حال و روز این روزهای اعظم +عکس
زندگی با تمام زاویه های روشنش به خانه ی اعظم و دو دخترش که ۲۱ روز بدون آب و غذا در خانه‌اش توسط شوهرش زندانی و شکنجه شده بود، برگشته است و حالا هدیه و هانیه می توانند در دشتِ سبزِ کودکی شان بی هیچ واهمه ای بدوند.
خبرگزاری ایسنا: زندگی با تمام زاویه های روشنش به خانه ی اعظم و دو دخترش که ۲۱ روز بدون آب و غذا در خانه‌اش توسط شوهرش زندانی و شکنجه شده بود، برگشته است و حالا هدیه و هانیه می توانند در دشتِ سبزِ کودکی شان بی هیچ واهمه ای بدوند.
روی دیوار ِ سرتاسر سفید، تابلوی گلِ قرمزِ روشنی را نصب می کند. پرده ی سپید را همچون چادری وصل خانه می کند و امید همچون لایه های نازک روشنی در خانه اش قدم می زند و گوشه های تاریکی و سیاهی را با دسته ی جارو پاک می کند.
خبر کوتاه بود و با خودش حجمی از شادی آورد: "اعظم و دو دخترش به خانه جدیدشان رفتند. " پله ها را دو تا یکی بالا رفتم؛ واحد سمت چپ، درب زرشکی. اعظم در را به رویم باز می کند و برق چشمانش در سیاهی مردمکانش مثل درخششی از اشتیاق است.
با آخرین باری که دیدمش، فرق کرده است. جراحاتش مشخص نیست، صورتش را پایین نمی اندازد، دستانش نمی لرزند و آن شکستگی و زخم ها در قامتش دیده نمی شوند.
هانیه و هدیه لباس های شاد و رنگی پوشیده اند و بین تارهای لطیف موهایشان گلی زده اند، خنده و مهرشان تمام خستگی روزهای بدم را از تن به در می کند.
دخترهای زیبایی که شب ها از ترس، خواب به چشم هایشان راهی باز نمی کرد، حالا می توانند آرام به خواب بروند و غرق رویاهای شیرین کودکی شان بشوند.
پیش مادرشان می روم، حالا انگار آرامشی در اجزای صورتش خانه کرده است، می گوید دیگر کابوس نمی بیند و به دخترهایش نگاه می کند و می گوید آن ها دیگر ترسی ندارند. دست هایش را روی هم می گذارد و می گوید فقط برای ترمیم جراحت های صورتم باید دکتر بروم.
روی دیوار ِ سرتاسر سفید، تابلوی گلِ قرمزِ روشنی را نصب می کند. پرده ی سپید را همچون چادری وصل خانه می کند و امید همچون لایه های نازک روشنی در خانه اش قدم می زند و گوشه های تاریکی و سیاهی را با دسته ی جارو پاک می کند.
خبر کوتاه بود و با خودش حجمی از شادی آورد: "اعظم و دو دخترش به خانه جدیدشان رفتند. " پله ها را دو تا یکی بالا رفتم؛ واحد سمت چپ، درب زرشکی. اعظم در را به رویم باز می کند و برق چشمانش در سیاهی مردمکانش مثل درخششی از اشتیاق است.
با آخرین باری که دیدمش، فرق کرده است. جراحاتش مشخص نیست، صورتش را پایین نمی اندازد، دستانش نمی لرزند و آن شکستگی و زخم ها در قامتش دیده نمی شوند.
هانیه و هدیه لباس های شاد و رنگی پوشیده اند و بین تارهای لطیف موهایشان گلی زده اند، خنده و مهرشان تمام خستگی روزهای بدم را از تن به در می کند.
دخترهای زیبایی که شب ها از ترس، خواب به چشم هایشان راهی باز نمی کرد، حالا می توانند آرام به خواب بروند و غرق رویاهای شیرین کودکی شان بشوند.
پیش مادرشان می روم، حالا انگار آرامشی در اجزای صورتش خانه کرده است، می گوید دیگر کابوس نمی بیند و به دخترهایش نگاه می کند و می گوید آن ها دیگر ترسی ندارند. دست هایش را روی هم می گذارد و می گوید فقط برای ترمیم جراحت های صورتم باید دکتر بروم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
خداروشکر واقعا
امیدوارم هرگز شوهرش آزاد نشود و آرامش را از اینان نگیرد.
پولدارا کمک کنند از برترین ها ادرس بگیرید بخدا ثواب داره من پولم کفاف اخر ماه را نمیده داشتم کمک میکردم بخدا
کاربر سوسنگردی ما هم خیلی دوست داریم ولی کفگیر خیلی هامون به ته دیگ خورده فقط براشون طلب آرامش میکنیم8
ان مع العسر یسرا
اینا رو که میبینم کابوسهای دوران کودکی خودم یادم میاد خوش به حالشون,ما که عمرمون به فنا رفت کسی هم به دادمون نرسید.
خداروشکر ان شالله هیچ خانواده ای در ایران بلکه در دنیا اینجور مشکلی نداشته باشه خدارو قسم به مولا علی جیب تمام مردهای ایران پراز پول
و اخلاقشان علی گونه باشد امین
به این کار میگن مسلمانی واقعی.
احترام پدر و مادر واجب است ايا به نظر شما احترام به این پدران یا مادران واجب است آیا اصلا این بچه ها با چه دلخوشی به این پدر احترام گذاشته ؟لطفا جواب دهید.
لا به لای دسته دسته خبرهای تلخ...شنیدن یه خبر خوب مث نفس کشیدن تو هوای تازست.
الاهی خدایا چقدر این طفل معصوما اذیت شدن الاهی از این به بعد روی خوش تو زندگی ببینند
درود: خداوند به تمامی کسانی که کمک کردند تا این خانم و دخترهایش طعم زندگی حقیقی و شیرین را بچشند، خیر دنیا و آخرت عطا کند. درود بر همت تان ای انسان های شریف. امیدوارم که روزی بیاید که سایه این گونه بدبختی ها از سر دختران و زنان ایران و حتی دنیا برداشته شود
خدا را هزاران بار شکر.الحمدالله. دست همی شما درد نکنه.نوررحمت بشه زحماتی را که برای حل این گرفتاری انجام دادید.وبه مزار پدر و مادرتان بتابه. به ایرانو ایرانی بودن افتخار میکنیم.الاهی بحق این شبهای عزیز خانواده‌ها یتان از هر گزندی در امان خدا بمانند.به عنوان یک ایرانی به سهم خودم دستتان را میبوسم.یا علی مدد
سلام دوستان..قضیه این خانواده چیه؟؟