸۰ با ایجاد شعبه ایی به نام پژاک سعی در ایجاد ناامنیهایی در استان آذربایجان غربی و کردستان داشت؛ این گروهک توانسته بود در مناطق مرزی که جاده و حضور ثابت نداشتیم، حضوری پیدا کنند و در حدی ایجاد ناامنی کرده بودند و شهرهای مرزی از توسعه محروم شده بودند
مجددا نیروی زمینی سپاه در این منطقه حضور پیدا کرد و این مسولیت ادامه دارد و ما طی ۵ سال گذشته نیروی زمینی سپاهمان عملیاتهای بسیار موفقی در این مناطق انجام داده است و تلفات بسیار خوبی گرفت و مرکزیت این گروهک در داخل خاک عراق در تهدید ما است؛ ما به اینها علام کردیم چنان چه موردی از ناامنی در کشور ما ایجاد شود، مرکزیت شما مورد تهاجم قرار خواهد گرفت، در طی ۳-۲ سال گذشته امنیت خوبی در این مناطق حاکم است. ما کاملا بر این گروه و سایر گروهکهایی که احتمال میدهیم فعالیتهای ایجاد ناامنی داشته باشند تسلط داریم.
*در خصوص داعش نیز چنین چیزی وجود داشته است؟ یا پیغامی به آنها داده شود؟
باقری: بله، ما خطوط قرمزی را در مقابل حوادث اخیر عراق داریم، البته اعلام رسمی نکردهایم؛ از جمله اینکه یک حاشیه امنیتی برای مرز کشور قائل هستیم، اگر این گروهک یا هر عنصر تهدید کننده ایی به مرزهای جمهوری اسلامی نزدیک شود در یک اقدام دفاع مقتدارنه مرزی، آن را منهدم خواهیم کرد. این را درک کردند و الان هم آخرین جایی که در استان دیاله عراق آمدهاند تقریبا با مرز ما ۴۰ کیلومتر فاصله دارد؛ این حریم ۴۰ کیلومتری را حفظ کردند و به سمت مرز ما نیامدند؛ رئیس جمهور کشور نیز اعلام کرد ما برای عتبات عالیات و مرقدهای ائمه اطهار (ع) در عراق خط قرمز قائل هستیم، طبیعتا اگر تهدید جدی نسبت به این مراکز باشد تصمیم جمهوری اسلامی ایران متفاوت خواهد بود؛ در حد فعلی کمکهای مستشاری و آموزشی و راهنمایی و پشتیبانی عمومی کفایت میکرده است ولی اگر وارد خطوط قرمز ما شوند به طور طبیعی از محدوده امنیتی خود دفاع خواهیم کرد.
*پر غرورترین عملیات ایران در زمان جنگ را فتح فاو میدانید؟
باقری: البته همه عملیاتها غرور افرین بود و زیبایی و شیرینی خود را داشت؛ عملیات فاو برای اطلاعاتیها بسیار شیرین بود؛ دلایل مختلفی وجود داشت. در واقع عملیاتی به این وسعت آغاز شد و عراق کامل غافلگیر شد؛ ۱ سال برای شناسایی یک منطقه زمان صرف شد و ۸۰۰ بار غواصان عرض اروند را برای شناسایی طی کردند و برگشتند در حالی که عراقیها متوجه نشدند.
در شب اول عملیات ۲۵ گردان و تعداد ۱۰ هزار رزمنده غواص را تا ساحل عراق بردیم و شروع به فتح سنگرها کردند و عراق تا آن زمان متوجه نشد؛ باید در زمانی عملیات صورت میگرفت که در روشنی ماه و جزر و مد باشد و مسیر طی شده در تاریکی مطلق قرار داشته باشد؛ در طول سال فقط ساعت ده و نیم شب ۲۱ بهمن ماه این امر امکان پذیر بود؛ این امر توسط اطلاعاتیها کشف شد.
ابعاد دیگر این عملیات نیز وجود دارد که این عملیات را به عملیاتی شیرین از حیث اطلاعات بدل کرده است؛ برای توپخانه نیز این عملیاتی زیبا بود چرا که دشمن از بصره به سمت فاو حرکت میکرد، این ۷۰، ۸۰ کیلومتر به جزیره آبادان ما پهلو داده بود؛ در تمام آبادان توپخانهها را چیده بودیم و ستونی که از بصره حرکت میکرد در طول ۹۰-۸۰ کیلومتر در زیر آتش توپخانه بود؛ برای دریاییها، آب خاکیها، مهندسی و... این عملیات شیرین بود.
گروه مهندسی جنگ بر روی رودخانه پلی ساختند که از روی آن تریلیهای ۱۰۰ تن عبور میکرد؛ این عملیات شیرینیهای خاص خود را داشت؛ این موارد از جمله مواردی است که بازگو نشده است؛ نظامیهای دنیای امروز بزرگترین پلی که میتوانند بزنند پلی به طول ۲۱۰-۲۰۰ متر خواهد بود که از آن تانک ۶۰ تن عبور کند؛ رزمندگان اسلام پلی به طول ۸۰۰ متر و عرض ۶۰-۵۰ متر که از روی آن همزمان دهها تریلی عبور میکرد، ساختند.
*در عملیاتی که نیروی ایران ناکام مانده باشد، حضور داشتید؟
باقری: بله؛ عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۱ دو عملیات ناکام ما بود؛ در آخر بهمن، یا اوایل اسفند سال ۶۱ و اوایل سال ۶۲ در منطقه فکه و عین خوش و دهلران صورت گرفت که بسیار تلخ بود البته از دشمن انهدام خوبی صورت گرفت و تلفات بسیاری به دشمن وارد شد؛ از این جهت که به اهداف عملیات دست نیافتیم تلخی خود را داشت.
علل ناموفق بودن این دو عملیات متفاوت است؛ این عملیات اولین یا دومین عملیات بعد از عملیات رمضان بود به صورت تک جبههای بود که مستقیم و رو در روی دشمن جنگیدیم؛ با موانع متعددی از دشمن مواجه شدیم؛ عقبه ما از بین رملها بود و امکان پشتیبانی وجود نداشت؛ تجاربی برای نبردهای بعد کسب شد.
*اینکه کسی جرات تعرض به مرزهای جمهوری اسلامی ایران را ندارد، در چارچوب جنگ روانی است یا واقعیت دارد؟
باقری: این امر واقعیت دارد؛ وقتی سخن از تعرض به مرز میشود امکان دارد گروهکی به تعداد ۵۰-۴۰ نفر به پاسگاه مرزی ما حمله کند، مثل اتفاقی که یک ماه پیش در منطقه سراوان افتاد. چنین اتفاقاتی ممکن است رخ دهد؛ این گروهک عقبه ندارد به این معنا که نگران عواقب یک جنگ باشد؛ اینکه ادعا میشود کسی جرات تهاجم به کشور ایران را ندارد به این دلیل است که جنگ تبعات و بار حقوقی خاص خود را دارد.
اگر کشوری به کشور همسایه خود تهاجم کند طبیعتا باید بررسی کند نحوهٔ خاتمه دادن این جنگ چگونه است؛ اکثر استراتژیستهای دنیا معتقد هستند نحوهٔ خاتمه دادن جنگ باید قبل از شروع جنگ تعیین شود والا جورج بوش بیعقل در عراق جنگی را آغاز میکند که نمیداند چگونه آن را پایان دهد؛ ۸ سال تلفات میدهد و در نهایت دم خود را بر کول میگذارد و میرود. یا در افغانستان همین طور و یا صدام جنگی میکند که نمیداند باید چگونه تمامش بکند.
اگر عقلی باشد باید محاسبه کند در صورت تهاجم به جمهوری اسلامی ایران چه اندازه هزینه باید صرف شود و تا چه اندازه سود خواهم برد و عاقبت این جنگ چه خواهد شد؛ با بررسی، محاسبه و برآورد راهبردی میتواند دریابد این مسئله نتیجه نخواهد داد.
حتی با احتمال اینکه بپذیریم که دیوانهای مانند صدام این تهاجم را بپذیرد و یا کشوری تحریک شود باید ببینیم که آیا آن کشور توان تهاجم به جمهوری اسلامی را دارد؟ به لطف پروردگار قدرت ملت ایران در حدی است که هیچ یک از همسایگان ما توان این تهاجم را ندارند. شاید دیوانهای بخواهد تهاجمی مرزی محدود داشته باشد که با قدرت اطلاعاتی اینها را مطلع میشویم.
*به عنوان معاون ستاد کل نیروهای مسلح رابطه دو بازوی دفاعی جمهوری اسلامی یعنی سپاه و ارتش را چگونه ارزیابی میکنید؟ چون بعضا میگفتند اختلاف سلیقهای از زمان جنگ بین این دو بوده است. الان اوضاع چگونه است؟
باقری: ما و دوستان ارتشی در جهت تمثیل زیبای حضرت امام (ره) حرکت میکنیم که بدن جمهوری اسلامی نیاز به دو بازوی ارتش و سپاه دارد، ما روابط بسیار گرمی بین سپاه و ارتش را شاهد هستیم؛ اختلاف سلیقه طبیعی است و این امر بین نیروهای ارتش و یا نیروهای سپاه نیز امکان دارد وجود داشته باشد.
ارتش و سپاه در جمهوری اسلامی ایران مکمل یکدیگرند؛ دفاع در برابر دشمن هم تراز طبق قانون اساسی بر عهده ارتش است و سپاه نیز ادعایی در این مورد ندارد؛ اگر توان مهاجم به گونه ایی باشد که ارتش به تنهایی قدرت مقابله نداشته باشد، طبق قانون اساسی سپاه وارد عرصه میشود، سپاه بر همین اساس حرکت کرده است.
اگر دشمنی باشد که هم تراز است یعنی تهاجم و تهدید آمریکا که ما الان هم در آن مرحله به سر میبریم زیرا گفتم ما تهدید هم تراز نداریم، طبیعی است که در آن شرایط ارتش نیاز به کمک سپاه دارد و دراین مورد سپاه کمک کننده است؛ علاوه بر این سپاه مسئولیت حفظ امنیت داخلی در محدوده بالاتر از توان انتظامی را بر عهده دارد؛ تعمیق انقلاب اسلامی در مناطق غربی آسیا و کشورهای اسلامی نیز بر عهده سپاه است؛ بسیج به عنوان یک ماموریت بزرگ است.
هیچ یک از این ماموریتها در ارتش نیست، لذا مکمل هم هستند. ستاد کل نیروهای مسلح یک ستاد فرماندهی کل قواست که شامل کارکنان و عناصر ارتش و سپاه است. که در طبقات ساختمان و پادگان سال هاست باهم کار میکنیم. رفت و آمد بین ارتش و سپاه امری دائمی و طولانی مدت است؛ طبیعی است وقتی از صحنه مأموریت همدیگر به لحاظ حیطه بندی ممکن است اطلاعاتی نداشته باشند در برخی موارد اختلاف سلیقههای بروز میکند. که ستاد کل هم جز وظایفش است که اینها را حل کند.
*سردار محمد باقری بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ چه حس و حالی داشت؟
باقری: به نظر من قطعنامه ۵۹۸ در تیر ماه ۶۷ پذیرفته نشد و سابقه آن به ۳-۲ سال قبل از آن باز میگردد؛ هنگامی که پشتیبانی لازم از رزمندهها در جبهه صورت نگیرد یا باید نشست و شاهد انهدام کشور بود یا باید برای خاتمه جنگ تصمیم گرفت؛ این قشری نگری است که بگوییم فلان شخص دو خط نامه نوشت و گفت اگر فلان کارها را نکنید نمیشود جنگید و حضرت امام (ره) نیز در پی آن اقدام به پذیرش قطعنامه کردند. این مطلب با عقل سازگار نیست.
از سال ۶۵-۶۴ ضعفهای ساختاری، زیر ساختی و اساسی ما در جنگ هویدا بود. قبل هم بود ولی دیگر عراقیها به جایی رسیدند که به شدت قوی شدند؛ اتفاق فاو افتاد و عراق خطر را به جدیت احساس کردند، همه به حمایت از صدام برخواستند؛ اطلاعات موجود است میزان تسلیحات و کمکهایی که به عراق در سالهای ۶۵-۶۴ شد قابل قیاس با گذشته نیست.
عراقیها با ۴۰۰ هواپیما و ۱۲ لشگر زمینی جنگ را اغاز کردند، این ۴۰۰ هواپیما در طول جنگ ساقط شد و ۱۲ لشگر منهدم گشت. من مسئول شمارش اینها بودم. ولیکن در روزی که ما قطعنامه را پذیرفتیم عراق ۷۰۰ هواپیمای روز دنیا را داشت و دارای ۵۶ لشگر بود. یک میلیون رزمنده داشت. ما با یک ارتش قدرتمند این گونه مواجه بودیم.
در مقابل چنین ارتش قدرتمندی هشت ما در گرو نه بود؛ حضرت امام (ره) اعلام میکردند جنگ جنگ تا پیروزی، ایا بدنه کشور به این نحو از جنگ پشتیبانی میکردند؟ و آیا جنگ به این نحو ادامه پذیر بود؟ حوادثی که در بهار ۶۷ اتفاق افتاد و بسیاری از سرزمینهایی که در طول جنگ موفق به تصرف آنها شده بودیم را دشمن باز پس گرفت، از جمله اتفاقاتی بود که برای آن تصمیم گرفته میشد؛ دشمن تا نزدیکی اهواز آمد و باید برای جنگ تصمیم گرفته میشد.
ما برای مقابله با سلاحهای پیشرفته شیمیایی عراقیها حتی ماسک به درد بخور نداشتیم؛ آن ماسکهای موجود که در فیلمها است نیز از بین ۱۵ عامل شیمیایی پاسخگوی ۳-۲ عامل بود؛ آن ماسکها به درد گاز اشک آور میخورد؛ وقتی گاز اعصاب میزدند این ماسکها عمل نمیکرد؛ بچههای ما همانند برگ خزان میریختند؛ باید برای این اتفاقات تصمیم گیری میشد.
این امر در طول زمان جاری است؛ اگر میخواهیم روزی مجبور به قطعنامهای نشویم بایست قدرتمند شویم؛ ما در منطقه ایی از جهان زندگی میکنیم و در بین قدرتهایی زندگی میکنیم که اگر قوی نباشیم قطعا پایمال خواهیم شد؛ این قوی بودن در طول زمان باید اتفاق بیفتد. یک بعد این امر در دفاع و امنیت است، وحدت ملی، انسجام ملی، پیوستگی مردم و حکومت و... که میدانیم باید در جریان زندگی ملت ایران جاری باشد تا این ملت قدرتمند سرپا باشد و روز به روز بالندهتر گردد.
پذیرش قطعنامه چنین داستانی است؛ نمیتوان کسی را متهم ساخت و به عبارت دیگر نمیتوان اذعان داشت در مقطع خاص، نامه خاص، شخص خاص، جمله خاص و... سبب پذیرش قطعنامه شد. باید بدنه کشور، بدنه دولت و... از جنگ بهتر از این دفاع و حمایت میکرد تا به آن روز نرسیم، که رسیدیم. آن روز بسیار برای ما تلخ بود؛ بسیاری از رزمندگان آرزوی میکردند زنده نمیمانند و آن روز را نمیدیدند.
حداقل برای سطح راهبردی جنگ روشن بود که تصمیمی غیر از آن نمیشد گرفت و تصمیمی عاقلانه گرفته شد و باید این تصمیم اتخاذ میشد. در آن روز تیر ماه سال ۶۷ اقدامی غیر از آن نمیشد گرفت، باید چاره را قبل از آن میکردیم؛ اکنون هم اگر در پی ملت مقتدر بودن هستیم و به افق چشم انداز باشیم باید تلاش شود و به ابعاد مختلف قدرت ملی دست یابیم و خودمان را حفظ کنیم والا امکان دارد همانند قضیه پذیرش قطعنامه در طول تاریخ اتفاق افتد.
ارسال نظر