یک واقعه عجیب برای دو دختر
روزنامه ایران نوشت: پیرمرد شهرستانی که ۵۰ سال قبل دخترش را به بهزیستی تهران سپرده بود، در جریان جستوجو برای پیدا کردن فرزند گمشدهاش در کمال ناباوری به دو دختر رسید که مشخصات یکسان داشتند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که پیرمردی بعد از ۵۰ سال تصمیم گرفت دختری را که در ۲ سالگی به بهزیستی سپرده بود پیدا کند.او میخواست با یافتن گمشدهاش محبتهای بیدریغش را نثار او کند تا شاید مرهمی بر قلب شکسته اکرم باشد.این مرد وقتی راهی بهزیستی تهران شد، پس از ارائه اطلاعات و مشخصات دخترش از آنها خواست در یافتن دخترش کمکش کنند.
چند روز بعد هم ورقهای به دستش دادند که اسم و نشانی یک زن در شهر رشت در آن نوشته شده بود.پیرمرد با دریافت این نشانی از خوشحالی در پوستش نمیگنجید. بنابراین بلافاصله با در دست گرفتن آدرس با بدنی لرزان راهی رشت شد.بدینترتیب پدر و فرزند که برای نخستینبار و بعد از سالها انتظار همدیگر را پیدا کرده بودند، اشک شوق ریختند و از سالهای دوری گفتند.
سرانجام نیز به میمنت این وصال شیرین در خانهشان جشن مفصلی گرفتند بیخبر از اینکه بدانند روزگار چه سرنوشت عجیبی برایشان رقم زده است.
در حالی که پدر و دختر در کنار هم روزهای خوشی را سپری میکردند، چند هفته بعد زن ۵۲ سالهای به نام اکرم به خانه آنها رفت و مدعی شد او دختر واقعی پیرمرد است.
در حالی که همه بهتزده به حرفهای اکرم گوش سپرده بودند، او گفت: «من از دو سالگی در بهزیستی بزرگ شدم. وقتی ۱۹ ساله شدم با پسری ازدواج کردم و از بهزیستی خارج شدم. تا اینکه سال ۹۱ برای تعویض شناسنامهام به ثبتاحوال رفتم. اما در کمال ناباوری دریافتم زن دیگری نیز با مشخصات یکسان و مشابه من وجود دارد.
بنابراین تا روشن شدن ماجرا شناسنامه و کارت ملیام را توقیف کردند.وی ادامه داد: برای روشن شدن موضوع به دادگاه رفتم و تقاضای رسیدگی کردم که پس از چند ماه مشخصات و نشانی خانه شما را در رشت به من دادند و گفتند که پدر واقعیام نیز پیدا شده است.حالا آمدهام تا هم پدرم را ببینم و هم کسی را که اسم و مشخصات مرا دارد، از نزدیک ببینم.
ساعتی بعد و در حالی که گفتوگو میان هر دو اکرم گرم شده بود، آنها با نقل خاطراتشان پی بردند که در کودکی در بهزیستی همبازی یکدیگر بودهاند.هیچکدام باور نمیکردند این صحنهها واقعی است. آنها سالها با هم در بهزیستی زندگی کرده بودند ولی هیچکدامشان نمیتوانستند باور کنند این لحظات واقعی است.
از سوی دیگر، زن تازه از راه رسیده نیز با دیدن پیرمرد احساس کرد نور امیدی در دلش روشن شده و او را پدر صدا زد و مدعی شد پیرمرد پدر واقعیاش است. مرد موسپید که شوکه شده بود، حالا با دیدن این دو دختر نمیدانست کدامیک از آنها فرزند واقعیاش است.
بدینترتیب برای شناسایی پدر و دختر واقعی، قرار شد آنها آزمایش «دیانای» انجام دهند تا گره از این معمای پررمز و راز برداشته شود.پس از انجام آزمایش هر دو زن و پیرمرد لحظههای پراضطرابی را پشتسر گذاشتند تا اینکه نتایج آزمایشها مشخص شد.دو زن ۵۲ ساله که هر دو ادعا میکردند «علی» پدرشان است، چشم به نتیجه پزشکی قانونی دوخته بودند اما در کمال ناباوری جوابی که به دست آمد، همه را غافلگیر کرد.نتیجه بررسی آزمایشهای «دیانای» نشان داد مرد سالخورده پدر هیچکدام از این دو زن نیست.
حالا آنها هر کدام با هزار سؤال بیجواب در ذهن خود به دنبال خانوادههایشان هستند و مرد دلشکسته نیز به دنبال دختر واقعیاش است.
نظر کاربران
احتمالا وضع مالی پیرمرده خب بوده
پاسخ ها
سال دیگه علیخانی این سه نفر رو دعوت میکنه و آخر برنامه به دختر واقعی پیرمرد میگه که بیاد داخل برنامه و چهارتایی شروع میککنن به گریه کردن
سر کاری بود
مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ان شالله هر سه نفر به گمشده خودشون برسن....
مقصر بهزیستیه.البته نه این بنده خداها پنجاهههه سال پیش بوده اون زمان معلوم نیست چه شده!چرا اطلاعات غلط اونم برای دو نفر ثبت کردن! حالا این پدر مهربان چطور شد بعد پنجاه سال فیلش یاد هندستون کرد؟
این فقط میتونه دست روزگار باشه که به این پیرمرد بفهمونه اگر واقعاً دخترت را دوست داشتی خیلی زودتر میبایست اقدام میکردی نه حالا که به مرگ فکر میکینی و طلب ببخش از دخترت . شاید نداند چه عذابی ان دختر در طول سالهای بی پدری کشیده
مگه میشه
مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ان شالله هر سه نفر به گمشده خودشون برسن....
آقا سرکاری بود آخرش ???????
این که شد مثل فیلم هندی!!
سوژه جديد براي عليخاني.....
سوژه جديد آقاي عليخاني...
اگه دست آقاي عليخاني بيفته تا سال ديگه گمشده هاي هر سه تاشون را پيدا ميكنه..تا سال بعد منتظر باشيد
موضوع خوبی برای سینمای بالیوود!!!!!!
یاد فیلم های قدیم هندی افتادم
چنین پدری که پنجاه سال سراغی از دخترش نگرفته پدر نیست . نداشتنش بهتر است .
معلوم نشد کی بچه ی کی هست و کی پدرشه دیگه زیاد مهم نیس.یه حاج خانم پنجاه ساله با نوه و نتیجه هاش سرش گرمه.دیگه کار از کار گذشته
خنده دار بود واقعا
ازمایش نمی دادن مذاشتن پیرمردکناربچه های تقلبیش خوش باشه
نباید آزمایش میدادند هردواتشونا قبول میکرد هم پیرمرده دوتا دختر گیرش می اومد هم دوتا دختر صاحب پدر میشدند
این ماجرا دست اقای علیخانی رو میبوسه
بی کاری بابا ول کن دختر بدرد چت میخوره جز اعصاب خوردی چیزی نیس اصلا بچه چنن جز عذاب روحیجسمی برا پدر مادر والا هیچ
بچه یعنی عذاب روحی وجسمی واسه ی پدر مادر البته این دوره زمانه نه قدیما
پاسخ ها
بزرگ كردن بچه كار واقعاً طاقت فرساييه و قبل از بچه دار شدن بايد آمادگي نگهداريشو داشته باشن. سختي هاي دوران بارداري ، روزهاي اول تولد ، شب بيداري ها ، مريض شدن ها ، خراب كاري بچه و بويي كه راه به راه تو خونه بايد تحمل كني ، نق زدن ها ، مشكلاتي كه راه حلي به ذهنت نميرسه خلاصه دهان آدم مورد عنايت قرار ميگيره!
چه شیر تو شیریه خخخخخ
این همون داستانیه که در. بی بی سی به نام مریم از فکر کنم شمال ایران به دنبال خانواده اش در عراق رفت و حدود ده خانواده او را دختر خود میدانستند، آره تیتر آن مریم به حلبچه باز میگردد، البته ببخشید شما را سر کار میزارن که ببینن چه احساسی دارید؟ همش فیلم است و بس!!!!!!!
اقا احسان علیخانی عجله کن سوژه جدید رسید
ماه عسل سال ٩٦
اون دختر زمانی که باید پدر بالاسرش باشه نبوده حالا توسن 50سالگی چه فرقی میکنه باباش پیدابشه !!اتفاقا این خیلی کار بدیه که پدرومادرا بچه هاشونومیذارن سر راه بعد که اون بچه به یک خانواده عادت میکنه تازه پیداشون میشه !!این نهایت خودخواهیه
از اونجائیکه هردو دختر در یکجا بزرگ شده بودن شاید بشه رد دختر اصلی این آقا رو هم از همونجا دنبال کنن
پاسخ ها
آره وقتی یه آدم بی حواس اونها را با یه نام ثبت نام کرده حتماً همون روزها هم دختر او را با نام دیگری ثبت کرده. موافقم.
اصلا مهم نیست همچین پدری وداشته باشی اون اگه پدر واقعی بود فرزند اش را که در ان زمان به شدت به او نیاز داشت رها نمی کرد
موندم بخندم گریه کنم اینکه شد فیلم هندی جشن هم گرفته بودم منکه باورم نشد اخرش ضد حال بود