شبکههای اجتماعی دماسنج بحران اجتماعی
اسماعیل قدیمی، کارشناس ارتباطات و استاد دانشگاه در روزنامه آرمان نوشت: با گسترش شبکههای اجتماعی شاهد بروز رفتارهای نمایشی و تظاهری از افراد در این شبکهها هستیم که ریشه در یک مساله بزرگتر دارد. در اینکه انسان یک موجود اجتماعی است تردیدی نیست، این موجود اجتماعی برخی نیازها، تقاضاها و انتظارات دارد که به صورت طبیعی در او وجود دارند.
جدای از تقسیمبندیهای مختلفی که مکاتب مختلف روانشناسی از نیازهای انسان ارائه می دهند، به طور کلی نیازهای انسان را میتوان در سه دسته نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای امنیتی و نیازهای اجتماعی تقسیمبندی کرد. در کشورهای توسعهیافته این مباحث مطرح شدند و تحقیقات وسیعی روی آنها صورت گرفت.
دانشگاهها این مباحث را به صورت تئوریک درآوردند و آنها را به مبادی اجرایی کشور دادند و نتیجهاش این شد که نحوه برخورد با این نیازها و برآوردن آنها به صورت قانون و به شکل رفتار طبیعی درآمد. سیاستمداران و متفکران کشورهای صنعتی کار بزرگ دیگری که انجام دادند این بود که این مباحث را در فضای عمومی و محافل عمومی مطرح کردند و در دسترس عموم مردم قرار دادند، برای مثال وسایل ارتباط جمعی، سمینارها، تجمعات سیاسی یا تخصصی. به همین دلیل برخورد با این نیازها طبیعی، علمی و عقلانی شد.
علاوه بر این در کشورهای غربی به رسمیت شناختن این نیازها به حدی جا افتاد و نهادینه شد که به عرصه سیاستگذاری هم راه یافت و در عرصه های عمومی به راحتی در مورد آنها صحبت شد. مهم ترین پیشرفت آنها خارج کردن مباحث مربوط به نیازهای بشری از حالت تابو بود. دانشگاهها از طریق نظریه پردازی و تحلیل این نیازها و خاستگاهشان، ارتباط شان با مبادی قانونگذاری به حدی قوی شد که تمامی بحرانهای مربوط به این نیازها در جامعه با عقلانیت وتدبیر کنترل شد.
این بدان معنا نیست که در کشورهای غربی هم بحران در این زمینه وجود ندارد، بلکه به این معناست که بحرانهای روی داده در این زمینه بیشتر ریشه در بیماریها و اختلالات روانی فردی دارند و همانند ایران به یک مساله عمومی تبدیل نشده اند. اما در کشور ما متاسفانه با وجودی که حرکت از جامعه سنتی به جامعه مدرن آغاز شد و سازمانها و نهادها مدرن شده اند، اما هیچ گاه به محتوای مورد نیاز در این شکل جدید توجه کافی نشد.
به نیازها و تقاضاهای انسانی که متناسب با شرایط جدید هستند باید توجه دقیق داشت. به دلیل اینکه مسائل به صورت تئوری درنیامده و قانون نشده اند، بسیاری از رفتارهای ارتباطی، اقتصادی، اجتماعی در کشور ما بر اساس شفافیت مباحث تحلیل نمی شود و سیاستمداران و حتی محققان و کارشناسان مسائل را همراه با ابهام توضیح میدهند.
همین امر باعث شده است که در جامعه ما یک بحران به نام به رسمیت نشناختن نیازهای طبیعی انسان ایجاد شود. در واقع، اگر به نیازهای اصلی و اساسی افراد توجه شود، از بسیاری از بحرانها و اختلالات روانی کاسته میشود. به رسمیت نشناختن نیازها به ایجاد بحرانهایی منجر شده است که پیامدهای آن از سطح فردی خارج شده و به سطح عمومی جامعه کشیده شدهاند.
خطر فروپاشی اجتماعی
در شرایطی که جامعه ما به نیازهای روحی و روانی افراد بی توجهی می کند، مساله شبکههای اجتماعی هم مطرح می شود. شبکه های اجتماعی ابزاری را در اختیار تکتک افراد جامعه قرار می دهند که احساسات و نیازهایشان را در آنجا بروز دهند. اگر فرد بر اساس نیازهای اساسی و پذیرفته شدهای که دارد در شبکههای اجتماعی دست به انتشار اطلاعات و محتوا بزند آنگاه مشکلی وجود ندارد، ولی مشکل اصلی این است که افراد در این شبکهها بدون سانسور و دخالت تمام اختلالات روانیشان را بروز میدهند.
بسیاری از مسائلی که در این شبکههای اجتماعی شاهد آنها هستیم اختلالات روانی افراد هستند که در اثر بی توجهی به نیازهای اصلی آنها تبدیل به بحران شدهاند. شکل بروز این اختلالات روانی هم به این بستگی دارد که فردی که این رفتار را از خود نشان می دهد، در کدام طبقه و جایگاه اجتماعی قرار دارد، شرایط فیزیکی و تربیتی او به چه صورتی است و از چه سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار است؟ وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی در حال بروز مشکلاتی هستند که وجود داشته است و اکنون لازم است از طریق این شبکهها شناسایی و برای رفع ریشهای آنها اقدام شود.
رسانههای اجتماعی کار خطایی انجام نمیدهند، بلکه مانند دماسنجی هستند که شدت مشکلات و بحرانهای موجود در جامعه را نشان می دهند، مسئولان باید به جای اندیشه مقابله با شبکههای اجتماعی به فکر حل نیازهای اساسی افراد باشند که تبدیل به بحران شدهاند. باید آسیبشناسیهای لازم صورت گیرد و ریشههای بروز این رفتارها پیدا شوند. من خطر فروپاشی اجتماعی را گوشزد میکنم که باید جدی گرفته شود. اگر به این مسائل به صورت علمی، منطقی، عقلانی و سیستمی پرداخته نشود و همکاریهای لازم بین نهادهای مختلف برای حل آن صورت نگیرد ما دچار فروپاشی اجتماعی می شویم. راهحل این مساله این است که نیازها و تقاضاهای طبیعی افراد که مطابق با شرایط جدید هستند به رسمیت شناخته شوند.
دانشگاهها باید تحقیقات لازم را در این زمینه انجام دهند و بتوانند دستهبندی درستی از نیازها ارائه دهند، بعد از این اقدام باید نتایج آن را به مبادی سیاستگذاری و قانونگذاری کشور ارائه دهند. باید این مسائل در عرصه عمومی مطرح شوند و در مورد آنها بحث و گفتوگوی عمومی شکل بگیرد. آگاهی مردم در مورد این مسائل باعث حل شدن بسیاری از آنها می شود و مردم می توانند راههای درست پاسخگویی به نیازهایشان را پیدا کنند. در غرب زمانی که این نیازها به رسمیت شناخته شدند، متعاقب آن نهادهای مدنی ای شکل گرفتند که تمهیدات لازم را برای افراد می اندیشید تا نیازهایشان را به درستی پاسخ دهند و جلوی بروز اختلالات روانی گرفته شد.
باید به تفکیک حوزههای خصوصی و عمومی افراد توجه شود و استقلال افراد در حوزههای خصوصی به رسمیت شناخته شوند و تفکیک آن با حوزه عمومی مشخص شود. نظارت باید بر جنبه عمومی بیشتر باشد و مسائل حوزههای خصوصی با دقت بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد. لازم است به این مساله در سطوح مختلف توجه شود و راهحلهای آن، تبدیل به قانون شوند، تا مسائل پیش آمده در شبکه های اجتماعی که پیامد آن هستند، حل شوند.
نظر کاربران
مردم این شبکه های اجتماعی را هم نداشتند چیکار میکردن؟