پروندهای که قاتل و مقتول آن، قربانی اند!
روز ۲۱ فروردینماه سالجاری خبری مبنی بر قتل یک دختر بچه شش ساله به نام «ستایش» توسط پسر نوجوانی ۱۷ ساله در شبکههای اجتماعی و رسانههای عمومی منتشر شد.
این حادثه به دلایل بسیاری از جمله سن کم قاتل و مقتول اذهان عمومی را بسیار خدشهدار کرد و از سویی دیگر واکنشهای بسیاری از طرف عموم جامعه و همچنین کارشناسان را به همراه داشت. حال آنکه بسیاری از این نظرات نهتنها کارشناسانه نبودند بلکه فقط براساس احساسات لحظهای بیان شدند و حتی میتوانستند پرونده قتل «ستایش» را با چالشهای دیگری هم روبهرو کنند. عدهای افغان بودن این دختربچه را بزرگنمایی کردند و عدهای هم با وجود محرمانه بودن جزییات این پرونده، حاشیهها و قضاوتهای بسیاری را در مورد این قتل در شبکههای اجتماعی منتشر کردند.
بعد از گذشت چند روز از رسانهای شدن پرونده قتل «ستایش» نشستی با عنوان «ستایش»، آسیبهای اجتماعی و رسانهها دیروز در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست، مهدی منتظرقائم، رییس گروه ارتباطات دانشگاه تهران و سهیلا صادقی، عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران درباره بازنمایی رسانهای آسیبهای اجتماعی و راهکارهای مدیریت قتل سخنرانی کردند.
جرایم را باید کلان نگاه کرد
مهدی منتظرقائم، استاد ارتباطات دانشگاه تهران در تحلیل رسانهای پرونده قتل ستایش گفت: با نگاهی کلان به آسیبهای اجتماعی متوجه این موضوع خواهیم شد که حوزه آسیبهای اجتماعی بسیار گسترده و وسیع است و بنا به دلایل کوچک و بزرگی که وجود دارد، متاسفانه رسانهها در بخش حوادث توانایی پوشش تحلیلی مناسب را ندارند و به گونهای تبدیل شدهاند به سخنگوی قوه قضاییه.
به اعتقاد منتظرقائم رسانهها چه در شکل مطبوعاتی و چه به عنوان بخشهای تلویزیونی باید شکل آسیبهای اجتماعی را مورد بررسی قرار دهند و به موضوع جرم خالی از مسایل اخلاقگرایانه فردی نگاه کنند. نگاه اخلاقی فردی به جرم باعث میشود رسانه و مخاطب دچار تصمیمگیریهای احساسی و عاطفی شوند و به همین نسبت از مکانیسمهای عقلانی فاصله بگیرند.
وی با تاکید بر این موضوع که هر قدر اخلاق فردی به اخلاق اجتماعی نزدیک شود و اخلاق فردی مبتنی بر صلاحدید و ایدئولوژیهای اجتماعی شود راحتتر میتوان به روند پیشرفت گفتمان مبتنی بر نتایج نزدیک شد.
منتظرقائم با اشاره به این موضوع که رسانهها در زمانهای مختلف بر اساس صلاحدید مدیران متفاوت به گونههای متفاوتی میتوانند نسبت به حوادث اجتماعی واکنش نشان دهند، گفت: گاهی موضوعی که در یک رسانه مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است، اگر در رسانهای دیگر مطرح شود، ممکن است آن رسانه را با چالش و مشکل مواجه کند. برای حل چنین مشکلاتی نیازمند این هستیم که قوانینی یکپارچه و همگون درباره حوزه اختیارات و وظایف رسانهها مطرح شود.
از سویی دیگر وی با اشاره به نظریاتی که درباره تاثیر شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای در شکلگیری جرایم دارند، گفت: این موضوع به هیچ عنوان علمی نیست و براساس مطالعاتی که دانشمندان حوزه ارتباطات و رسانهها انجام دادهاند، میزان تاثیریپذیری مخاطب از رسانهها ارتباطی با نوع و محتوای رسانه ندارد و نمیتوان گفت نوع یک رسانه افراد جامعه را تا این حد به چالش میکشد.
پروندههای قتل را علمی بررسی کنیم
در ادامه این نشست، سهیلا صادقی، عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران گفت: اطلاعات کیفی درباره پرونده قتل ستایش بسیار اندک است و به همین دلیل نمیتوان این مساله را خیلی دقیق مورد بررسی قرار داد. یکی دیگر از مشکلات بررسی پرونده قتل ستایش هم اظهارنظرها و شایعات بسیار زیادی است که از طرف رسانهها و شبکههای اجتماعی درباره این پرونده مطرح شده است. برای مثال بعد از خبری شدن پرونده قتل ستایش خبرهایی مبنی بر این موضوع که قاتل بعد از قتل، جنازه مقتول را در وان حمام با اسید سوزانده است، منتشر شد. این در حالی است که به نظر منطقی نمیرسد که خانهای در محله خیرآباد ورامین، آن هم با وضعیت اقتصادی و معیشتی اهالی چنین محلهای مجهز به وان حمام باشد.
سهیلا صادقی تاکید کرد: بر همین اساس تا زمانی که با قاتل و خانوادههای درگیر در این پرونده مصاحبههای مفصل و عمیقی نشود، نمیتوان درباره این پرونده تحلیل جامع و کاملی ارائه داد. از سویی دیگر به نظر میرسد چنین اظهارنظرهایی فقط به نوعی غلو کردن در جزییات پرونده باشد که در نهایت پرونده قتل ستایش را دچار اغتشاش میکند و برای اظهارنظر درباره جزییاتی مثل «تجاوز» به ستایش باید منتظر نظرهای قطعی دادستانی باشیم.
صادقی با اشاره به نظراتی که کاربران شبکههای اجتماعی درباره قاتل پرونده ستایش اعلام کردهاند، گفت: جامعه عادت کرده است که نسبت به همه پروندههای جنایی واکنش گسترده نشان دهد و کاملا براساس احساسات اظهارنظر کند. در مورد پرونده قتل ستایش هم واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که براساس این اظهارنظرها عامه مردم، قاتل را فردی میدانند که از بدو تولد دیوسیرت بوده است و از وی یک هیولای بزرگ ساختهاند، بر همین اساس وی را سزاوار قتل میدانند و معتقدند قاتل باید هرچه زودتر از جامعه حذف شود. جرم قتل بیشک جرم بزرگی است اما نباید به این موضوع بیتوجه بود که یک قاتل فینفسه، فردی دیوسیرت و هیولاصفت نیست و پارامترهای اجتماعی متفاوتی دست به دست هم میدهند و یک فرد عادی را تبدیل به یک قاتل میکنند.
وی خاطر نشان کرد: با توجه به تحقیقاتی که در سال ۹۱ درباره ۱۵ پرونده قتل انجام دادهام و با این ۱۲ قاتل مصاحبههایی چندین ساعته و بسیار عمیق داشتهام، توانستهام به دلایل مختلفی که در نهایت از یک انسان معمولی یک قاتل میسازد، دست پیدا کنم.
صادقی با اشاره به این موضوع که در مباحث جامعهشناسانه باید جرات این را داشته باشیم که بدون همدردی با قاتل و مقتول پرونده را از دیدگاه جامعهشناسانه مورد بررسی قرار دهیم و احساسات فردی و اجتماعی را در این موضوع دخیل نکنیم، گفت: نباید فراموش کنیم که درگیر شدن احساسات و عدم توجه به جزییات موضوع بوده است که خروجی و بازخورد آن قضاوتهای غیرعلمی جامعه درباره پروندههای مختلف قتل است. وی تاکید کرد: به هیچ وجه به دنبال این نیستم که از اهمیت مذموم بودن کار قاتل بکاهم اما باید به جریان قتل علمی نگاه کنیم تا با پیدا کردن نقاط ضعف جامعه که در نهایت این جنایتها را شکل میدهند، از پیدایش دوباره این جنایتها تا جای ممکن جلوگیری کنیم.
پدیده قتل چگونه شکل میگیرد؟
صادقی به نقل از هگل گفت: این خیلی انتزاعی است که به هیچ کدام از وجوه قاتل توجه نکنیم و به دنبال دیدن وجوه انسانی در قاتل نباشیم.
به گفته صادقی برای رسیدن به این پاسخ که پدیده قتل چگونه شکل میگیرد، باید از خط اول زندگی قاتل را بررسی کنیم و نگاه کردن به قاتل فقط در لحظه وقوع قتل و شکل گرفتن جنایت هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد.
از سویی دیگر قتل یکی از مهمترین جرایم خشن است اما خوشبختانه در بین همه جرایم خشن، قتل درصد بسیار اندکی را به خود اختصاص داده است. درواقع از بین همه جرایم کشور، سه تا هفت درصد جرایم خشن هستند که درمورد جرم قتل هم این درصد کاهش بیشتری پیدا میکند. اما توجه و حساسیت رسانهها و جامعه نسبت به جرم قتل بسیار بالاست و بازخورد بسیار گستردهای در سطح جامعه پیدا میکند. دلیل این واکنش و بازخورد گسترده نسبت به جرم قتل هم این است که قتل به عنوان مهیبترین جرم در بین جرایم خشن نهتنها قاتل و مقتول را تحت تاثیر خود قرار میدهد بلکه جامعه را هم به شدت درگیر حساسیتهای مربوط به قتل میکند. از سویی دیگر این میزان حساسیت به کارشناسان هم منتقل میشود و میزان حساسیت کارشناسان را هم نسبت به جرم قتل افزایش میدهد. این در حالی است که میزان جرم قتل در ایران در بین هر صد هزار جرم عدد سه است و ژاپن با کمترین آمار قتل بین کشورهای جهان ۴/۰ بوده است که از طرفی هم نرخ خودکشی در ژاپن بسیار بالاست.
به گفته صادقی در ادبیات قتل، نگاهی شکل گرفته است که این نگاه معتقد است هر فردی که براساس تصوارت و نوع فکر غالب در جامعه زندگی نمیکند غیرخودی است و به نوعی میتوان گفت فرد قاتل و مجرم را بیگانه از بدنه و بافت اصلی جامعه میدانند. درحالی که این تفکر به هیچ عنوان درست نیست و مجرم هم بخشی از جامعه است که اتفاقا در همین جامعه تبدیل به یک مجرم شده است. جدا کردن مجرم به جامعه باعث شده است در تمام این سالها نسبت به جرم قتل تحلیل و همچنین نظرهای مناسبی تبیین نشود.
رابطه بین قاتل و قربانی
سهیلا صادقی در ادامه به بررسی موقعیت و نسبت بین قاتل و قربانی پرداخت و گفت: در بیشتر موارد که جرم قتل رخ داده است، بین قاتل و قربانی یک نسبت و آشنایی وجود داشته است. مگر موارد قتلی که بر اثر یک نزاع و درگیری لحظهای در خیابان اتفاق افتاده است.
که در پرونده قتل ستایش هم شاهد این موضوع هستیم که بین قاتل و مقتول رابطه وجود داشته است و مقتول به دلیل رابطه همسایگی و دوستی بین دو خانواده به سادگی در خانه قاتل، رفت و آمد داشته است اما در این مورد خاص بین قاتل و مقتول از نظر سنی فاصله وجود داشته است. صادقی با اشاره به این موضوع که خانواده مقتول و قاتل رفتوآمد طولانی مدت خانوادگی و دوستی با یکدیگر داشتهاند. این موضوع را مطرح میکند که خانواده ستایش در این پرونده باید به شدت مورد سوال قرار گیرند که با وجود اینکه در محلهای جرم خیز و خطرناک زندگی میکردهاند چرا به فرزند خود اجازه میدادهاند که به تنهایی در به خانه همسایهشان برود.
وی با تقسیمبندی قربانیها به دو گروه قربانی گناهکار و قربانی آسیب دیده معتقد است، ستایش به دلیل عدم آگاهی و دانش کافی نسبت به محل زندگی و شرایط و مشکلات اجتماعی یک قربانی معصوم و کاملا بیگناه است اما خانواده وی به دلیل دانش و آگاهیشان نسبت به شرایط جامعه در مقابل این موضوع باید پاسخگو باشند.
افغانستانی بودن ستایش او را قربانی نکرده است
صادقی با یاداوری بازخوردهایی که جامعه مهاجران افغانستانی نسبت به پرونده قتل وی نشان دادهاند خاطرنشان کرد، قربانی شدن این دختر بچه شش ساله هیچ ارتباطی به قومیت و ملیت وی نداشته است. حال آنکه در سالهای اخیر پروندههای قتلی وجود داشتهاند که بیشباهت به پرونده ستایش نیستند و حتی بودهاند پروندههایی که معکوس این پرونده، قاتل افغانستانی بوده و مقتول ایرانی. به گفته وی باید به این موضوع توجه کنیم که یک جرم اتفاق افتاده است و این جرم باید فارغ از همه مسایل حاشیهای مورد بررسی قرار گیرد.
ارسال نظر