شهرنشین ها فقیرتر از روستایی ها شده اند؟!
معاون وزیر رفاه و امور اجتماعی، دو روز پیش گفت که «همواره در ایران فقر روستایی بیشتر از فقر شهری بوده است اما مطالعات ما نشان می دهد که این پدیده در حال وارونه شدن است.»
مطالعاتی که او از آن سخن به زبان آورده، گزارش فقر نام دارد که به گفته احمد میدری، وزارت رفاه بر اساس آیین نامه مصوب سال ۸۴ موظف بوده در نیمه اول هر سال، گزارشی از وضعیت فقر و رفاه اجتماعی آماده و به مسئولان کشور ارائه کند اما این کار از سال ۸۴ تا پایان دولت دهم انجام نشده است.
به گفته میدری، در دولت یازدهم، این گزارشات را هر سال برای مسئولان ارسال کرده اند و در جلسه روز یکشنبه مورخ ۱۲ اردیبهشت ماه نیز این گزارش در جلسه هیئت وزیران ارائه شد.
سوالی که با خواندن این اظهارات به وجود می آید این است که چرا پدیده وارونگی فقر در کشور ما به وجود آمده است؟ در اینجا نگاهی داریم به چند دلیل روشن این موضوع البته از منظر آماری.
پاسخ اولیه این موضوع در میزان شهرنشینی ایرانیان نهفته است. آمارها نشان می دهد که در سال 1335، 31.4 درصد از ایرانیان در شهرها ساکن بودند. 55 سال بعد از آن یعنی در سال 1390، این میزان به 71.4 درصد رسیده است. 40 درصد افزایش شهرنشینی در 55 سال آمار بسیار قابل توجهی است.
حال در نظر داشته باشید که حجم زیادی از این افزایش جمعیت شهری مربوط به مهاجرانی است که از فقر روستا به خیال ثروت شهر مهاجرت کردند اما تعداد کمی از آنها موفق شدند وضع زندگی خود را بهبود ببخشند و از این رو به آمار فقر در شهرها افزودند. از این روست که باید گفت میزانی از فقر در شهرهای ایران مربوط به مهاجرانی است که در واقع فقر را از روستا برای شهر به ارمغان آورده اند.
اما همیشه اولین جوابی که به ذهن می رسد درست ترین پاسخ نیست. باید به دنبال نکته ای در اقتصاد شهرنشین ها گشت تا متوجه شد که چرا و چگونه آنها به این شکل فقیر شدند.
مسئله مسکن
ماجرا از دل دو آما ساده به دست می آید. نخستین آمار، در یکسری زمانی درصد خانوارهای نمونه شهری و روستایی بر حسب نحوه تصرف مسکن در سال 1353 تا 1393 منتشره توسط مرکز آمار درج شده است. در این سند آمده که در سال 1392، 65 درصد از خانوارهای شهری در ایران مالک ملک خود بودند و به تعبیری صاحبخانه و این در حالی است که در خانوارهای روستایی، این میزان 85 درصد بوده است.
حالا ممکن است پیش خود فکر کنید که آیا مسکن تا این اندازه در فقیر شدن خانوارهای ایرانی موثر است که باید بدانید پاسخ مثبت است. دلیل این ماجرا هم یک نکته آماری است. چکیده نتایج طرح آمارگیری هزینه و درآمد خانوارهای شهری و روستایی سال 1392 حاکی از این است که از 21 میلیون هزینه متوسط ناخالص یک خانواده شهری در سال 1392، 15 میلیون و نیم مربوط به هزینه های غیرخوراکی بوده (یعنی حدود 75 درصد) و از آن طرف از 13 میلیون تومان هزینه متوسط ناخالص یک خانواده روستایی، حدود هفت میلیون تومان مربوط به هزینه غیرخوراکی بوده (یعنی حدود 50 درصد) ماجرا روشن تر هم می شود وقتی که بدانیم 45 درصد از هزینه های غیرخوراکی مردم شهرنشین مربوط به بخش مسکن است ولی این میزان در روستاها حدود 37 درصد ارزیابی می شود.
حال بیایید کمی تاریخی نگاه کنیم و از خود بپرسیم چگونه شده که معاون وزیر رفاه از تغییر ساختار فقر شهری و روستایی در سال های اخیر صحبت می کند. به تعبیر دیگر آیا وضعیتی که امروز در خصوص هزینه غیرخوراکی و مسکن شاهد هستیم در گذشته وجود نداشته است؟
پاسخ منفی است. آماری که مقاله روند فقر و علل آن در ایران نوشته سید احمد غروی نخجوانی ارائه کرده و در فصلنامه رفاه اجتماعی (تابستان 1384- شماره 17) دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی منتشر شده نشان می دهد در سال 1362، 61 درصد از کل هزینه خانوارهای شهری، مربوط به هزینه های غیرخوراکی بوده در حالی که این میزان همانطور که گفتیم در سال 1392، یعنی 30 سال بعد، به رقم سرسام آور 75 درصد رسیده است.
البته از آن طرف جالب است بدانید که در سال 1362، 50 درصد از هزینه مردم صرف امور غیرخوراکی می شود، در حالی که در 1392 هم همین وضعیت مشاهده می شود.
حالا برای اینکه عمق فاجعه کمی بیشتر دیده شود، نگاهی می کنیم به قیمت مسکن در پایتختی که به تنهایی حدود ۱۰ درصد از جمعیت شهرنشین کشور را در خود جای داده است. مرکز آمار ایران که متولی اصلی آمار در کشور است نشان می دهد که در سال ۱۳۸۲ متوسط اجاره هر متر مربع در شهر تهران ۲۷۳۸ تومان بوده که این میزان در سال ۱۳۹۲ یعنی ۱۰ سال بعد به ۱۷ هزار و ۷۹۹ تومان رسیده است یعنی هشت برابر افزایش در طول یک دهه.
متوسط قیمت یک متر مربع خانه کلنگی (یا به عبارتی زمین) در تهران در سال ۱۳۸۲، ۶۲۵ هزار تومان بوده که در سال ۱۳۹۲ به قیمت پنج میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رسیده است. متوسط قیمت یک متر مربع آپارتمان در این شهر نیز در سال ۱۳۸۲، ۶۲۰ هزار تومان بوده که در سال ۱۳۹۲ به بیش از چهار میلیون تومان رسیده است.
حالا جالب است که به یک تاثیر دیگر مسکن در فقیرتر شدن ایرانیان هم توجه کنید. نتایج یک پژوهش، توضیح جالبی در خصوص رابطه میان ارزش مسکن و میزان پس انداز ایرانیان می دهد. آن طور که در مقاله رابطه پس انداز و ثروت (با تاکید بر ارزش مسکن) در استان های ایران، نوشته کاغذیان، نقدی و اکبرنژاد بصرا در شماره زمستان ۱۳۸۹ نشریه مدلسازی اقتصادی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فیروزکوه نشان داده، ارزش مسکن و پس انداز در ایران اثر معکوس دارد. به عبارتی در اقتصاد ایران و در استان ها، افزایش ارزش مسکن باعث بالا رفتن سایر هزینه ها و همچنین بالا رفتن تورم در کشور شده و این موضوع باعث کاهش قدرت خرید و افزایش مخارج مصرفی و در نتیجه باعث کاهش پس انداز خواهد شد.
در این میان نباید از مسائل دیگری هم گذشت که در جای خود جای تحلیل دارند. مثل بیماری ها که بنا به گفته مسئولانی مثل وزیر بهداشت، هر ساله حدود ۷ درصد از بیماران و خانواده آنها را به زیر خط فقر می برد. آماری که با توجه به ۲۸۰ برابر شدن شاخص قیمت بخش بهداشت و درمان در ۲۵ سال اخیر، اصلا بعید نیست اما با توجه به توضیحاتی که داده شد متهم ردیف اول در بخش هزینه ای، مسکن است.
مسئله بیکاری
با این حال یک سوال جدی دیگر می تواند این باشد که آیا همه اتفاقات در سبد هزینه اتفاق افتاده یا اینکه سهمی از فقیر شدن شهرنشینی هم مربوط به بخش درآمدی آنهاست. باز هم باید به آمار نگاهی بیندازیم. در سال ۱۳۶۳، متوسط درآمد یک خانوار روستایی، ۵۳ هزار تومان و متوسط درآمد یک خانوار شهری، ۱۰۳ هزار تومان بوده است. این ارقام در سال ۱۳۹۳ به ۲۴ میلیون تومان برای خانوارهای شهری و ۱۳ میلیون تومان برای خانوارهای روستایی رسیده است. این بدان معناست که درآمد خانوارها در روستا ۲۴۵ برابر و در شهر، ۲۳۳ برابر شده است.
به این ترتیب، رمزگشایی آماری ما از آنچه معاون وزیر رفاه و البته خود علی ربیعی بیان کردند و بسیار هم مورد توجه رسانه ها قرار گرفته به پایان می رسد. شهرنشین ها در ایران، به دو دلیل فقیر شده اند. نخست اینکه ۱۰ درصد از آنها کاری پیدا نمی کنند که بتوانند با آن کسب درآمد کنند و دوم اینکه هزینه مسکن در ایران به ترتیبی بالا رفته که مردم ایران را به شدت فقیر کرده است. آمارهای بانک مرکزی در این خصوص بسیار شفاف است. آمارهایی که می گوید شاخص قیمت مسکن و انشعابات خانه مثل آب و برق و گاز و سایر سوخت ها از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۹۴، یعنی ظرف ۲۵ سال، ۸۴ برابر شده است.
نظر کاربران
بازهم صد رحمت به کره چون اونها نمیان تجارت چند صد برابری خودشون با دنیا رو تجارت نیم درصدی با ایران کنار بگذارند، در ضمن اون شرکت هم ال چی بود نه سامسونگ و همینطور خانم یانگوم میلیاردها به زلزله زدگان داد به سفیر ایران در کره جنوبی رو چرا نمیگین؟