صدای پای دهه هشتادی ها می آید
در یک روز گرم خرداد ،۲۲ هزار عضو یک گروه مطرح تلگرامی سر یک ساعت مشخص در پاساژی در غرب تهران با هم قرار گذاشتند. همه این بچه ها که در بیشترین حالت ۲۵ ساله و در کمترین حالت ۱۲ ساله بودند در یک مساله اشتراک داشتند و آن هم پایان یافتن امتحانات و آغاز تعطیلات بود. تعطیلاتی که مثل همیشه، مثل همه این حدود ۲۰ سالی که از عمرشان می گذشت برایش هیچ برنامه ای نداشتند.
هرچند این اقدام هم با حواشی مختلفی منعکس شد و با دخالت پلیس جمعیت پراکنده شدند، اما همین تجمع آرام چند دقیقه ای در میان جامعه شناسان و فعالان حوزه زنان و جوانان بازتاب های زیادی داشت. همه می دانند جوان ایرانی کار ندارد، سن ازدواجش روز به روز بالاتر می رود و سن اعتیادش روز به روز کاسته می شود، اما کمتر کسی این مساله را آسیب شناسی می کند و البته کمتر مسئولی از آسیب شناسی که این تعداد محدود، جامعه شناس و انسان شناس کشور ارائه می دهند، در برنامه ریزی خود برای جوان استفاده می کند.
از جوان نوشتن و از نیازهای جوان و نوجوان گفتن برای خیلیها دستمایه تبلیغ و جلب آرای مردمی در انتخابات میشود، اما با وجود همه این گفتن ها معلوم نیست چرا این نیازها دیده و شنیده نمیشود. اختصاص دادن روزی به نام جوان و تبدیل کردن آن به هفته، اختصاص وزارتخانه ای به نام جوانان و تلفیق آن با ورزش برای ایجاد بستر صمیمیت و دوستی با جوانان حداقل تا امروز در زمینه اشتغال، ازدواج و حتی تفریح و فراغت جوانان هیچ دستاوردی نداشته و همه اینها در آمارها مشخص است.
در کنار اینکه دولت وظیفه دارد برای جوانان اشتغال ایجاد کرده و بر این اساس بستر ازدواج آنها را فراهم کند، در مورد تفریح آنها نیز به همان اندازه وظایفی دارد. یعنی همه دولت های دنیا می دانند باید در کشورها مدرسه ساخته شود تا چرخه صنعت به حرکت در بیاید، اما بعضی دولتها در کشورهای در حال توسعه هنوز نمیدانند همانطور که اختصاص بودجه برای تحصیل و اشتغال افراد وظیفه دولت هاست به همان نسبت اختصاص بودجه برای تفریح و سرگرمی آنها نیز جزو وظایف دولت ها محسوب میشود که باید با ایجاد امکانات و بسترهای آن در محیط شهری به این مساله توجه کنند.
جنگ و تاثیرات آن بر جوانان ایرانی
جوانان و نوجوانان ایرانی متاثر از شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی که بر این کشور از دیرباز حاکم بوده است و در محیطی متفاوت از دیگر هم سن و سالان خود در نقاط مختلف دنیا بزرگ شدند. برای همه متولدان سال های دهه۵۰، ۶۰، ۷۰ و به تازگی ۸۰ ایران، مسائلی مانند انقلاب، جنگ و حتی تکنولوژی تعاریفی دارد که با نوجوانان و جوانان سایر نقاط دنیا متفاوت است. متولدان دهه ۵۰ که آخرین نسل جوانان فعلی کشور تلقی می شوند، با جنگ بزرگ شدهاند و جنگ و مخاطرات آن بخش اعظم خاطرات کودکی و نوجوانی آنها را تشکیل می دهد.
متولدان دهه ۶۰ نیز هرچند خاطرات کودکی شان در جنگ خلاصه نمی شود، اما نمیتوان گفت متولدان این دهه به اندازه دهه ۷۰ و به ویژه هشتادیهای ایران با جنگ و زندگی در شرایط بی ثباتی غریبه هستند. با وجود این، در مورد جوانان و نوجوانان ایرانی که متولدان دهه ۷۰ و ۸۰ هجری شمسی هستند داستان تا حد زیادی متفاوت است. متولدان دهههای ۷۰ و ۸۰ ایران هیچ تصوری از جنگ ندارند، زیرا این مساله را در کودکی و نوجوانی خود بهعنوان یکی از شرایط اصلی محیطی درک نکرده اند.
دهه پنجاهیهای جنگزده
اصلی ترین عامل محیطی که می تواند زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد مسائلی مانند جنگ، آوارگی و تغییرات حکومتی مانند انقلاب هاست که در آن تغییرات شرایط کشور باعث نابسامانی های فردی و اجتماعی زیادی شده و این اثرات مختلف و پایداری بر افراد باقی می گذارد. فارغ از عوامل فردی و خانوادگی جامعه شناسان معتقدند جنگ و سایر شرایط سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی کشورها مانند فقر و بیکاری به شدت بر افراد یک جامعه اثر میگذارد و این اثرات غیر قابل اجتناب است. روزهای پایانی اسفند سال گذشته روزنامه آرمان میزبان یکی از بزرگترین اساتید جامعهشناسی ایران بود. تقی آزاد ارمکی که در مورد نسل جوان کشور و تحولات محیطی با ما گفتوگو و عنوان کرد: برای شناخت جوان و نوجوان ایرانی باید در درجه اول بررسی شود که او متولد چه دهه ای از تاریخ این کشور است.
این جامعه شناس جوانان دهه ۵۰ کشور را نسل جنگزده میداند و میگوید: همه افرادی که در این نسل بزرگ شدند جنگ و تحولات آن را با گوشت و خون خود درک کردند. همه این افراد حتی آنهایی که در ظاهر هیچ ارتباطی با جنگ و دفاع مقدس نداشته اند در دل خانواده خود پدر، عمو، دایی یا حداقل همسایه و دوست صمیمی شهید و جانباز داشته اند و هیچ کدام از متولدان این دهه درایران نمی توانند ادعا کنند جنگ تاثیری بر زندگی آنها نداشته است.
دهه شصتیهای بلاتکلیف
تقی آزاد ارمکی نسل دهه شصت ایران را نسلی می داند که بیش از سایر نسل ها در دو راهی سنت و تجدد گرفتار است، زیرا نسل دهه ۶۰،تحولات جنگ و محیط سنتی را که در گذشته بر کشور حاکم بود به صورت نصفه و نیمه درک کرده و حالا باید تصمیم بگیرد که بین سنت و تجدد کدام یک را انتخاب کند. نیمی از تفکرات این نسل تحت تاثیر انقلاب و فضای جنگ است و نیمی دیگر از آن تحت تاثیر فضای جدید جهانی شدن و تحولات جهان معاصر، در حالی که نسل دهه ۶۰ ایران در مقایسه با نسل دهه ۵۰ توان کمتری برای مقاومت در مقابل تکنولوژی های جدید دارد و خودش را بیش از گذشتگان خود به دنیای جهانی متصل می داند.
دهه هفتادیهای عاقل و مدرن
در مورد متولدان دهه ۷۰و ۸۰ ایران مساله کاملا متفاوت است. شاهین ۱۷ سال دارد و متولد سال ۷۸ است. او همه ساعت هایش در روز پر است. یعنی از کودکی همین طور بوده، تا ساعت ۲ در مدرسه، بعد به خانه و اندکی استراحت و بعد کلاس های فوق برنامه! مهمترین تفریح شاهین نشستن مقابل کامپیوتر و لپ تاب و بازی با گوشی و تبلت است و البته چت کردن با دوستانش! وقتی از او در مورد موضوعات فلسفی مانند مرگ و زندگی سوال می کنم با ناباوری فقط نگاهم میکند و میگوید حتی یک بار هم به این موضوعات به صورت عمیق فکر نکرده است.
تقی آزاد ارمکی اما نسل دهه ۷۰ ایران را عصاره عقلانیتی مدرن می داند و می گوید: این نسل به خوبی می داند باید چطور فکر کرده و بر چه اساسی زندگی کند. او نه به اندازه دهه ۵۰ و دهه شصتیها احساساتی است و نه بیش از حد خشک و عقلانی. آزاد ارمکی نسل دهه ۷۰ ایران را نسلی موفق می داند که در واقع حاصل آزمون و خطاهای نسل های قبل و شرایط ناثباتی بوده است که با به دنیا آمدن این نسل در کشور اندکی ثبات و استحکام پذیرفته است.
دهه هشتادیهای فهیم
امیر حافظ ۱۵ سال دارد و متولد سال ۸۰ است. او در مورد بسیاری از مسائل روز و حتی منطقه ای با پدرش صحبت می کند و هر روز کتاب و مجله میخواند. او بخش زیادی از دانش و معلوماتش را با تجسس در اینترنت پیدا کرده و از کودکی با این کار آشنا بوده است. امیر حافظ به اندازهای در کامپیوتر و اینترنت اوقات فراغت خود را گذرانده که بعد از پنج سال زبان انگلیسی اش هم تقویت میشود. او در ۱۵ سالگی به اندازه یک جوان ۳۰ساله دانش و معلومات دارد.
وقتی از او می پرسم حاضری برای چیزی که به آن عقیده داری به زندان بروی، با تعجب نگاهم میکند و میگوید: عقیده ای که مرا به زندان بکشاند حتما ایراد دارد. تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس، در مورد بیگانگی این نسل با مفهوم ایدئولوژی و اینکه عنوان می شود نسل دهه ۷۰ و ۸۰ ایران با باورها و ارزش ها بیگانه هستند می گوید: عقلانیت این نسل بهترین و بالاترین شکل ایدئولوژی است. این نسل انتخاب گر است و به کسی اجازه نمی دهد که او را استثمار کند. حالا این بچه ها مثل همه هم سن و سالهایشان در کشورهای دیگر دنیا تعطیل شده اند و باز هم این بار با روش خودشان یعنی آرام و عاقلانه و نه احساسی و با هرج و مرج!
به خیابان و پاساژ یعنی تنها مکانی که دولت به تفریح و سرگرمی آنها اختصاص داده آمدند تا بگویند مثل همیشه هیچ برنامه ای ندارند! دوست دارند به دولت و مسئولانی که هر روز هم که نباشد حداقل ماهی یک بار در مورد آنها صحبت می کنند، بگویند این همه صحبت کردن گرهی از مشکلات جوانان حتی سطحی ترین آنها باز نکرده اند. این ۲۲ هزار نفر نماینده ۲۲ میلیون جوان و نوجوان ایرانی بودند. ۲۲ میلیون فرصت که اگر از آن استفاده نشود دیر یا زود به تهدید تبدیل می شود.
نظر کاربران
متنی بسیار عالی بود و به خوبی ماهیت ما دهه هفتادی ها رو بیان کرد.
به خدا ما اون طوریکه دهه شصتیها و بزرگ تر از اونا فکر میکنن نیستیم. ما واقعا نسل باهوشی هستیم و دانش و معلوماتمون هم بسیار زیاده شاید به نظر بقیه ما به قدر کافی تلاش نمیکنیم ولی به این هم فکر کنید که ما اصلا انگیزه ای برای تلاش بیش از حد نداریم و اگه بی برنامه گی در سطح کلان کشور به همین منوال ادامه پیدا کنه نسل ما هم مثل نسل قبل ناکام میمونه و عمر و جوونیمون نابود میشه. از مسئولین خواهش میکنم قبل از اینکه دیر بشه فکری به حال ماها بکنن.
با تشکر.
واقعا متنو قبول داشتم هم در مورد دهه هفتادی ک خودم هستم هم دهه هشتادیا ک خواهرم هست
بنظر من دولت ما بلد نیس چطور میتونه از این همه استعدادی کدهه هشتادیا دارن استفاده کنه کافیه یکم از خواسته عاشونو گوش کنه و سعی کنه براشون یکم تفریح ایجاد کنه این بچه ها هیچی جز تبلت و ...ندارن ک انرژی خودشونو تخلیه کنن همینه ک پرخاشگر میشن و همیشه از زندگی ناراضی
این نگاه بسیار سطحیِ که بخواین این طور ملت رو دستهبندی کنین!