اسکاتلند از بریتانیا جدا میشود؟
نیکولا استورجن، وزیر اول دولت محلی و رهبر حزب ملی اسکاتلند (اس-ان-پی) میگوید برگزاری دومین همهپرسی در مورد استقلال اسکاتلند، اکنون "بسیار محتمل" به نظر میرسد.
آیا یک چنین چشم اندازی او را هیجانزده میکند؟ آیا او در حال تمرین برای تاثیر بیشتر سخنانی است که در سال ۲۰۱۴ ایراد کرده بود؟
پاسخ همه این سؤال ها منفی است.
البته برای پرهیز از هر تردیدی باید این موضوع را روشن کرد که نیکلا استورجن همچنان به ایده استقلال اسکاتلند علاقمند و در حقیقت مشتاق آن است.
او میداند که بالاخره در زمانی در آینده همهپرسی دیگری برگزار خواهد شد. ولی نه در حال حاضر، نه در این شرایط و نه در این وضعیت بحرانی.
قابل درک است که رهبران سیاسی همیشه میخواهند اتفاقات را در قالب برنامههای خودشان شکل دهند. آنها دوست ندارند که تحت تاثیر شرایط موجود تصمیم بگیرند. ولی حالا این شرایط موجود است که به استورجن میگوید چه سیاستی باید اتخاذ کند.
از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنید. همه پرسی در باره اتحادیه اروپا را از ذهن خودتان دور کنید و تصور کنید هرگز این اتفاق نیافتاده.
آیا فکر می کنید که- بدون نتیجه این همه پرسی - نیکولا استورجن، در حال حاضر به فکر فراهم کردن مقدمات قانونی برای انجام دومین همهپرسی استقلال اسکاتلند میافتاد؟
توازن بین فشار و واقع گرایی
اگر خانم استورجن، در آرامش و بدون فشار و هشدارهای اتحادیه اروپا به کار خود ادامه دهد برنامه برگزاری رفراندوم را در نیمه دوره وزارتش عملی میکند. او گزارشهای رسمی دولتی به خصوص در مورد پول رایج را بررسی خواهد کرد. رأی دهندگان را ارزیابی کرده و در این مدت عاقلانه و با توافق جمعی، دولت محلی را اداره خواهد کرد. و در آن موقع است که انجام دومین رفراندوم را مد نظر قرار خواهد داد.
ولی اکنون این اختیار را ندارد. رهبران حزب ملی اسکاتلند باید بین فشار وارده از جانب حزب و واقع گرایی، توازن برقرار کنند. آنها صدای فریاد مردم را میشنوند که میگویند همین حالا استقلال میخواهند.
خود این رهبران هم با مردم همصدا میشوند و به آنان ملحق میشوند. ولی نیکولا استورجن، یک استراتژیست بینهایت جدی است. او نمیخواهد فقط رفراندوم برگزار شود بلکه میخواهد در این رفراندم برنده شود و از این بیم دارد که در وضعیت کنونی ممکن است شرایط برای این پیروزی مساعد نباشد.
اما حالا او تحت فشار قرار گرفته. در رفراندوم استقلال اسکاتلند در سال ۲۰۱۴ به نظر منطقی میرسید که برای جلب حمایت مردم از همهپرسی گفته شود که این رفراندوم فقط یک بار در طول زندگی شخص برگزار میشود.
برای حفظ حمایت آن دسته از اعضای حزب ملی اسکاتلند که بیشتر مشتاق جداشدن از بریتانیا بودند لازم بود هشدارهایی در مورد شکست در همه پرسی استقلال سال ۲۰۱۴ داده شود.
به خصوص احساس میشد لازم است این هشدارها را به موضوعی که در مبارزات استقلال اسکاتلند در سال ۲۰۱۴ نقش تعیین کننده ای داشت، یعنی ارتباط اسکاتلند با اتحادیه اروپا، وصل کرد.
باید گفت که این ارتباط بسیار مهم است و یک موضوع حاشیهای یا درجه دوم از نظر اهمیت نیست.
از دهها سال قبل، شعار حزب ملی اسکاتلند این بوده که هدف اسکاتلند صرفا استقلال نیست بلکه پیوستن به اتحادیه اروپا تحت شرایط برابر است.
ملحق شدن به اتحادیه اروپا برای مردم اسکاتلند یک موضوع اساسی در چارچوب مستقل شدن بود و موجب اطمینان خاطر و اعتماد آنان میشد. از این رو حزب ملی اسکاتلند به بحثهای فزایندهای که رهبر نگران و دلواپس حزب محافظه کار بریتانیا بر سر اتحادیه اروپا به راه انداخته بود، اهمیت خاصی میداد.
به همین جهت بود که مسئله خروج بریتانیا- و در نتیجه اسکاتلند از اتحادیه اروپا سبب شد که موضوع "تغییرات عمده و اصلی در وضعیت" و به تبع آن احتمال همه پرسی مجدد در مورد استقلال اسکاتلند مطرح شود.
البته اعلام یک چنین احتمالی و پیش بینی اتفاق آن، به این معنی نیست که نیکولا استورجن، خواهان چنین نتیجهای بود. همانطور که قبلا هم اشاره شد او چنین چیزی را نمیخواست. او میخواست که اسکاتلندیها و بریتانیا به باقی ماندن در اتحادیه اروپا رأی دهند. او مایل بود مبارزه برای کسب استقلال اسکاتلند را با قواعد و جدول زمانی خودش شروع کند.
او میخواست حق انتخاب با خودش باشد ولی الان این حق محدود شده. البته خانم استورجن هنوز خواهان برگزاری همه پرسی نشده بلکه اعلام کرده که قبلا همه گزینههای جایگزین برای حفظ ارتباط اسکاتلند با اتحادیه اروپا را بررسی خواهد کرد.
دنبالهرو، نه پیشگام
نیکولا استورجن، رأی اسکاتلند را از نتیجه همه پرسی در بریتانیا عملا جدا میکند. چون قاطعانه و به طور غریزی اعتقاد دارد که اسکاتلندیها یک ملت هستند و مانند سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید کشور خودشان را داشته باشند. غریزهاش به او حکم میکند که اکنون موظف است و اجبار دارد به هر نحو ممکن به رأی اسکاتلندیها مبنی بر باقی ماندن در اتحادیه اروپا جامه عمل بپوشاند.
از دهها سال قبل، شعار حزب ملی اسکاتلند این بوده که هدف اسکاتلند صرفا استقلال نیست بلکه پیوستن به اتحادیه اروپا تحت شرایط برابر است.
ولی او از چه اهرمهایی میتواند استفاده کند؟ دیوید کامرون هم اکنون با تقاضای او برای این که در مذاکرات برای خروج از اتحادیه اروپا به پارلمان دولت محلی و سایر نهادهای اداری خودمختار اسکاتلند نقشی داده شود، موافقت کرده. اما این نقش قطعا نقش دنبالهروی از حکومت مرکزی بوده نه یک نقش مستقل.
خانم استورجن، اصرار داشته اسکاتلند بدون گذشتن از کانال وزارت خارجه یا کابینه بریتانیا با نهادهای اتحادیه اروپا ارتباط مستقیم داشته باشد. ولی یک چنین ارتباطی عملا چیزی بیش از صرف گفتگو نبوده و با وضع موجود تفاوتی نخواهد داشت و چیزی را عوض نخواهد کرد.
این احتمال که اتحادیه اروپا اسکاتلند را به عنوان عضو جدید یا وابسته بپذیرد بسیار ضعیف است. این اعضای اتحادیه اروپا هستند که باید در این مورد تصمیم بگیرند و هم اکنون تعدادی از این کشورها از تقاضای خودمختاری در بعضی مناطق در داخل مرزهایشان نگران هستند. از نظر این کشورها خروج بریتانیا از اتحادیه یعنی خروج کل بریتانیا (پادشاهی متحده).
البته ممکن است حرفهای دلگرم کننده زده شود و مذاکرات امیدوار کننده انجام گیرد ولی نهایتا این عضویت در اتحادیه اروپاست که مهم است. و برای این کار اسکاتلند تنها میتواند پس از جدا شدن از بریتانیا مذاکره جهت پیوستن (یا پیوستن مجدد) را شروع کند.
ممکن است مردم اسکاتلند از نتیجه همه پرسی اخیر تا آن حد ناخرسند باشند که مسیر کسب استقلال را دنبال کنند.
ولی به همین اندازه امکان دارد اسکاتلندیها احساس کنند در حال حاضر اوضاع سیاسی بدون مطرح کردن همه پرسی مجدد برای استقلال اسکاتلند، به حد کافی متشنج است.
وضعیت دشوار حزب کارگر
فراموش نباید کرد که حزب ملی اسکاتلند بر اساس اعتماد اسکاتلندیها به خودشان و ترغیب آنها به این که خودشان کنترل امورشان را به دست بگیرند تاسیس شده.
این حزب بر اساس گریز یا فرار از ظلم یا خودکامگی تاسیس نشده. مبنای وجودی این حزب نفی امپریالیسم فرهنگی یا فیزیکی که بسیاری از سایر ملیگرایان وعده آن را میدهند، نبوده. وضعیت اسکاتلند کاملا متفاوت است.
ولی رهبران سیاسی همواره این اختیار را نداشتهاند که اتفاقاتی را که بر تصمیم آنان اثر میگذارد، شکل دهند. در حالی که هنوز نتیجه یک رفراندوم مهم کاملا هضم نشده، رهبران اسکاتلند باید خود را برای رفراندوم دیگری آماده کنند.
البته این تنها خانم استورجن نیست که نتیجه یک شبه همهپرسی، برایش مشکل ایجاد کرده. این نتیجه حزب کارگر را هم با وضعیت دشوار و بغرنجی مواجه کرده. نحوه مبارزه بیرنگ و تردیدآمیز این حزب برای ماندن در اتحادیه اروپا، با انتقاد مناطقی که مرکز قدرت این حزب بود، روبرو شد.
نتیجه این همهپرسی، همچنین چالشی است برای حزب ملی اسکاتلند که میخواهد تلاش خود را بر مسئله استقلال متمرکز کند.
ولی این نتیجه، بحرانی است برای محافظهکاران که رهبرشان میخواست برای متحد کردن تیم خودش، به زمین زدن حزب استقلال بریتانیا (یوکیپ) و نیز محکم کردن جای بریتانیا در اتحادیه اروپا از رأی مردم کمک بگیرد. یک محاسبه غلط فاجعه آمیز در هر سه مورد.
ارسال نظر