چرا «مرگ ماهی» سرگردان است؟
مرور فیلمهای اکران شده در چند سال اخیر سینمای ایران به ما ثابت میکند که دیگر حضور بازیگران چهره نمیتواند عامل قطعی در فروش فیلم باشد. بارها و بارها با این روبهرو شدهایم که فیلمی بدون داشتن بازیگر ستاره هم میتواند فروش خوبی داشته باشد و بالعکس فیلمی با وجود تعدد ستارهها باز هم نمیتواند در اکران با موفقیت روبهرو شود.
در حال حاضر فیلم سینمایی «مرگ ماهی» روی پرده سینماها قرار دارد؛ فیلمی که بسیاری از بازیگران چهره سینمای ایران در آن حاضر شدهاند. همه گروه سازنده این فیلم در جای خود از بهترینها هستند ولی با این حال آنطور که باید و شاید و به نسبت مدت زمان اکران و تعداد سالنهایی که در اختیار این فیلم بوده است، استقبال چشمگیری از آن نشده است. به نظر شما علت این عدم استقبال چیست؟
اصلیترین دلیل عدم استقبال مخاطب از فیلم «مرگ ماهی» فیلمنامه آن است چون خیلی روشن نیست که فیلمساز میخواهد چه حرف جدیدی بزند. درباره خانواده، مادر و روابط بین اعضای خانواده، از قبل فیلمهایی در سینمای ایران ساخته شده است؛ فیلم «مادر» علی حاتمی نیز از نمونههای شاخص فیلمسازی در محدوده این موضوع است. اینکه فیلمساز با طراحی چند موقعیت و نشان دادن وضعیت چند آدم میخواهد چه بگوید و چه حرف جدیدی بزند، خیلی مشخص نیست و همین باعث میشود که تکلیف فیلم با خودش مشخص نباشد. به تبع آن تماشاگر هم تکلیف خودش را با فیلم نمیداند.
فیلم روحاله حجازی کاراکترهای زیادی دارد و پرداختن به همه این کاراکترها باعث شده است که وقت عمده فیلم صرف این موضوع شود و عملا فیلمنامه، یک فیلمنامه بدون قصه است و فقط به نمایش موقعیت آدمها اکتفا کرده است. به نظر میآید تعدد پرسوناژ یکی از دلایل اصلی این عدم موفقیت است چراکه فرصت پرداختن به این همه پرسوناژ به طور جداگانه در فیلم امکانپذیر نبوده است.
به نظرم وجود این همه شخصیت، کارگردان را سردرگم کرده است.
یکی از مسائلی که در این فیلم زیاد دیده میشود این است که کاراکترها بیش از اندازه سکوت میکنند. این حرف نزدنهای بیدلیل به نظرتان در فیلمهای اخیر سینمای ما زیاد نشده است؟
واقعیتش خیلی به این شکل به فیلمهای چند سال اخیر نگاه نکردهام. این سکوتها به شخصیتپردازی و سلایق کارگردان برمیگردد. نمیشود درباره این سکوت کردن در همه فیلمها در یکجا حرف بزنیم. طبیعتا در بعضی جاها لازم است کاراکتر سکوت کند و بعضی جاها هم نیازی نیست. این موضوع را باید برمبنای فیلم و موقعیت کاراکترهایش ارزیابی کرد. با اینکه بگوییم سکوت در سینمای ایران زیاد شده است خیلی موافق نیستم. معتقدم نمیشود تا این اندازه کلی درباره آن صحبت کرد.
به نظرتان الان استفاده از بازیگر چهره میتواند ترفندی برای آوردن مخاطب به سالن سینما باشد؟
نمیشود گفت ترفند چون ما نمیتوانیم نیت آدمها را تشخیص بدهیم. به هر صورت کارگردان تشخیص میدهد که بازیگر در یک نقشی بازی کند یا نه. ما فقط باید روی نتیجه کار نظر بدهیم و ببینیم چقدر از آن مطلوب ما بوده یا نبوده است.
بازیگر چهره تا یکجایی میتواند استقبال مخاطب را تضمین کند که ستاره باشد. ما در سینمای ایران دو، سه تا ستاره داریم که آنها هم مدتهاست کم کار شدهاند و کار نمیکنند. معنای ستاره این است که مردم حاضر باشند بهخاطر وجود آن آدم پول بدهند و به سینما بروند.
شاید محمدرضا گلزار و هدیه تهرانی هر کدامشان در یک دوره ستاره بودند. نیکی کریمی هم در اوایل دهه هفتاد شمسی تا حدودی به این جایگاه رسیده بود ولی دوره این بازیگران تمام شده است و به طور قطع الان دیگر چنین موقعیتی ندارند.
الان فقط رضا عطاران در این موقعیت قرار دارد که مردم با دیدن او در فیلم احساس میکنند باید بروند یک فیلم شاد ببینند و بابت حضور او در فیلم بلیت بخرند. دیگر بجز او کسی را نداریم. گلزار و تهرانی هم که الان بسیار بسیار کم کار شدهاند. باید بینیم این فیلم «سلام بمبئی» چقدر میتواند جایگاه گلزار را به سینما برگرداند.
در سینمای ما تعریف همه چیز فرق دارد. سوپراستار برای خودش یک تعریف مشخصی دارد، شما نمیتوانید لقب سوپر استار را به هرکسی نسبت بدهید. سوپر استار یعنی اینکه وقتی آن فرد وارد خیابان میشود محبوبیت و شهرتش شهر را به هم بریزد.
ما چنین فردی را به عنوان سوپراستار نداریم، شاید فقط گلزار، تهرانی و در حال حاضر رضا عطاران با چنین استقبالی روبهرو شوند. بقیه بازیگران در چنین جایگاهی نیستند. البته سوپراستار بودن نه مثبت است و نه منفی. در «مرگ ماهی» بازیگران بسیار خوبی بازی کردهاند. همه این بازیگران خوب هستند ولی مشکل از جای دیگری است. مشکل اصلی مرگ ماهی از فیلمنامه، قصه و مضمون آن است. در این فیلم بازیگران خوبی بازی میکنند و بازیها در حد قابل قبولی هستند ولی مشکل «مرگ ماهی» اینجاست که قصه فیلم پهن شده ولی جمع نمیشود.
ارسال نظر