دلیل لغو کنسرتهای نیشابور
در شهر خبری نیست، تمام حرفهایی که در مورد برگزاری کنسرت در نیشابور شنیده میشود، مال بیرون از این شهر است، مال مشهد و تهران و شهرهای بزرگ، نیشابور اما زیر آفتاب داغ تابستان زودرس، تفتیده میشود و بیشتر مردم حرف زیادی ندارند که با غریبهها بزنند.
دو هفته قبل، بعد از این که کنسرت «کیهان کلهر» با این بهانه که «خانوادههای شهدا از مسوولان خواستهاند که برگزاری کنسرت در این شهر متوقف شود» لغو شد، کسی فکر نمیکرد به این زودی اعلام شود که قرار است شهرام ناظری در همین شهر دو شب در چهارم و پنجم برنامه اجرا کند. بعد از این که جمعی از خانوادههای شهدا در نیشابور اعلام کردند که خبر از نامهای که برخی مسوولان به آنها نسبت میدهند ندارند و مخالفتی هم با برگزاری کنسرت نداشتهاند، این شاید فرصتی برای جبران مافات بود.
شهر نیشابور در فاصله یک ساعتی با «مشهد»ی قرار دارد که سالهاست با وجود داشتن سالنهای مناسب و جمعیت مشتاق، به دلیل برخی مخالفتها که عمدتا از سوی برخی مراجع چون امام جمعه اعلام شده است، میزبان چنین برنامههایی نیست. در سالهای اخیر نیشابور به همین دلیل به عنوان شهر نزدیک، عملا در مقام جایگزین، میزبان برگزاری تعداد زیادی کنسرت در فضاهای باز و سرپوشیده بوده است؛ فرصتی برای مردم هر دو شهر برای لذتبردن از موسیقی زنده.
در حالی که وزارت ارشاد مجوز برگزاری کنسرتها را راسا صادر میکند، علت لغو کنسرت سنتی «کیهان کلهر» در نیشابور هم ممانعت دادستانی بود، در مورد ناظریها، همین مساله دوباره تکرار شد. فرماندار نیشابور البته به این موضوع واکنش نشان داد، او که در مصاحبه با خبرگزاری فارس، تلاش کرده بود به اظهارات هفته گذشته امام جمعه این شهر پاسخ دهد، تاکید کرده بود که « این که برای برگزاری کنسرتها رفراندوم برگزار شود خوب است و این که مردم در این مورد تصمیم بگیرند مبارک است اما کشور قانون دارد؛ نباید بر اساس خوشحالی و یا ناراحتی یک عده تصمیم گرفت و صحبتهای شخصی را وارد ماجرا کرد.» او همچنین تصریح کرده بود که « هیچکس با اصل برگزاری کنسرت در نیشابور مخالف نیست اما مشکل در نحوه اجرا، مدیریت و برنامهریزی آن است.»
جمله اخیر شاید با توضیحات یک مقام مسوول در اداره موسیقی شهرستان نیشابور که خواست نامش فاش نشود، روشنتر شود، او در مورد علت لغو کنسرت کلهر و ناظریها گفت: « مشکل در این جا روشن است، آقایان مدیر برنامههایی را انتخاب میکنند که به قدر کافی با ضوابط آشنا نیستند، آنها هماهنگی را با نهادهای بالایی انجام میدهند و بعد با مجوز به سراغ ما میآیند و میگویند که ما فلان مبلغ به حساب شما واریز کردهایم و مجوزها را گرفتهایم تا در فلان تاریخ در اینجا برنامه برگزار کنیم، در صورتی که این روند درست نیست، مدیر برنامهها باید اول از پایین اقدام کنند و هماهنگیهای لازم را با ما انجام دهند و بعد باقی کار را پیگیری کنند.»
صدای رپخوانهای مشهور و غیرمشهور از ماشین بسیاری از جوانانی که چند تایی خیابان اصلی شهر را بالا و پایین میکنند بلند است، گاهی هم صدای حجت اشرفزاده و شاید حتی آواز ایرانی، از بلندگوهای مقبره عطار و خیام در نیشابور هم تمام طول روز صدای آواز شهرام ناظری و محمدرضا شجریان پخش میشود، شهر نیشابور پنج دانشگاه دارد، از جمله یک دانشگاه هنر، که در رشته موسیقی هنرجو نمیپذیرد اما دانشجوهایی از سرتا سر ایران دارد؛ با این حال در تمام شهر حتی یک فروشگاه موسیقی یا کتابفروشی که محصولات موسیقی را بفروشد وجود ندارد.
آقای پورعیدیان نوازنده دو تار و عضو تنها گروه موسیقی شهر نیشابور توصیفی از شرایط موسیقی، نواختن، فروش و آموزش ساز در این شهر میدهد که بیشتر به شرایط محدودیتهای دهه ۶۰ نزدیک است، « هنوز اینجا وقتی ساز به دست میگیرم که به برنامه بروم، یا سوار ماشین بشوم، متلکگوهایی که کم هم نیستند من و همکارانم را «مطرب» خطاب میکنند، در ماههای گذشته تنها برنامهای که بدون دردسر اجرا کردهایم، اجرای موسیقی برای یک نهاد دولتی در یک جشن دولتی بود، حقالزحمهای که برای این کار به ما پرداخت شد آنقدر کم بود که وقتی پاکتها را باز کردیم شرمنده شدیم که چرا اصلا در چنین برنامهای شرکت کردهایم.»
او همچنین در مورد شرایط آموزش ساز در این شهر میگوید: « متاسفانه الان ساز تنها در دست کسانی است که آن را از پدرشان به ارث بردهاند، اندک کسانی هم که برای آموزش موسیقی به سراغ ما میآیند عموما در دهه سوم و چهارم زندگیشان هستند، هنوز آموزش موسیقی به کودکان اینجا طرفداری ندارد، تنها مرکز آموزش موسیقی شهر در همان اداره ارشاد است و به غیر از آن، من و اعضای گروه ما هستند که سازهای سنتی خراسان، دو تار، تار و سه تار یا سرنا را آموزش میدهند آن هم با قیمتی بسیار کم.»
اما همینجا هم تعدادی از مردم دغدغه برگزاری کنسرت موسیقی را دارند، یکیشان، یک راننده تاکسی که دو دختر بزرگ دارد در این مورد میگوید: « میگویند دخترها آرایش میکنند و به کنسرت میروند، مگر این چه اشکالی دارد؟ مگر در شهرهای دیگر ایران این طور نیست؟ تمام نیشابور یک خیابان است، خب بچهها چه کار باید بکنند؟ با این اوضاع وقتی میگویند میخواهند برای زندگی به شهر بزرگتر بروند آدم باید بهشان حق بدهد، زندگیشان خستهکنندهتر از این حرفهاست.»
زن جوانی که در یک داروخانه کار میکند، هم میگوید: « تمام تفریح مردم این است که خرید کنند، چقدر میشود خرید کرد؟ اصلا چه چیزی میشود خرید؟ یک بار هم قرار است یک برنامهای بگذارند که برای مردم تنوع درست کنند، اینطوری میشود!»
خیلی ها هم البته از تمام این دعوا و حاشیههای اطراف آن بیخبر هستند. راننده اتوبوسی که در ماشینش آهنگهای مختاباد و افتخاری میشنود در این مورد میگوید: « اصلا فکر نمیکنم که هیچ وقت قرار بوده در نیشابور کنسرت برگزار شود، شایعههای تلگرامی بود که شاید برنامهای اینجا باشد اما خب خبری نشد.»
مسوولان اداره ارشاد نیشابور حاضر نیستند در مورد شرایط خاصی که این روزها برای اجرای موسیقی در این شهر پیش آمده است توضیحی به رسانهها ارائه کنند و برخی هنرمندان عرصه موسیقی در نیشابور از بیآینده و بیدرآمدبودن این هنر در شهرشان و انگیزهها برای مهاجرت به شهرهای بزرگتر میگویند. نگرانیها زیاد است و اعتماد به دیگران اندک؛ با وجود اینکه یکی از مهمترین شاخههای موسیقی نواحی در ایران، موسیقی خراسانی است که شهرت جهانی دارد، هنوز وقتی دوربینهای تلویزیونی برای تهیه گزارش به نیشابور میآیند اصرار میکنند که نمایی از دو سه فروشگاه مهجور ساز در یکی از بناهای تاریخی این شهر به نمایش درنیاید.
با این حال بیشتر علاقهمندان به موسیقی در مشهد، حداقل تا پیش از درگیریهای فعلی معتقد بودند نیشابور میتواند جایی برای جبران محدودیتهای طولانی اجرای موسیقی زنده در این شهر باشد. سال گذشته اجرای زنده شهرام ناظری در مقبره خیام در نیشابور هنوز در ذهن بسیاری از هنردوستان مشهد هست، یکی از کتابفروشهای این شهر میگوید: « پارسال خودم و همسرم و چندتایی از دوستانم با سه ماشین تا نیشابور رفتیم تا صدای استاد ناظری را بشنویم. فکر میکردیم که خب اگر در مشهد بعضیها مانع برگزاری کنسرت هستند خدا را شکر که نیشابور هست، نزدیک است و میتوانیم آنجا استاد را ببینیم، اما ظاهرا محدوده اعمال نظرها رو به پیشرفت است و حالا دیگر نیشابور را هم در بر گرفته است. »
خبر کنسرتهای اخیر در نیشابور خیلیها را امیدوار کرده بود که یکی دو شب عالی در میانه بهار در پیش خواهند داشت، اجرای زنده کیهان کلهر که بعد از سال ها در ایران تور گذاشته است و بعد از آن اجرای زنده شهرام ناظری؛ انتظاری که محقق نشده است و مشهدیها قرار نیست چه در مشهد و چه در شهر نزدیک به آن، کنسرت بروند. یکی از دانشجویان دانشگاه علمی کاربردی واحد هنر در مشهد در این مورد میگوید: « با همکلاسیها و چند تا از استادان برنامهریزی کرده بودیم که به کنسرت برویم، اما در نهایت چه شد؟ در لحظه آخر همه چیز به هم ریخت، هیچ توضیحی هم در این مورد وجود ندارد، ما ماندیم و یک دل سوخته و اعصاب به هم ریخته.»
جلوگیری از برگزاری کنسرت در مشهد که تا کنون توجیه قانونی خاصی برای آن ارائه نشده است همچنان ادامه دارد، با این حال پشت چراغ قرمزهای طولانی از داخل ماشینها صدای پاپ ایرانی، آواز کلاسیک، موسیقی سنتی، و راکهایی که هیچ کجا غیر از مشهد نمیشود آنها را از دست تولیدکنندههای زیرزمینی شان خرید، بلند و واضح شنیده میشود. موسیقی هنرمندان بومی شهر هم در سی دی های بدون کاور و روی فلشها دست به دست میشود و به دست مخاطبهایش میرسد.
به نظر میرسد با لغو دوباره کنسرتهای مجوزدار ناظریها در نیشابور که قرار بود دهم و یازدهم خرداد ماه برگزار شود و آن طور که مدیر برنامههای این گروه میگوید «با تهدید علنی برخورد با شهرام ناظری توسط دادستان شهر نیشابور» همراه بوده است، اظهار امیدواری فرماندار این شهر برای این که « زمان دیگری برای کنسرت ناظریها اعلام شود» عملا تیری است که به سنگ خورده است. تا اطلاع ثانوی ظاهرا تصمیمها خلاف نظر آقای فرماندار گرفته میشود!
نظر کاربران
واییی بر ماا که با این افکار تو قرن 21 زندگی می کنیم
فقط همین...