تشخیص اختلال روانی دختر متهم به قتل
پزشکیقانونی دختری را که در نوجوانی با همدستی مادرش مرتکب قتل پدرش شده بود، دارای اختلال روانی تشخیص داد.
مأموران پلیس خرداد سال ٩٠ باخبر شدند جسد خونآلود مردی در مقابل در خانهاش پیدا شده است.
وقتی پلیس به محل حادثه رفت، همسایهها گفتند وقتی در حال عبور از مقابل خانه مقتول بودند، جسد او را مقابل خانهاش دیدهاند. پلیس وارد خانه مقتول شد و اعضای خانواده را مورد بازجویی قرار داد. همسر مقتول به مأموران گفت نمیداند چه اتفاقی افتاده و چرا شوهرش کشته شده است.
اما وقتی مأموران لکههای خون پاشیدهشده روی دیوار را دیدند، به این زن شک کرده و او را بازداشت کردند. زن میانسال اعتراف کرد که با همدستی دختر نوجوانش دست به این قتل زده است و گفت: دخترم از من خواست که پدرش را بکشیم؛ چون خواستگاری داشت که میخواست با او ازدواج کند اما پدرش مخالفت میکرد و دخترم من را مجبور به اجرای این نقشه کرد.
وقتی مهسا، دختر نوجوان نیز در برابر پلیس قرار گرفت، اعترافات مادرش را قبول کرد و گفت: من پسری را دوست داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم، او از من خواستگاری هم کرده بود؛ اما پدرم با این ازدواج مخالف بود چون من تنها دختر خانواده بودم و خیلی دوستم داشت. این سومین خواستگار من بود که پدرم رد میکرد. خیلی از دستش عصبانی بودم. نقشه قتل او را کشیدم و موضوع را به مادرم گفتم. اول مخالفت کرد، وقتی تهدید کردم که از خانه فرار میکنم، مجبور شد به خواستهام عمل و در اجرای نقشه قتل کمکم کند.
مهسا گفت: ضربه اول را مادرم به پدرم زد، بعد که او بیدار شد، ضربات بعدی را من به او زدم و او جانش را از دست داد، بعد جسد را لای فرش گذاشتیم و به بیرون انتقال دادیم.
وقتی پرونده تکمیل شد و مهسا و مادرش برای محاکمه به دادگاه برده شدند، در جلسه رسیدگی، بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند، اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. سپس نوبت به همسر مقتول که متهم ردیف اول بود، رسید. او گفت: من به تحریک دخترم دست به این قتل زدم. چون به من گفته بود اگر پدرش را نکشیم، از خانه فرار میکند، من هم قبول کردم. اول به شوهرم قرص برنج دادم اما اثر نکرد، بعد در غذایش مرگموش ریختم که غذا را نخورد. آخرسر در شربتی که برایش درست کردم، داروی خوابآور ریختم، کمی کرخت شد و بعد با دخترم ضربات را بر بدنش زدیم. این گفتهها از سوی مهسا هم مورد تأیید قرار گرفت و گفت که نقشه قتل پدرش را او کشیده چون پدرش با ازدواج او مخالف بود.
با پایان جلسه رسیدگی، مادر و دختر هردو به قصاص محکوم شدند. رأی قصاص مادر مهسا مورد تأیید قرار گرفت اما قضات در مورد مهسا اعلام کردند از آنجایی که او زیر ١٨ سال است، براساس ماده ٩١ قانون مجازات جدید، پزشکیقانونی باید درباره کمال عقلی او اظهارنظر کند.
پزشکیقانونی بعد از بررسی اعلام کرد مهسا نهتنها دچار اختلال روانی بوده بلکه ضریب هوشی پایینی دارد و نمیتوانسته تصمیمات درستی بگیرد. روز گذشته مهسا یکبار دیگر پای میز محاکمه رفت و بعد از اینکه نماینده دادستان در امور زنان و کودکان نظر خود را درباره پرونده اعلام کرد و کیفرخواست را هم خواند، اولیایدم درخواست مجازات مهسا را مطرح کردند. وقتی نوبت به مهسا رسید، او بهشدت گریه کرد و گفت: من از کاری که کردهام پشیمان هستم. پدرم را دوست داشتم و اشتباه بزرگی کردم.
در آن زمان اصلا نمیدانستم چه کاری میکنم. سپس سارا نجیمی و حسن آقاخانی، وکلایمدافع مهسا، دفاعیات خود را مطرح کردند و گفتند: براساس نظریه پزشکیقانونی، موکلشان، دچار مشکلات روانی زیادی است ضمن اینکه در زمان قتل کمتر از ١٨سال داشته و با توجه به نظریه پزشکیقانونی، کمال عقلی نداشته است، بنابراین درخواست برائت موکلمان را داریم. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
نظر کاربران
اخه دختره مشکل روانی داره مادرش یعنی عقل نداره بخاطر این که دختر ه فرار نکنه بره پی عشق حال باید شوهر خودش بکشه ای
چقدر گرفتن جون یه آدم آسون شده.یعنی هر چی بچه گفت مادر باید قبول کنه؟
به این رسم و بدعت خوبی نیست با پوزش از وکلای گرانقدر کشورمان، حمایت از این جانیان یک نوع کم لطفی به مردم و جامعه ای که در آن زندگی میکنیم است، حالا چنانچه یک فرد نا بالغ و با مجنون قتلی را مرتکب شود و برابر این ماده و تبصره از آن دفاع کرد خوب است، نه اینکه عامداً خودشان اقرار میکنند که در غذای پدر (شیشه) و(محلول خواب آور) و سپس با ضربات اورا به قتل رساندند،که دختر با پسر مورد نظر ازدواج کند!!! این مورد از سم که چه عرض کنم از طاعون بدتر است، وکلای گرام که قشر روشنفکر جامعه هستند به این موضوع بیشتر عنایت فرمایند، با سپاس فراوان
خدایا جامعه ما داره بکجا کشیده میشه...جای تاسف داره شنیدن این جور خبرا