اصلاح طلبان همچون پرسپولیس
ریاست مجلس به لاریجانی رسید، به نظر می رسد جبهه اصلاحات خوب بازی می کند طرفدار هم زیاد دارد ولی دستش از جام دور است. مثل پرسپولیس برانکو!
دومین شکست اصلاح طلبان در انتخابات دیروز برای ریاست مجلس آنقدر مهیب بود که فضا برای طعنه به آن ها در رسانه های اصولگرا ایجاد شود و محمدرضا عارف، رییس فراکسیون امید، بگوید که در انتخابات برای ریاست دائم مجلس شرکت نخواهدکرد. این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران، قبل از آغاز انتخابات ریاست مجلس پیش بینی می کردند که چنین اتفاقی برای این انتخابات رخ دهد و ما نیز، چند بار این سخنان را بازتاب دادیم. حالا این سوال به وجود می آید که جایگاه اصلاح طلبان در ساختار جدید حاکمیت به چه شکل است و چرا اصلاح طلبان در تحلیل های خود دچار مشکل و دومین شکست را در کمتر از یک هفته متحمل شدند؟
جایگاه اصلاح طلبان در ساختار حاکمیت از ابتدای انقلاب دچار بالا و پایین های بسیاری بود. در چند سال ابتدای انقلاب آن ها در اتحادی استراتژیک با جناح راست حزب جمهوری اسلامی بودند تا تحت لوای نظام «نیروهای خط امامی» در مقابل مثلث یاران کیانوری (حزب توده)، بنی صدر و رجوی (منافقین) و بازرگان (نهضت آزادی) بایستند. با این حال، زمانه، شکافی عمیق در میان دو طیف حزب جمهوری اسلامی به وجود آورد. اما در تمام طول دهه 50، چپی های آن روز و اصلاح طلبان امروز، همواره بر قوای سه گانه تفوق داشتند.
با این حال در ابتدای دهه 70، وضع کمی متفاوت شد. رد صلاحیت های مجلس چهارم، اصلاح طلبان را یا به نهادهای تحقیقاتی و پژوهشی و دانشگاه کشاند(مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری) و یا به روزنامه ها و مطبوعات و حلقه ای فکری (روزنامه سلام، ماهانه و حلقه کیان). خرداد 1376، البته روز خوش اصلاح طلبان دوباره آغاز شد. به پشتوانه همان تلاش ای فکری و رسانه ای در دوقطبی خاص دوم خرداد و البته با بستری که اکبر هاشمی رفسنجانی و دولت او ایجاد کردند، سند دولت برای چهار سال و پس از آن در سال 1380 برای چهار سال دیگر به نام اصلاح طلبان خورد.
اصلاح طلبان البته خوشبخت تر هم شدند وقتی در سال ۱۳۷۷ شورای اول شهر و روستا را از آن خود کردند و یک سال بعد اکثریت مجلس ششم را به نام خود زدند ما تقریبا در همین روزها هم بود که خوشی، زیر دلشان زد و افول آغاز شد.
افول اصلاح طلبی، صدای بلندی یک دلیل بیشتر نداشت. کسانی که در بدنه اصلاح طلبی، صدای بلندی داشتند چیزهایی را از مسئولان اصلاح طلب می خواستند که در بستر فضای سیاسی و اجتماعی آن روزها، ناممکن یا دست کم دشوار بود. از این رو بود که افراد مستقر در بدنه که اغلب در مطبوعات حاضر بودند، فریاد خروج از حاکمیت سردادند و در میان بی برنامگی دولت اصلاحات، آرام آرام از حاکمیت اخراج شدند.
شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم بسیاری از اصلاح طلبان را رد صلاحیت کرد. اعتراض شدید و تحصن نمایندگان در صحن مجلس و استعفای دست جمعی و استعفای استانداران و تهدید به برگزار نکردن انتخابات، هیچ کدام نتیجه نداد تا در نهایت مجلس هفتمی کاملا اصولگرا شکل بگیرد. دو سال بعد و در میانه تفرقه اصلاح طلبان میان معین و مهرعلیزاده و کروبی و هاشمی، انتخابات به دور دوم کشیده شد تا این بار، پروژه نه به هشایم، کار اصلاح طلبان در قوه مجریه را هم بسازد.
با این وجود آن ها همچنان در جامعه مدنی و به طور مشخص در مطبوعات حضور داشتند، به نوعی که محمود احمدی نژاد در مناظره های انتخاباتی سال ۱۳۸۸ از روزنامه های اصلاح طلی که هر روز علیه او مطلب می نوشتند گلایه کند و بولتن بسیار قطوری از خبرهای آن علیه خود را به عنوان سند مظلومیت به مخاطبان نشان دهد. اما همین ۱۳۸۸ آغاز پایان اصلاح طلبی هم بود. وقتی دو نامزد آن ها نتیجه انتخابات را نپذیرفتند و از مردم برای اعتراضات خیابانی دعوت کردند.
تلاش های حاکمیت برای اقناع، ثمربخش نبود و در نهایت برخورد قضایی با رهبران اصلاح طلب و نیز برخی از افراد بدنه آن ها در دستور کار قرار گرفت. دو نامزد انتخابات آن سال هم از سال ۱۳۹۰، به حکم شورای عالی امنیت ملی در حصر قرار گرفتند.
در افق ۱۳۹۰ هیچ شانسی برای اصلاح طلبان جهت بازگشت به حاکمیت متصور نبود. این بود که انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی در غیاب آن ها برگزار شد و رهبر اصلاحات، صرفا برای این که نشان دهد همچنان به نظام و ساز و کارهای آن معتقد است؛ در حوزه رای گیری کوچکی در دماوند رای خود را به صندوق انداخت.
دو سال بعد، وقتی اکبر هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان برای انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شد دیگر کورسوی امید اصلاح طلبان هم از بین رفته بود.اما آن ها با هنر همان هاشمی رفسنجانی، به اتاق احیا رفتند و در کمتر از یک ماه بعد توانستند یک قوه اصلی از قوای سه گانه را از آن خود کنند.
هاشمی رفسنجانی در چهار گام توانست اصلاح طلبان را به قدرت بازگرداند. در هنگام نامزدی خود، مانع انصراف نزدیکانی چون ولایتی و روحانی شد، بعد از رد صلاحیت فضا را متشنج نکرد، با حفظ ولایتی در میان اصولگرایان رای آن ها را شکست و اتحادی استراتژیک میان اصلاح طلبان و برخی اصولگرایان برای حمایت از روحانی بوجود آورد. در همان انتخابات البته، اصلاح طلبان توانستند بعد از دو دوره، دوباره به شورای شهر تهران هم بازگردند و بدون در نظر گرفتن ورزشکاران شورا، تعداد مساوی با اصولگرایان داشته باشند.
دو سال بعد، برخی از روش هایی که در انتخابات ۱۳۹۲ به کار گرفته شد؛ در کنار استفاده گسترده از فضای مجازی، تمامی کاندیداهای لیست امید در تهران را به مجلس دهم فرستاد و لیست اصولگرایانی که ۶ نفر با سابقه وزارت در آن قرار داشت را به طور کامل از مجلس باز داشت. در مجلس خبرگان هم اتفاقی مشابه افتاد و آن ها توانستند ۱۵ نفر از لیست خبرگان مردم را به مجلس بفرستند.
با این حال، پیروزی آن قدر جلوی چشم اصلاح طلبان را گرفت که آن ها را از واقع گرایی دور کرد. ابتدا در شورای شهر سوم، پیروزی همسان آن ها با اصولگرایان، آن ها را به این فکر انداخت که زوج مهدی چمران و محمد قالیباف را تغییر دهند اما قدرت کم لابی گری در کنار آنچه برخی از آن ها، خیانت خواندند، باعث شد در انتخابات سال اول فقط به نیمی از این هدف برسند و مسجدجامعی را رییس شورا کنند و دستشان از شهرداری کوتاه بماند. یک سال بعد، اصلاح طلبانی که حالا متشتت تر بودند رایست شورا را هم دودستی به اصولگرایان تقدیم کردند.
از آن سو و در انتهای سال ۱۳۹۴ و ابتدای سال ۱۳۹۵ تصور پیروزی در خبرگان باعث شد آن ها فهرست بلندبالای کاندیداهای مشترک با فهرست اصولگرایان و البته مستقل ها را نبینند تا در نهایت، آیت الله احمد جنتی روی صندلی قرمز ساختمان مجلس قدیم و در مقام ریاست مجلس خبرگان رهبری بنشیند و آمارهای بلندپروازانه درباره گرایش نامزدهای پیروز باعث شد آن ها اکثریت اصولگرایان و البته قدرت لابی لاریجانی در میان مستقل ها را دست کم بگیرند و دیروز ۱۰۰ به ۱۸۰ به اصولگرایان نتیجه را واگذار کنند.
این، البته نتیجه عینی حضور دائمی بدن اصلاح طلب در فضای مجازی است. فضایی که اربتاط اندکی با بدنه مردم و البته مخالفان به وجود می آورد و در نهایت به یک اتاق پژواک تبدیل می شود. اتاق پژواک نظریه ای رسانه ای است که در آن یک تولیدکننده اطلاعات ادعایی را مطرح می کند، که ممکن است افرادی با افکار مشابه بعدا آن را تکرار کنند، دیگرانی نیز آن را می شنوند و این تکرار ادامه پیدا می کند (که اغلب این تکرارها همراه با بزرگ نمایی یا با تغییر شکل اولیه پیام همراه است) تا جایی که بیشتر مردم حدس می زنند شکل نهایی داستانی که به گوش آن ها رسیده همان واقعیت ماجراست. و البته یک موضوع دیگر در میان دلایل شکست اصلاح طلبان در دو انتخابات پیاپی ریاست مجالس وجود دارد.
اصلاح طلبان نمی خواهند باور کنند با اتفاقاتی که در بازه سال های ۱۳۷۶ تاکنون افتاده، اعتماد حاکمیت به آن ها تا حدی از بین رفته است. آن ها نمی خواهند بپذیرند که حاکمیت به دلیل نقش آن ها در دو اعتراض خیابانی در سال های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ و هم چنین کلیت مجلس ششم به ویژه پایان بندی آن به بسیاری از آن ها به عنوان نیروی درون حاکمیت نگاه نمی کند و از این رو قدرت طلبی آن ها برای کسب ریاست را بر نمی تابد و از همه نیروهای خود استفاده می کند تا چنین اتفاقی نیفتد. البته که اصلاح طلبان با بهره گیری از بدنه رای خود در شرایطی مثل انتخابات ۱۳۹۲ و نیز ۱۳۹۴ تهران و البته در ائتلاف با اعتدالیون بیست ساله رو به رو شود؛ تبدل آن ها به اقلیتی قدرتمند است نه اکثریتی که ریاست را هم در اختیار دارد.
مخصوصا اگر اهمیت نمادین ریاست بر دو مجلس خبرگان و نیز مجلس شورای اسلامی را هم مد نظر داشته باشیم. از این جهت شاید بتوان اصلاح طلبان را به پرسپولیس تهران بدل کرد. تیمی که در فصل گذشته خوب بازی کرد و خوب گل زد و حتی آقای گل هم داشت اما در نهایت گل های خورده، او را از قهرمانی بازداشت، گیریم که در دو بازی آخر صدهزار نفر هم به ورزشگاه «آزادی» آمده بودند.
نظر کاربران
پرسپولیس چرا؟اصلاح طلبان همچو ملوان انزلی ،گهردورود،نفت آبادان
پدر پول بسوزد...
سلام.اصلاح طلبان با بازیکنان امید به بازی امدن اصولگرایان با تمام قوا تربون رسانه اگه راست میگین اصلاح طلبان بزرگ تایید میکردین تا حلا نتیجه رو میدیدن اصول گرایان مثل تیم بارسا امدن اصلاح طلبان مثل تیم محله ما سایپا سفیلان خدایش خوب رو دارین
پرسپولیس خوب بازی می کنه و مهم خوب بازی کردن و حمایت مردمه. با اینکه چند ساله جام نبرده اما بیشترین هوادار را دارد.دستش به جام نرسیده ولی پر افتخارترین تیم فوتبال ایرانه. اما وقتی جام بگیره آنچنان جام می گیره که بقیه باید ماست هاشون رو کیسه کنند. برو دیگه قیاس مع الفارق نکن